#حاج_فِصال_نوشت توی این سال ها هیچ وقت توی جلسه مشاوره گریه نکردم. امروز سر ی مشاوره اشکم در اومد. داشتم براشون در رابطه با حریم خصوصی صحبت می کردم. مثلا اگر بچه دار شدیم، کی و چجوری به خانواده ها اطلاع بدیم. دختر خانم یهو گفتن: "خب آدم روش نمی شه که، زشته!!" بعد من گفتم: نه! ماجرای خلق انسان و تشکیل بچه و دمیدن روح در بدنش ی ماجرای خیلی خاصه. یادم به زمانی افتاد که برای اولین بار پدر شدم و گریه ام گرفت🤕✋ اون از رئیس جمهورمون اینم از من😶✋ #فِصال_احساسی #آه_پزشکیان_منو_گرفت 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂

https://eitaa.com/mohammadi2i/17787 محمدی که اشک میگرفتی همه عمر دیدی که چگونه اشک، محمدی را بگرفت #فصال_احساسی #محمدی_را_چه_شد

#نظرات_دوستان #سوال_111

آقای محمدی توروخودا بگین که چجوری باید خبر بارداری رو به خانواده ها بگیم😃😃😃 #قشر_بی_بار

#سوال_۱۱۱ #نظرات_دوستان

سلام و وقت بخیر سوالات تحقیق تون جزئی، کاربردی و دقیق بود. تا حد زیادی راضی بودم. موارد بسیاری رو بررسی کرده بودید که خودم بهش فکر نکرده بودم. اینکه یک موضوع از جنبه های مختلف بررسی میشد یا از دل پاسخ های شخص مقابل سوال می پرسیدید خیلی خوب بود. توضیحات و نتیجه تحقیق هم مفصل و خوب بود. #ارسالی_مخاطب #مشاور_محقق

مگه خبر بارداری گفتن هم مدل داره؟😐 مثل آدم بگو دارید نوه دار می‌شید ان شأالله دعا کنید سالم باشه تموم شد رفت نمی‌خوای مراحل تشکیل رو بگی که خجالت بکشی😂😒 #ارسالی_مخاطب

در مورد خبر باردار بودن بگم که خانومم بعد از دو ماه که از عقدمون گذشت باردار شد چون هم عروسی نگرفته بودیم و هم سن خانومم کم بود خیلی نگران واکنش بقیه بودیم ولی در عین نا باوری خانواده خانومم خیلی عاقلانه رفتار کردن و حتی تو همه مسائل کمک کردن و همرا بودن ولی خانواده خودم خیلی بد رفتار کردن به صورتی که به خانوم من میگفتن تو بچه ای یاد نداشتی و مثل کسی که از دوست پسرش باردار شده رفتار کردن و آنقدر با خانومم این رفتار ها ادامه دار شد که حتی به چشم ج... نگاه میکردن به خانم من بنده خدا خانومم هم تا همین تازگیا خیلی از رفتار های مامانم و بقیه رو به من نگفته بود ولی اون رفتار ها جوری بهشت فشار میاوردن که شده بود خانوم چهار ماهه حامله فشارش تا 19 رفته بود و حتی الان که 17 سالشونه فشار خون بالا دارن. این رفتار ها جوری شد که حتی ما زور زدین و خودم با گرفتن وام ازدواج عروسی گرفتم مثل مهمون های قریبه اومدن عروسی من و رفتن الان که بچم ده ماهه هست بعضی هاشون نه میدونن خونه من کجاست نه میدونن که بچم چه شکلیه اصلا ندیدن منم به خاطر حفظ آرامش خانمم و بچم کلا با همشون و حتی مادرم که بیشتر از همه اذیت کرد قطع رابطه کردم جوری که چند ماهه هیچکی ازشون رو ندیدم. #قشر_جوجه_پنبه_ای

سلام آقای محمدی دیشب خوابتون رو دیدم😶 خواب دیدم زنگ زدین به من و دارین گریه میکنید.👀🍃 جالبی‌ش اینجا بود که چهره‌تون رو هم دیدم. تازه اسمتون هم محمد حسن‌ بود😂 بعد همونجا توی خواب که من با شما همدلی میکردم( چون داشتین گریه میکردین) یهو بارون گرفت و من از کنار یه هیئت عربی رد شدم و توی دلم دعا کردم حالتون بهتر بشه.🥸 خیلی عجیب و جالب بود برام😅 ان‌شالله هر جا هستین؛ در سلامت و آرامش باشین و زندگی‌تون پر از حالِ خوب و معنوی باشه.😊🌱 #قشر_میوه_پوست_کَن

https://eitaa.com/mohammadi2i/17795 زندایی من تو دوران صیغه از داییم باردار شد(هردو خییلیی کم سن بودن و ترم دوم دانشگاه بودن....) خونشونم یک شهر دیگه بود که داییم تو همون شهر داشت درس میخوند زنداییم زنگ زد به مادربزرگم و گفت قضیه از چه قراره... :) مادربزرگم مثل یک فرشتس ،بدوون اینکه کسی بفهمه ،حتی نذاشت پدربزرگم بفهمه،سریع بساط عقد رو برپا کرد پاشدیم رفتیم اون شهر و عقد گرفتیم... تو این مدت هم مرتب با زنداییم تماس میگرفت و میگفت یک وقت فکرو خیال نکنی ها اصلا مهم نیست.به خودت برس، به بچت برس... ما سعی میکنیم زود خودمونو جمع و جور کنیم عروسی هم بگیریم براتون.. و خیلیی دلداریش میداد... تو اون کشمکش همش تو فکر این بود ک زود عروسی هم بگیریم که مبااادابخاطر بارداری آرزوی لباس عروس پوشیدن تو دل زنداییم بمونه..👩‍🦯 و در نهایت ی عروسی خوب هم گرفتیم... الان بچشون بزرگشده،و مادربزرگم عااشقشه و از همه نوه ها بیشتر دوسش داره ... بله ما از اون قوم شوهر خوباییم😌😎🥸 [لازم به ذکره همون زنداییم الان خودش عروس گرفته و پییر عروسش رو در اورده:)😂 همزمان هم با ما قطع ارتباط کرده چون دیگه ما هم سطحش نیستیم🤣]

#حاج_فِصال_نوشت علی الحساب این کلیپ رو ببینید تا بریم سراغ آدم های بی مهارتی که حتی با پدر و مادرشون هم قهر می کنن. #بچه_سمّی 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂

#حاج_فِصال_نوشت این کلیپ قهر 12 ساله رو هم ببینید تا بریم سراغ پدر و مادرهای بی مهارتی که حتی قید بچه شون رو علی رغم عذرخواهی شون می زنن. #ننه_سمّی 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂