خدایا
ایمان و شرافت و عاقبت ما را در این چند روز باقیمانده به انتخابات حفظ بفرما
و کمکمان کن که آخرتمان را به دنیای کسی نفروشیم
الهی آمین
یا رب العالمین
سلااااااام
صبحتون عسل ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من و شما باید جنگجو تربیت کنیم...
@Mohamadrezahadadpour
جوری نشود که یک لیست بگذارند جلویمان و بگویند همین است و همینها را بنویس و تامام!
از آنها برنامه و وعده و قول بخواهید تا بعدا بشود بهتر از آنها مطالبه کرد.
این انتخابات، خیلی دارد کم وعده برگزار میشود. تا جایی که احساس میکنم همه مشغول شدهاند به این لیست و آن لیست.
#انتخابات
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
🔺صفحه ویراستی:
https://virasty.com/Jahromi/1708922986025184667
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
💥 «قسمت هفتاد و نهم»
🔺حالت را خوب میکند!
داشت صدایم میزد؛ «سمن خانوم! سمن خانوم! حالتون خوبه؟ میتونین از جاتون بلند بشین؟»
به زور چشمانم را باز کردم، دیدم همان آقاههست. اوّلش چون چشمم درست
نمیدید... بهصورت شبح میدیدم، امّا یواشیواش بهتر شد، کاملتر و واضحتر او را دیدم.
آمدم تکان بخورم، امّا اصلاً حال نداشتم، دست و پاهایم توان نداشت. تا خواستم نگاهی به اطرافم بیندازم، آن آقاهه گفت: «لطفاً کلّاً به سمت راستتون نگاه نکنین! پاشین، یا علی!»
به زور از سر جایم بلند شدم. آن آقاهه جلو افتاد و من هم پشتسرش. خیلی دلم میخواست یک بار برگردم، پشتسرم را نگاه کنم و برای آخرین بار، ماهدخت را ببینم، امّا ترسیدم؛ دلم نمیخواست دوباره غش کنم. من حتّی تحمّل دیدن گوسفند مُرده را ندارم چه برسد به ماهدخت!
همینطوری که پشتسر آن آقاهه میرفتم، دیدم دو تا پلاستیک با او هست و دارد با خودش میبرد.
من فکر کردم داخل آن کیسهها سر بریده شده ماهدخت هست، امّا دیدم صدای تقوتوق میآید! فقط نگاهش میکردم. میدیدم که از او یک ردّ خون هم روی زمین گذاشته شده است و دارد میرود.
من سوار ماشین شدم. آقاهه اوّل کوچه و خارج از منزل را چک کرد، بعد آمد سوار ماشین شد، روشن کرد و رفتیم.
زبانم قفل شده بود. در ماشینی که رانندهاش آن آقاهه باشد، پر از امنیّت و آرامشی...، امّا نه وقتی که بهترین روزهای جوانی و عمرت تباه شده باشد و همهچیز را از دست داده و یک آدم دیگر شده باشی.
همینطور که سرم را به پنجره ماشین چسبانده بودم، تمام زورم را در زبان و دهانم خالی کردم و به زور پرسیدم: «اون کی بود؟»
آقاهه همینجور که داشت رانندگی میکرد، یک نفس عمیق کشید و گفت: «یه جاسوس به اسم میتار! خواهر ناتنی جاسوسی به نام حیفا، امّا زیباتر و باهوشتر از حیفا. با سابقه بیش از 13 سال حضور تو افغانستان. باور میکنین اگه بگم حتّی دو سه تا بچّه هم داشته و از بچّههاش خبری در دست نیست؟!»
به تعجّبم داشت افزوده میشد، نمیدانستم چه بگویم.
ادامه داد: «اون تا حدود یه سال پیش، تعداد زیادی از شخصیّتهای اثرگذار افغانستان و پاکستان رو به قتل رسوند. بعضیاش رو مستقیم و بعضیای دیگه هم با واسطه و تیمی که تشکیل داده بود. تا اینکه بچّهها تونستن طیّ یه عملیّات یکساله، تیمش رو شناسایی و منهدم کنن!
از وقتی تیمش منهدم شد، دیگه کسی اونو ندید. از یه طرف دیگه، میدونستیم که دو بار جرّاحی پلاستیک کرده و احتمال اینکه برای بار سوّم هم جرّاحی کنه و با یه چهره جدید برگرده و بازم جنایت کنه، وجود داشت. بهخاطر همین، تنها سر نخ ما چند تا تارِ مو و خرت و پرتای دیگه بود که بچّههای ژنتیک رو اون کار کردن! و چندتاش هم شما توسّط اون نفوذی ما تو اون جزیره دیدین و ...
تا اینکه...
نفوذی ما در موساد خبر داد که میتار وارد فاز جدیدی از مأموریّتش شده و... تا اینکه خورد به داستان شما و جنایات یهود علیه دستنخوردهترین ژنهای عالم اسلام؛ ینی ملّت افغانستان!»
لبهایم را دوباره به زور تکان دادم و با یک عالمه بغض و حسرت گفتم: «چرا من؟!»
گفت: «والّا چراش رو که چی بگم؟خیلی احتمالات مطرحه. هنوز برای ما هم دقیق روشن نیست، امّا اون چیزی که خودمم حدس میزنم، موقعیّت خانوادهت باشه! موقعیّت داداشات و شخصیّت پرنفوذ پدرت!
بذار اینطوری بگم:
خب اون چیزی که همه از پدرت میدونن با اون چیزی که واقعاً هست یهکم متفاوته! پدرت بابای معنوی خیلی از بچّهها هست. اینو وقتی اسرائیل فهمید، داداشات دونهدونه توسّط یه مشت خائن لو رفتن و موقعیّت ارشدیّت اطّلاعاتیشون هم به خطر افتاد و ترور شدن.
حتّی اون یکی داداشت که هنوز نیومده و قبلاً گفتن که در دست داعشه، متأسّفانه کلّاً مفقود شدن و هیچ خبر و اطّلاعی ازشون در دست نیست، حتّی اسمشون تو لیست تبادلات اُسرا و کشته شدهها هم نیست.
خب فقط مونده بود که داداش آخریتون هم ترور بشه، پدرتون هم شهید بشن و کلّاً خونواده شما از هم بپاشه! بهخاطر همین، رو شما سرمایهگذاری کردن!
ما دیر فهمیدیم. دقیقاً از وقتی کارمون شکل گرفت که شما از تلآویو با پدرتون تماس گرفتین و بعدش هم بابات به ما گفت و بچّهها شروع کردن روی پرونده شما تخصّصـی کار کردن.
#نه
ادامه👇
اینکه پرسیدین «چرا من؟»، جوابش با این مطالبی که گفتم سادهست. البتّه اینو هم باید اضافه کنم که اونا همراه با پروژه شما و نفوذ به خونه بابات و سوءاستفاده از موقعیّت حاجآقا و کلّی چیزهای دیگه، مسئله کنترل و مدیریّت دارو و غذا توسّط مطالعات ژنتیکی روی زنان و نسل مسلمانزادههای افغانستان رو هم کار میکردن.
بهخاطر همین، پروژه خیلی سنگین و پیچیدهای رو طرّاحی کرده بودن که اهداف مختلفی رو همزمان دنبال میکرد، امّا از این نکته غافل بودن که معمولاً چالهها و حفرههای اطّلاعاتی، تو پروژههای پیچیدهتر، عمیقتره و کشفش هم شاید سختتر باشه، امّا اگه کشف بشه، ضربه سنگینی به نظام اطّلاعاتی حریف وارد میشه.»
اینقدر سربسته و کلّی حرف میزد که جوابگوی دل پر درد و جوانی از دست رفته من نبود! نمیدانستم چه بگویم. فقط پرسیدم: «دیگه همهچی تموم شد؟»
آقاهه جواب داد: «میتار و مأمور پوشیش همینایی بودن که دیدین! امّا با توجّه به موقعیّت شما تو دانشگاه تازه تأسیستون و مسائلی که دشمن زخمخورده از الان به بعد طرّاحی میکنه و دنبال عملیّاتش هست، بهتره بگیم همهچی تازه شروع شد! لطفاً خودتون رو محکم و استوار بگیرین. طبق تحقیقاتی که من انجام دادم، جوّ دانشگاهتون منفیه، امّا فعلاً خطر جانی برای شما تو اونجا منتفیه. یه پیشنهاد دارم براتون! برای اینکه یهکم بهتر بشین و بتونین راه زندگیتونو با چشم و گوش بازتری ادامه بدین نیاز به یه رفرش روحی و آموزش خاص دارین...»
یککم خودم را جمعوجور کردم و گفتم: «چه پیشنهادی؟!»
آقاهه نفس عمیقی کشید، لبخند خاصّی زد و گفت:
«یه سفر به کربلا برین، به امام حسین پناهنده بشین! برین یه مدّت اونجا بمونین.
یه خانمی هست...
لاالهالّاالله، معرکهست...
اگه اون مادره، پس بقیّه چی هستن؟
اگه اون رزمندهست، بقیّه سوءتفاهمن...
حالتو فقط اون بلده که خوب کنه...
یا از نجف میاد و یکی دو ماه پیش شما میمونه یا دخترش رو میفرسته...
هر کدومشون باشن، حال خوبکن دل امثال شما هستن!
بانو حنّانه...
بانو رباب...»
رمان #نه
پایان
و العاقبه للمتقین
@Mohamadrezahadadpour
خدا را شکر
از شما بابت حمایت و توجهتون ممنونم
منتطر پیامهای قشنگ و سازنده شما درخصوص داستان #نه هستم.
ضمنا
امشب انشاءالله قسمت بیستم داستان #یکی_مثل_همه۳ به نام منظومه داود و الهام مینویسم و داره برای سی شب ماه مبارک آماده میشه تا بصورت یک سریال مکتوب مطالعه کنید و لذت ببرید.
نوشتن منظومه داود و الهام به چهار علت است:
۱. ایام شاداب و لذتبخشی برای عید نوروز و ماه رمضان داشته باشیم و حالمون خوب باشه☺️ البته احتمالا مثبت ۱۸ باشه اما جای نگرانی نیست و در صورت صلاحدید والدین، نوجوانان هم میتوانند مطالعه کنند.
۲. فضای سنگین داستانهای مهيج امسال را بشوره ببره و یه جورایی حسن ختام امسال باشه.😊
۳. الگوی باحالی برای دوران خوش نامزدیها و همچنین تجارب سازندهای برای طلاب مبلغ ارائه بدیم.
۴. چون از ابتدای خردادماه قراره یک داستان در ژانر وحشت با موضوعی منحصر بفرد انشاءالله بنویسم و بخونید ، لازمه که قبلش حالتون خیلی خوب باشه تا خدایی نکرده مشکلی براتون پیش نیاد. امکان داره این داستان برای سنین مثبت ۲۵ سال مناسب باشه اما بازم بستگی به صلاحدید والدین داره.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولویتهای کشور از منظر رهبر معظم انقلاب را از لسان مبارک خودشان بشنوید👆
اینقدر واضحه که دیگه جایی برای طول و تفسیر دادن من و شما نمیمونه.
@Mohamadrezahadadpour
✔️از الان تا روز اول ماه مبارک رمضان فرصت دارید که فصل اول و دوم رمان #یکی_مثل_همه را بخونید تا با آمادگی بیشتری وارد فصل سومش بشید👇
قسمتهای رمان #یکی_مثل_همه۱
🔺قسمتاول
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12901
🔺قسمت دوم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12907
🔺قسمتسوم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12922
🔺قسمتچهارم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12928
🔺قسمتپنجم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12939
🔺قسمت ششم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12947
🔺قسمت هفتم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12953
🔺قسمت هشتم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12964
🔺قسمت نهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12969
🔺قسمت دهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12980
🔺قسمت یازدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12988
🔺قسمت دوازدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/12994
🔺قسمت سیزدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13006
🔺قسمت چهاردهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13015
🔺قسمت پانزدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13023
🔺قسمت شانزدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13037
🔺قسمت هفدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13053
🔺قسمت هجدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13062
🔺قسمت نوزدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13071
🔺قسمت بیستم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13077
🔺قسمت بیستویکم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13087
🔺قسمت بیستودوم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13099
قسمتهای رمان #یکی_مثل_همه۲
🔺قسمتاول
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13324
🔺قسمت دوم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13327
🔺قسمتسوم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13332
🔺قسمتچهارم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13339
🔺قسمتپنجم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13349
🔺قسمت ششم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13357
🔺قسمت هفتم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13361
🔺قسمت هشتم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13373
🔺قسمت نهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13397
🔺قسمت دهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13412
🔺قسمت یازدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13419
🔺قسمت دوازدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13436
🔺قسمت سیزدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13443
🔺قسمت چهاردهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13450
🔺قسمت پانزدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13462
🔺قسمت شانزدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13467
🔺قسمت هفدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13474
🔺قسمت هجدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13482
🔺قسمت نوزدهم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13487
🔺قسمت بیستم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13497
🔺قسمت بیستویکم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13509
🔺قسمت بیستودوم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13515
🔺قسمت بیستوسوم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13519
🔺قسمت بیستوچهارم
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour/13534
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنگوی شورای نگهبان ادعای دریافت ۱۴۰ سکه توسط یکی از نمایندگان را رد کرد/ مبنای شورا مستندات است.
طحان نظیف در برنامه تلویزیونی «به اضافه یک» در شبکه سه سیما:
🔹ما در شورای نگهبان تعارف یا مجامله ای با افراد نداریم و سوابق شورا هم آن را نشان می دهد.
🔹ما برای کار خودمان باید دلیل داشته باشیم؛ خیلی حرفها زده می شود، ولیکن باید دلایل ردصلاحیت را به افراد توضیح دهیم.
🔹نمی توانیم بگوییم براساس شنیده ها قضاوت کردیم؛ اعضای شورای نگهبان مبنایشان اسناد و ادله محکمه پسند است.
#انتخابات
#دلسرد_کردن_مردم_ممنوع
@Mohamadrezahadadpour
دلنوشته های یک طلبه
🎥 سخنگوی شورای نگهبان ادعای دریافت ۱۴۰ سکه توسط یکی از نمایندگان را رد کرد/ مبنای شورا مستندات است.
اگر سایر ادعاهایی که عزیزان علیه مجلس انقلابی کردند مثل این یک فقره ادعایشان باشد که حتی سخنگوی شورای محترم نگهبان آن را رد کرده، تکلیف اعتمادهای از دست رفته چه میشود؟!
دلنوشته های یک طلبه
اگر سایر ادعاهایی که عزیزان علیه مجلس انقلابی کردند مثل این یک فقره ادعایشان باشد که حتی سخنگوی شورا
آیا به دوستانشان و لیستی که بر اساس ادعاهای اثبات نشده ارائه میدهند میشود رأی داد و اعتماد کرد؟!
دلنوشته های یک طلبه
آیا به دوستانشان و لیستی که بر اساس ادعاهای اثبات نشده ارائه میدهند میشود رأی داد و اعتماد کرد؟!
اصلا همه اینها به کنار
وقتی ادعایی برای دستگاههای نظارتی کشور اثبات نشده و حکمی صادر نشده، صلاح هست که اینگونه با تبر، تیرشه به ریشه آبروی مسئولین و اعتماد عمومی بزنند؟!
در پیشگاه خداوند چه جوابی خواهند داد؟!
دلنوشته های یک طلبه
اصلا همه اینها به کنار وقتی ادعایی برای دستگاههای نظارتی کشور اثبات نشده و حکمی صادر نشده، صلاح هست
حتی به فرض که بعدا ثابت شود
اصلا به فرض که حتی آن فرد محکوم شود
و حتی به فرض که بعدا اصلا او را به اشد مجازات برسانند
آیا من و شما مسئول اعلام خبر تایید نشده در انظار عمومی هستیم؟
آیا کشور سر و صاحب ندارد که هر کسی به خودش اجازه بدهد قبل از اثبات، هر اتهامی را وارد کند به امید این که شاید روزی اثبات شود؟!
خب اگر این طور است، ما هم شواهدی داریم مبنی بر انحراف قطعی یک ضمیر غائب و حتی ارتباطش با بیگانه ، علی الخصوص پالوده خوردن با عناصر مشکوکی که جدیدا محکوم به جاسوسی شدهاند.
بفرما درستش کن!
دلنوشته های یک طلبه
حتی به فرض که بعدا ثابت شود اصلا به فرض که حتی آن فرد محکوم شود و حتی به فرض که بعدا اصلا او را به ا
نه عزیزدلم
نه جانم
نه بزرگوار
درست نیست
به خدای احد و واحد درست نیست که قبل از اثبات، اتهام را در بوق و کرنا بکوبیم.
این سبب سلب اعتماد عمومی و دلسرد کردن مردم به بالا و پایین مملکت است.