ماهمو سنتی دیدیم و پسندیدیم
بعد از آشنایی اولیه و تحقیقات و نشست و برخاست خونواده هارفتیم برا
مرحله نامزدی و عقدرسمی
برا کارای محضررفتیم عکس گرفتیم
فرداش که رفتم عکسمو تحویل بگیرم تاعکسو دیدم همونجا ی سکته ناقص زدم(شمافک کن ی تمساح باچادرببینی)
حالا بااکراه شناسنامه و عکسارو تحویل همسرم دادم و فرداش رفتیم
براآزمایش خون
از بدو ورودم ایشون هی نگاه میکردن هی زل میزدن هی لبخند ریز میزدن
بعد عقد گفتن اون شبی که عکستو دیدم تاخود صبح نخوابیدم
همش میگفتم عجب اشتباهی کردم
چرا چشامو وا نکردم
قیافه اینو کجای دلم بزارم و...
صبحش که اومدم تا خود شب گفتم الحمدلله که شبیه عکسش نیس
#عکاس_کار_نابلد
#نظرات_دوستان
#سوال_59
۱ مرداد ۱۴۰۲