eitaa logo
خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
21.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
807 ویدیو
27 فایل
کانال مشاوره ازدواج و روابط عاطفی فهرست موضوعات https://eitaa.com/mohammadi2i/12923 لیست کارگاه ها https://eitaa.com/mohammadi2i/2915 تلگرام ما t.me/mohammadi2i تعین وقت و تهیه کارگاه ها @F_Shojaeeii مکتب‌ خونه @soalatkhososi تنهایی @anjomantanhai
مشاهده در ایتا
دانلود
ادمین نوشت:: آدم های سمّی می تونن دختر باشن یا پسر. فرقی نداره!! 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
ادمین نوشت :: پسرا بگن تا حالا دخترا چه بلاهایی سرشون آوردن؟ @mohammadii3
ارسالی مخاطب:: سلام من دخترم و تایید میکنم آدم سمی هم برا جنس مخالف مشکل ایجاد میکنه هم جنس موافق نمونه داریم تو فامیلمون خانمی که چه مجرد،چه متاهل،چه مطلقه فقط مرض اینو داره توجه مرد نامحرمو جلب کنه بدون توجه به فامیل بودن،متاهل بودن،یا کوچیکتر بودن اون آقا. که بیاد ثابت کنه من خوشگل وتو دل برو وزرنگم و مرداتونو جمع میکنم اگه بخوام
ارسالی مخاطب:: سلام، پسر یکی از اقواممون سه سال با یکی از دوستانم دوست بودند و واقعا دخترخانم رو دوست داشتند قصدشون هم این بود به محض اینکه آزمون مرتبط با شغلشون رو قبول بشند با دختر خانم ازدواج کنند دختر خانم ناگهاااااان رفت و ازدواج کرد حتی تا شب قبل عقدش به اقا پسر نگفت که دارم ازدواج میکنم به معنای واقعی دیوونه شد فامیلمون و حالش خیلی بد بود واقعا خیلی بد،حتی خانواده دختر خانم زنگ زدند عذر خواهی کردند از اقا پسر ولی الان با گذشت دوسال هنوز عوارض رفتار خانم روی اقا پسر مونده و ایشون حالت پرخاشگر دارند و زود عصبی میشن البته اینم بگم که اقا پسر ازمونشونو با رتبه دو رقمی قبول شدند....
ادمین نوشت :: حتی الانم باز از زبان خانم ها این موارد نقل میشه. واقعا چقد ما مردا مظلومیم. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
نظرات ارسالی قشر آسیب پذیر: بنده خدایی تو دانشگاه اومد در مورد ازدواج با من حرف زد شرایط خاص منو میدونست منم بهش علاقه مند شدم بعد از سه چهار ماه آشنایی یکهو گفت پدرش یکسری مشکلات داشته که تو بچگی از مادرش جدا شده والان نیست و برای رضایت ازدواج باید به دادگاه مراجعه کرد، منم بواسطه شرایط شغلی پامو نمیتونستم دادگاه بگذارم، و نشد که نشد. پدرشون زندان رفته بودن و علاوه بر اون مادرشون طلاق هم گرفته بودن و ایشون تا سه ماه از اشنایی به من نگفت!! حالا 4 سال گذشته از این ماجرا که دوسالشو داشتم تلاش میکردم فرجی بشه و بتونم با ایشون ازدواج کنم.... اما ایشون یکساله ازدواج کرده.... و علی مونده و حوزش حالا من با شغل خوب و تحصیلات عالی از دانشگاه عالی تو سن 26، انقدر از این جریان ضربه خوردم که اصلا به هیچکس نمیتونم فکر کنم ای کاش از اول بهم میگفت که دلبستگی پیش نیاد...
ارسالی مخاطب:: اقا محمدی ماهم یک دخترخانومی تو فامیلمون داریم ک باهزار عشوه گری میخواد مردارو جذب خودش کنه براشم مهم نیست طرف زن داره مجرده و... و با اقا پسری ۷سال تو رابطه بود مدام بهش وعده میداد زنت میشم موقع اشناییشون پسر عقد بود و میگن دختره بهش گفته زنتو طلاق بده من زنت میشم ۷ساله ک زن قبلیشو طلاق داده و به پای این دختر مونده هرچقدرم میان خاستگاری دختر میگه نه الان پسره معتاد شده و وضع خوبی نداره فقط بخاطر یک امید دروغی ک دخترخانم بهش داد و زندگیشو نابود کرد...
ادمین نوشت :: ی مراجع داشتم. دختر خانمی می دونست آقا پسر متاهل شده. دائم بهش پیام می داد که خانمت رو طلاق بده و بیا با من ازدواج کن. انقد این کار رو تکرار کرد که خانم آقا پسر هم فهمید. کارشون به جاهای باریک رسید. حتی مجبور به شکایت شدن تا اون دختر پاش رو از زندگی شون بکشه بیرون. آدم های سمّی دختر و پسر ندارن.... مراقب گرگ های انسان نما باشید😶😶 برخی ها گرگی هستن که لباس میش پوشیدن. دختر و پسر هم نداره. 🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂
نظرات ی قشر آسیب پذیر:: دوران کارشناسی زمانی که بچه تر از الانم بودم رشته ی مورد علاقم رو تو دانشگاهی قبول شدم اون سر کشور... و تقریبا در رشته ی ما پسر خیلی کمه و دختر زیاد! خیلی خودم رو حفظ کردم بین اون همه خانم تا این که ترم 4 دختر خانمی جدید رو در کلاس دیدم و متاسفانه بچگی کردم و خیلی از ایشون خوشم اومد و بهشون با واسطه گفتم. ایشون هم مشخص بود که از اول متمایل اند و این علاقه دو طرفه شکل گرفت. با وجود این که دانشگاهم دور بود و هیچ آشنایی اون جا نداشتیم و هر کاری میشد انجام داد تو اون شهر غریب با همون بچگیم خیلی اصرار داشتم که رابطه کنترل شده باشه و زیر نظر مشاور های دانشگاه و فقط هم با هدف ازدواج. همون ابتدا با خانواده خودم و خانواده ایشون هم مطرح کردم به طریقی. اما ایشون نمیتونستند خودشون رو کنترل کنند و اصرار به ارتباط بیشتر و رفت و آمد در دانشگاه و بیرون رفتن و کافه رستوران رفتن و... داشتند. زمانی هم که بنده مخالفت میکردم با این نوع ارتباطات خارج از عرف و شرع میدیدم که از فرداش سر سنگین برخورد می کنن. من هم که ساده... زیر بار رفتم و اون پسر چشم و گوش بسته حالا تبدیل شده بود به یه پسری که هر روز داره با یه دختر نا محرم بیرون میره. حتی به من میگفت تو که می ترسی تو دانشگاه من رو با تو ببینن لابد نیتت خیر نیست! اگه منو واقعا میخواستی از این چیزا نمی ترسیدی!!! سرتونو درد نیارم من همچنان با این وضع پیگیر ازدواج بودم اما بعد از مدتی خداروشکر با کمک مشاور به علت تفاوت فرهنگی و راه دور تصمیم گرفتیم از این ازدواج دست بکشیم. به سختی دل کندم و دوره سوگ سختی رو گذروندم اما بلایی که این خانم به سر بنده آوردند این بود که از روزی که تصمیم به قطع رابطه گرفتیم به طرفند های مختلف خواستگارهاشون رو در چشم بنده ای میکردند که به خاطر این قطع ارتباط یک چشمم اشک بود و یک چشمم خون و خیلی عقلانی فقط به خاطر آینده ی خودم و ایشون تصمیم به این قطع رابطه گرفته بودم آخر هم که با یک وکیل ازدواج کردند و هر روز بیشتر به این رفتار های بچگانه ادامه دادند و دل من رو خون کردند. و من هم میدیدم و عذاب میکشیدم. مهم تر از اون اینه که با اون اصرارهاشون بنده رو خام کردند و پاکی اون زمانم رو ازم گرفتند و عذاب وجدان این رابطه همیشه با منه.
نظرات ارسالی:: سلام آقای محمدی ماهم تو فامیلمون یکی رو داریم که به واسطه ی کارایی که کرده از همه جا مونده و از همه جا رونده است و پدرش و مادرش بی آبرو ترین شدن حالا چیکار کرده بود: خودش با اینکه شوهر و دوتا دختر ۸و۱ ساله داشت با یکی از مردهای متاهل که اونم دو تا بچه داشت و همسرش هم دوقلو آبستن بود مدت ها در ارتباط بوده و کسی نفهمیده بوده همیشه هم در پر عشوه و پر زرق و برق و دل فریب ترین حالت ظاهر میشده و خیلی با مرد ها خوب ارتباط بر قرار میکرد حتی بعد از فاش شدن ارتباط اون خانم متاهل با اون آقای متاهل ،بچه ها در ۸ ماهگی سقط میشن و بعد در نهایت اتفاقات اون خانم خیانت کار با اون آقای خیانت کار صیغه میکنه و بعد از یه سال که صیغه تموم میشه هرچی آقای خیانت کار ازش میخواد عقد رسمی کنن یا صیغه رو تکدید کنن زن خیانت کار اینم ول میکنه و الان دیگه خبری ازش نیست ... آوارگی دو دختر کوچیک خودش ،سقط دوقولو های همسره مرد خیانت کار و آوارگی دو بچه مرد خیانت کار و بی آبرویی متلق تمام اون خاندان نتیجه بی بند و باری آن دو نفر بود
ارسالی مخاطب:: من توسط دخترى دچار شكست عاطفى شدم ، كه خودش از يك شكست عاطفى هولناك (ارتباط عاشقانه با كسى كه يك دختر هم سن خودش داشت) ، بيرون اومده بود . داغون بود و لاغر شده بود ، هنوز قلبش درد ميكرد و تومور مغزيش اود كرده بود . منه از همه جا بى خبر ، خسته از تنهايى و نا اميد از ارتباط ، صفر كيلومتر توى رابطه دوستانه رفتم . اون يكى رو ميخواست توى شهر غريبى كه دانشگاه قبول شده بود حمايتش كنه ، منم يكى رو ميخزاستم از تنهايى در بيام . اون به دليل نوع تربيت خانوادگى براش قيد و بند ها مهم نبودن ولى من يك مذهبى دو آتيشه . پاى آدما كه بلغزه ديگه سر ميخورن و ميرن ، نگاه نميكنه كى هستن و چى هستن . دوبار طى 6 ماه رابطه دوستيمون رو بهم زدم تا از شر عشق و عاشقى واهى خلاص بشم ، اما با پيام دادن اون برميگشتم . الان 4 ماهه كه به طور كامل قطع ارتباط كرديم ، اما هنوزم كه هنوزه بهش فكر ميكنم و يك بخشى از عواطفم هنوز باهاشه . به بچه هاى كانال بگيد انقدر دنبال مقصر نگردن ، يك طرف ماجرا خودشون بودن و هستن ، مثل من ، كه هزينه تنها نبودنم رو با شكست عاطفى و بيشتر تنها شدن پس دادم . توى اين دنيا تنها و تنها عشق و دلسوزى خالص ، مال خدا و ائمه است ، بقيه اش پر از شيشه خورده است .
ارسالی مخاطب:: سلام آقای محمدی یه رفیق من داشتم پسر خیلیی خوب و زرنگ المپیادی و معدل الف مهندسی مکانیک یکی از بهترین دانشگاه های کشور . این آقا با دختر خانمی که اوشونم دانشجوی مامایی بودن ۳ سال در ارتباط بودن . ایقدر رابطشون جدی بود که حتی یه سری کار های ازدواجشونم کرده بودن .یعنی از آشنایی خانواده ها و حتی آزمایش و .. کلا این دو نفر نماد عشق و .. بین همه ما بودن . اماااا یک روز دختر بی هوا عقد کرد . دقیقاااا فردای روزی که باهم ۴ ساعت بیرون بودن . حتییی خانواده دختر به پسرررر یه خبرم نداده بوددنن. آقای داماد رییس کارخونه بودن . متاسفانه رفیق ما با معدل ۱۹ و رتبه المپیاد از دانشگاه انصراف داد . و در این حد از نظر روانی افسردگی گرفت که حتی سربازی هم معافش کردن.