بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 «قسمت چهل و پنجم»
🔺نه به چه؟ نه به که؟!
تا چشمم به آن کتاب خورد، خیلی خودم را کنترل کردم که از خوشحالی و هیجان جیغ نکشم و داد و فریاد راه نیندازم. فقط تلاش میکردم نفس عمیق بکشم و به اعصابم مسلّط باشم.
کتاب را برداشتم و بهطرف میز تحریر آنجا رفتم. روی صندلی نشستم. در حالی که چشم از روی کتاب برنمیداشتم، همینجوری ورق میزدم و نگاهش میکردم.
بهمحض اینکه چشمی یک دور نگاهش کردم، چند تا نکته نظرم را جلب کرد:
اوّل اینکه کلّاً به زبان افغانستانی و بعضی جاهایش عبری نوشته شده بود. معلوم بود که یا نویسندهاش افغان بوده و یا اینکه بالاخره یک ربط و نسبت قابل توجّهی به افغانستان داشته است.
دوّم اینکه مشخّص بود نویسنده یهودی بوده است؛ چون نکاتی که اطرافش بود و بخش خطّ عبریاش و این چیزها دلالت بر یهودی بودن و عبرانی بودنش داشت.
سوّم اینکه چندان قطور نبود. حدود 400 صفحه، حتّی کمی کمتر. با جلدی ساده و مرموز، امّا یک عکس وسطش بود که خیلی توجّهم را جلب کرد. عکس دو تا چشم نگران، پایینش هم عکس یک زن میانسال که دارد با سربازی که حالت متجاوز دارد، صحبت میکند و مثلاً از چیزی و یا کاری منصرفش میکند. آن سرباز هم مسلّح و آماده بود.
نگاهی به ساعت انداختم. حدود دو ساعت و نیم تا پایان وقت اداری مانده بود. آنجا اگر وقت اداری تمام بشود، امّا تو هنوز کار داشته باشی، وارد وقت آوانس میشوی و میتوانی 24 ساعت بمانی و حتّی غذا و میان وعده هم به تو میدهند، امّا بدیاش این است که میزان دسترسیات محدود میشود. من هم بهخاطر اینکه احتمال دادم ممکن است میزان دسترسیام محدود بشود، تصمیم گرفتم فقط بنشینم بخوانم. حالا تا هرجا و هر تعداد صفحهاش مهم نیست. فقط تصمیم گرفتم خوب بخوانم، به ذهن بسپارم و از محتوای کلّیاش، یک نقّاشی و طرح مناسب بهخاطرم بسپارم.
فقط نشستم و شروع به خواندن کردم.
بابام کتابخانه سیّار بود، از بس کتاب میخواند و کتاب میخرید. همیشه میگفت: «با درد بخون! با نیاز بخون! جوری کتابو نگاه کن و بخونش، انگار لحظات آخر عمرت هست و مایه حیاتت تو اون چند صفحهست. برای تموم کردنش عجله نداشته باش. اگه چند صفحه با درد و نیاز بخونی، حتّی اگه مقدّمه و مطالب اوّلیّه باشه، بازم به جون و دلت میشینه و سبب میشه به جاهای خوبتر و مهمترش که رسیدی، بیشتر قدر بدونی و بفهمی که چرا این نتیجه رو گرفته و یا قراره بعدش چی بگه!»
اجازه بدهید یک بخش¬هایی از کتاب را برایتان بگویم:
کلّاً این کتاب، سرگذشت تلاش 300 ساله «یهودیان» در «افغانستان» و «ایران» برای از بین بردن طبّ سینایی را شرح میداد.
اسم این کتاب «نه!» بود. ینی «نه گفتن» به ایجاد نسلی سالم با میزان عمر و بازدهی مناسب و بالا!
اینها اطّلاعات خوبی بود. خیلی هم از وقتی فهمیدم، در روند زندگیام اثر داشت، امّا اینها آن چیزی نبودند که من دنبالش بودم، خودم را به آب و آتش زده و الان هم وسط کتابخانه ملّی کُفرستان نشسته بودم.
داشت فرصت دسترسیام تمام میشد. کمی عجله کردم ببینم چیزی که دنبالش هستم به دست میآورم یا نه؛ ناگهان ذهنم بهطرف صفحه 66 رفت... سریع آوردم صفحه 66 و شروع کردم.
خودش بود! تمام راز و رمز کلّ داستان ما در گرهگشایی از همان صفحه 66 بود.
بقیّه کتاب، مثل مزرعهای بود که فقط قرار است اینقدر شاخ و برگ پیدا کند که فلان سنگ مهمّ نشاندار را که زیرش یک عالمه حرف و سخن نهفته است، مخفی کند!
من آن سنگ را بالاخره پیدا کردم... صفحه 66!
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour
دلنوشته های یک طلبه
✔️ جناب رائفیپور به دادسرای تهران دعوت شد. در پی ایراد برخی ادعاها از سوی جناب آقای علیاکبر رائفی
جناب رائفیپور اسنادش را ارائه کرد
🔹«مسعود ستایشی» سخنگوی قوهقضائیه در نشست خبری توضیح داد که پس از ادعای «علیاکبر رائفیپور» درمورد دریافت ۱۴۰ سکه توسط یکی از نمایندگان مجلس، رائفیپور از طرف دادسرای تهران دعوت شد تا اسناد و مدارک خود را ارائه دهد.
🔹حالا او اسنادش را ارائه کرده و در مرحله بررسی است.
🔹ستایشی گفته چنانچه مقام قضایی به تصمیم برسد، اطلاعرسانی خواهد شد.
دلنوشته های یک طلبه
جناب رائفیپور اسنادش را ارائه کرد 🔹«مسعود ستایشی» سخنگوی قوهقضائیه در نشست خبری توضیح داد که پس ا
وقتی موجی علیه کسی به راه میفته، بدترین چیزی که میشه علیه اون شخص گفت، اینه که بگن *دروغ میگه!*
وقتی به کسی بگی دروغگو، دیگه حتی اگه بگه ماست سفید است، کسی باور نمیکنه.
پس لطفا در نسبت دادن این صفت به کسی خیلی دقت کنید.
بخاطر سوالات زیاد شما در خصوص جناب رائفیپور، بنده تصمیم گرفتم همین یک خط را دنبال کنیم تا ببینیم عاقبتش چی میشه؟ آیا مطلبی که در خصوص گرفتن ۱۴۰ سکه توسط یکی از نمایندگان مجلس مطرح کردند، توسط مراجع ذیصلاح تایید میشود یا خیر؟!
خب این خیلی چیزها را روشن میکند و اصلا نیازی به دست و پا زدن عدهای برای از چشم انداختن رائفیپور نیست و اصولا این مدل کارها را #خلاف_اخلاق_حرفهای میدانم.
لذا اجازه بدید توسط #مراجع_ذیصلاح بررسی و اعلام بشود.
#حدادپور_جهرمی
✔️ گفتن عملیات تلافیجویانه آمریکا تا ساعاتی دیگر آغاز میشود
اما جای نگرانی نیست
چون پشت پرده، با توقف عملیات کتائب علیه آمریکا و صدور آن بیانیه کذایی، قرار شده آمریکا بخاطر کنترل افکار عمومی مردمش و انتخاباتی که در پیشِ رو داره و گِل گرفتن دهان ترامپ، فقط چند تا ترقه بزنه و بره.
علیکم السلام
نه اگر در آزمون قبول نشوید، روسیاه میشوید
و نه اگر قبول نشوید، زحمات پدر بزرگوارتان بر باد میرود
این مدل فکر کردن، فقط سبب استرس بیشتر و دلهره عذابآور و دائما مقصر دانستن خود میشود.
نکنید بزرگوار
دست از این افکار بردارید
با توکل بر خدا کارهات را پیش ببر و آزمون شرکت کن. حالا شد شد، نشد هم فرصتها در زندگی بیشمار است.
#حدادپور_جهرمی
علیکم السلام
وظیفه شما زندگی کردن به سبک دل و خواست خودتون هست. نه خواست و دل دیگران.
مگه قراره چند سال عمر کنید که سالها مجبور باشید در کاری وارد بشوید که هیچ علاقهای ندارید؟!
گاهی اگر اولش با یه جواب منفی، عدهای شوکه شوند، بهتر از اینه که در سالهای میانسالی و پیری بگویید *من از زندگی چیزی نفهمیدم*
#حدادپور_جهرمی
دلنوشته های یک طلبه
سلام رفقا امروز ی کم از اصولگرا و اصلاحطلب حرف بزنیم؟ 😉 بنظر شما دیگه چه خصوصیاتی دارن؟ و آیا بنظرت
🔺 درخصوص این سوال👆👇
🔹سلام
اصول گرا و اصلاح طلب فقط بازی سیاسی هست، هیچ کدوم هم به درد نمیخوره.
هر دو تند رو، یکی از این ور بوم افتاده یکی از اونور بوم
اونی که رهبر رو قبول نداره، که نداره
اونی که قبول داره، بیشتر مواقع جلو تر از رهبری میره.
رهبر واکسن میزنه میگه رهبر مجبور بوده 😐
کارای رهبر رو اونطور که بخواد تفسیر میکنه.
هر کاری که آقا انجام میدن و خلاف میلشون باشه حتی آقا رو هم نقد میکنن.
یا دیگه خیلی مردونگی کنن، میگن آقا مجبور بودن
این بدتر از گروه اوله، گروه اول دیگه همه چیزش مشخصه، گروه دومه که هیچ چیز مشخصی نداره.
بله خیلییی در بدنه اجتماعی نفوذ کردن، تا یکی توی انتخابات خودشو به این احزاب نچسبونه رای نداره
🔹سلام علیکم. از نظر من حزب های مختلف باعث میشن صدای اقشار مختلف به گوش بالا دستی ها برسه. فشار هایی هم که وارد میکنن به هم تا حدودی نیاز میدونم چون باعث میشه هر حزب برای دفاع از خودش دستاورد هاش رو بیان کنه و سعی کنه سوتی نده که بخوان باهاش بکوبنش.
ولی دو حزبی بودن رو باهاش مشکل دارم. به نظرم اگه فقط دو حزب باشن که دستشون به جایی برسه میتونن باهم تبانی کنن. این خیلی بده. اینطوری اهداف بالا محقق نمیشه. به علاوه وقت حزب میره سمت تخریب اون حزب و برای رسیدن به مشکلات ملت وقتی نمیذارن.
مثال بزنم برا این دو حزبی شدن:
مثل استقلال و پرسپولیس. این که فقط دو تیم باشن که باهم رقابت جدی داشته باشن و مردم به دو دسته استقلالی و پرسپولیسی تبدیل بشن نه تنها باعث پیشرفت فوتبال نشده که خیلی وقتا باند و باندبازی به وجود اومده و مردم رو مقابل هم قرار داده و به جون هم انداخته.
مردم به جای اینکه به مشکلات اساسی بپردازن و بگن چرا فلان چیز رو نداریم ، چرا فلان مربی که دستاوردی نداشته انقدر پول گرفته ، چرا فوتبالیست ما توی تیم های خارجی عملکرد بهتری داره تا تو تیم خودش و مشکل کجاست که قابلیت هاش رو نمیتونه نشون بده میره سمت اینکه صندلی های وررشگاه رو خراب کنه و فوحش جدید اختراع کنه.
از نظر من باید سازوکار برای فعالیت حزب ها وجود داشته باشه.این که هم بقشون بتونن ابراز وجود کنن هم هدف اصلی ما از وجود چند حزب توی کشور رو محقق کنن.
حالا این نظر بنده بود بازم شما بهتر میتونین نظر بدید
🔹سلام حاج آقا
وقتتون بخیر وپر برکت
در مورد اصول گرا و اصلاح طلب
از ویژگی های بازی های سیاسی فرصت طلبی ، سود جویی ، کار سانه ای و سواری بر گرده مردم مظلوم
که اصلاح طلب ها اینا رو خیلی خوب بلدن و به موقعش استفاده می کنن
اما اصول گرا ها( که متاسفانه یکی از گروه های جبهه انقلاب نامیده می شن) بسیار فرصت سوزن ،سود جویی و سواری بر گرده مردم رو خیلی خوب بلدن ، در لابی گری و ضربه زدن و گل زدن به خودی قوین و در کار رسانه ای ضعیف و ناقص عمل می کنن و همین بیشتر بهشون ضربه می زنه.
🔹بابت خصوصیات اصول گرا و اصلاح طلب که گذاشتید بسیار سپاسگزارم دل من یکی خنک شد
امثال ما تا حرف میزنیم برچسب یکی از این دو گروه به ما زده میشه تا حالا ندیده بودم جایی اینطوری واضح خصوصیات هر دو بیان بشه و به مخاطب تفهیم بشه که هر دو گروه سیاسی از یک کوزه آب میخورن و مردم رو این وسط به اصل نظام بدبین میکنند
و این وسط هستند انقلابیونی که بدون در نظر گرفتن منافع سیاسی دارن برای حفظ انقلاب و اسلام و تشیع از آبرو و جان و مالشون میگذرند.
#ارسالی_مخاطبین
دلنوشته های یک طلبه
🔺 درخصوص این سوال👆👇 🔹سلام اصول گرا و اصلاح طلب فقط بازی سیاسی هست، هیچ کدوم هم به درد نمیخوره. هر
خسته ام مثل همان دختر اصلاح طلب
که شده عاشق فرمانده گردان بسیج...
😉