11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقاله ام را برای کدام نشریه بفرستم❓
✅همواره یکی از دغدغه های پژوهشگران این است که مقاله خود را برای کدام مجله ارسال کنند، جهت یافتن مجله فارسی زبان مناسب، می توانید به سامانه ژورنال یاب مراجعه کنید.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌐 https://journalfinder.isc.ac/
#معرفی_مجله
#آشناییبامجلاتبرایارسالمقاله
#مجلهیاب
#ژورنالیابمقالات
#معرفی_سایت
#مقاله
#پژوهش
#گام_بگام
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
✍. دلیری جان و دلبری قلم
نوشتن، آن روی سکۀ اندیشیدن است و اندیشیدن، یعنی روی پای خود ایستادن، و فقط آدمهای بالغ میتوانند روی پای خود بایستند.
پس نویسندگی، در رهن بلوغ فکری و روحی است و هیچ کس در کلاسهای نگارش و ویرایش، بالغ نمیشود.
آداب و قواعد نویسندگی، اصل نوشتن را به کسی نمیآموزد. نوشتن بدون اندیشیدن، مثل شنا کردن در ساحل است. برای شنا کردن باید دل به دریا زد. در ساحلْ تنها میتوان شنبازی کرد. وقتی نمیاندیشی، فقط میتوانی حرفهایی را که شنیدی یا خواندی، بازگویی؛ گیرم قدری بهتر از دیگران. اما کار قلم، پخش زنده است، نه لبخوانی یا بازپخش. آیا شما زندگی خود را بهتر و زیباتر تعریف میکنید، یا زندگی دیگران را؟ حرف دل خودتان را بهتر میزنید یا حرف دل دیگران را؟ قلم عاریتی، جز زحمت نمیافزاید و همچون آبی که از ناودان میریزد، «همسایه در جنگ آورد.» بر خلاف بارش باران از آسمان که طراوات میافزاید و «باغ صدرنگ آورد.»
آسمان شو، ابر شو، باران ببار
ناودان بارش کند نبْوَد به کار
آب باران باغ صدرنگ آورد
ناودان همسایه در جنگ آورد
قواعد و اصول و ظرافتهای قلم، هیچ کس را نویسنده نکرده است؛ چنانکه آشنایی با همۀ قواعد رانندگی، برای اتومبیلرانی در خیابانها و جادهها کافی نیست. نویسندهای که افکار و اندیشیدههای دیگران را نشخوار میکند، هرگز آن نیرو و توان را ندارد که دلها را برانگیزد یا مغزها را دگرگون کند. بهطور میانگین از هر صد نفری که دست به قلم میبرند، یکی دست در انبان خود دارد؛ مابقی چشم به دست این و آن دوخته است.
از هزاران تن یکی زان صوفیاند
مابقی در دولت او میزیند
پس فقط اندیشنده میتواند نویسندۀ ماهری باشد، و اندیشیدن، به چیزی به اندازۀ شجاعت نیاز ندارد. شجاعت فکری، گوهری است نایاب، و سختتر از هر فضیلتی که میشناسیم؛ اما آنگاه که این چشمه جوشیدن گیرد، دیگر سر ایستادن ندارد و پی در پی میآفریند و خشتخشت بر کاخ معرفت میافزاید. دلیری در عرصۀ فکر، غل و زنجیر را از دست و پای روح برمیدارد و مرغ جان را تا آسمان آزادگی به پرواز درمیآورد. جان دلیر است که قلم را دلبر میکند و زَهرۀ شیر است که اندیشه را زُهرۀ تابان.
دیدۀ سیر است مرا، جان دلیر است مرا
زَهرۀ شیر است مرا زُهرۀ تابنده شدم
#تحقیق_پژوهش
#گام_بگام
#نویسندگی
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
✍. دلیری جان و دلبری قلم
نوشتن، آن روی سکۀ اندیشیدن است و اندیشیدن، یعنی روی پای خود ایستادن، و فقط آدمهای بالغ میتوانند روی پای خود بایستند.
پس نویسندگی، در رهن بلوغ فکری و روحی است و هیچ کس در کلاسهای نگارش و ویرایش، بالغ نمیشود.
آداب و قواعد نویسندگی، اصل نوشتن را به کسی نمیآموزد. نوشتن بدون اندیشیدن، مثل شنا کردن در ساحل است. برای شنا کردن باید دل به دریا زد. در ساحلْ تنها میتوان شنبازی کرد. وقتی نمیاندیشی، فقط میتوانی حرفهایی را که شنیدی یا خواندی، بازگویی؛ گیرم قدری بهتر از دیگران. اما کار قلم، پخش زنده است، نه لبخوانی یا بازپخش. آیا شما زندگی خود را بهتر و زیباتر تعریف میکنید، یا زندگی دیگران را؟ حرف دل خودتان را بهتر میزنید یا حرف دل دیگران را؟ قلم عاریتی، جز زحمت نمیافزاید و همچون آبی که از ناودان میریزد، «همسایه در جنگ آورد.» بر خلاف بارش باران از آسمان که طراوات میافزاید و «باغ صدرنگ آورد.»
آسمان شو، ابر شو، باران ببار
ناودان بارش کند نبْوَد به کار
آب باران باغ صدرنگ آورد
ناودان همسایه در جنگ آورد
قواعد و اصول و ظرافتهای قلم، هیچ کس را نویسنده نکرده است؛ چنانکه آشنایی با همۀ قواعد رانندگی، برای اتومبیلرانی در خیابانها و جادهها کافی نیست. نویسندهای که افکار و اندیشیدههای دیگران را نشخوار میکند، هرگز آن نیرو و توان را ندارد که دلها را برانگیزد یا مغزها را دگرگون کند. بهطور میانگین از هر صد نفری که دست به قلم میبرند، یکی دست در انبان خود دارد؛ مابقی چشم به دست این و آن دوخته است.
از هزاران تن یکی زان صوفیاند
مابقی در دولت او میزیند
پس فقط اندیشنده میتواند نویسندۀ ماهری باشد، و اندیشیدن، به چیزی به اندازۀ شجاعت نیاز ندارد. شجاعت فکری، گوهری است نایاب، و سختتر از هر فضیلتی که میشناسیم؛ اما آنگاه که این چشمه جوشیدن گیرد، دیگر سر ایستادن ندارد و پی در پی میآفریند و خشتخشت بر کاخ معرفت میافزاید. دلیری در عرصۀ فکر، غل و زنجیر را از دست و پای روح برمیدارد و مرغ جان را تا آسمان آزادگی به پرواز درمیآورد. جان دلیر است که قلم را دلبر میکند و زَهرۀ شیر است که اندیشه را زُهرۀ تابان.
دیدۀ سیر است مرا، جان دلیر است مرا
زَهرۀ شیر است مرا زُهرۀ تابنده شدم
#تحقیق_پژوهش
#گام_بگام
#نویسندگی
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
چند نكته دربارۀ نوشتن
1. کم بنويس ولی هميشه بنويس
نوشتن، ورزش ذهن و روح است. يک روز که ننويسی (ولو چند سطر)، همانمقدار ذهن و روحت را تنبل کردهای. قاعدۀ «کار نيکو کردن از پر کردن است» را هم که شنيدهايد. البته برای نشر نوشتهها و ارائۀ عمومی آنها، بايد دست به انتخاب و حذف و اصلاح زد. يکی از درخشانترين تعريفها برای ادبيات، اين جملۀ سارتر است که «ادبيات، يعنی حذف». در ويرايش هم هيچچيز به اندازۀ حذف، نوشته را زنده نمیکند؛ از حذف کلمه تا حذف جمله و پاراگراف و گاهی حتی بخشی از مقاله.
2. سخن کز دل برآيد...
فُوت کوزهگری در نوشتن، حضور قلب است. نويسنده بايد با موضوعی که دربارۀ آن مینويسد، ارتباط ذهنی، روحی و قلبی داشته باشد. مدتی با آن زندگی کند و از صبح تا شب دربارۀ آن با ديگران حرف بزند. بدون اين ارتباط همهجانبه، چيز مايهداری توليد نمیشود. به همين دليل است که معمولا کارهای سفارشی و توصيهای، و نوشتههای از سر تکليف و صرف احساس مسئوليت، چنگی به دل نمیزند؛ چون ارتباط نويسنده با آنها، ارتباط شغلی يا فقط ذهنی است، نه قلبی و عاشقانه. وقتي همۀ روح و قلب انسان با موضوعی درگير ميشود، دربارۀ آن بهتر و زيباتر و مؤثرتر مینويسد.
3. نوشتن يعنی انديشيدن
نويسندگی، بيش از آنکه از جنس مهارتهای قلمی باشد، از مقولة هنر انديشيدن است. شايد کمتر از بيست درصد نويسندگی، مربوط به واژهيابی و جملهسازی و عبارتپردازی باشد. بيشتر وامدار روشمندی در انديشيدن و معناآفرينی است. نويسندگی، هنر تبديل انديشه به واژهها است. نوشتن بدون استقلال فکری، هياهو براي هيچ است. ما میخواهيم از آب کره بگيريم. از هيچ يا يک مشت مشهورات و مقبولات و شنيدهها و خواندهها، کتاب و مقاله بسازيم. نمیشود. يعنی میشود، ولی اين میشود که الان شده است.
4. نويسندگی، بيپدر و مادر نيست.
پدر نويسندگی، انديشه است و مادر آن دموکراسی و دايۀ آن قلم. دربارۀ پدر و دايۀ اين فرزند دلبند، توضيح دادم. اما اين فرزند مشروع، مادر بزرگواری هم دارد که نام آن دموکراسی است. مرادم از دموکراسی، فقط مفهوم سياسی آن نيست. دموکراسی در نوشتن، يعنی آزادگی و استقلال و احترام «عملی» به ديگران. آدمهای دموکرات، همهچيز را براي خودشان نمیخواهند. وقتی مينويسند، قدرت شگفتی در همذاتپنداری دارند. در مقام گردآوری، جامعيت دارند و در نوبت داوری، انصاف. چارچوبهای ذهنی خود را ميشناسند و میدانند که غير از اين، چارچوبهای ديگری هم وجود دارد که برای فهم و درک آن بايد تلاش کنند. معمولا لحن اين گروه از نويسندگان، لحن پيشنهاد است، نه فتوا. میدانند که ذهنشان اسير دانستهها و تربيت خاص است و ممکن است ديگران اين ذهنيتها را برنتابند. فرق است ميان کسی که مینويسد تا ديگران بدانند او چگونه میانديشد با کسی که مینويسد تا ديگران بدانند که بايد چگونه بينديشند.
5. در ديزی و حيای گربه
صاحبان اثر و تأليف، سه دستهاند: 1. خوب تحقيق میکنند و خوب مینويسند؛ 2. خوب تحقيق میکنند ولی خوب نمینويسند؛ 3. عکس گروه دوم. تا کنون بيشتر نقدها در نويسندگی، متوجه گروه دوم بوده است؛ اما امان از گروه سوم! يعنی مردان و زنانی که بدون تحقيق لازم و کافی، دست به قلم توانای خود میبرند. اين گروه، بسيار بسيار خطرناکاند. چون در واقع شعبدهبازند. خوانندۀ بيچاره را سِحر میکنند. چون خوب مینويسند، بسيار مینويسند و بسيار هم خواننده دارند. تصورش را بکنيد که درِ ديزی باز باشد و گربۀ خانه، بیحيا. اينکه من کار با قلم را بلدم، دليل کافی برای نوشتن نيست. بهجد معتقدم که آوازه و محبوبيت اين گروه از نويسندگان نبايد مانع نقد صريح و بیپردۀ آنان بشود. نقد نويسندهای که به برکت قلم سحّارش، محبوبيتی دارد، دشوار است؛ ولی به همان اندازه، واجب است. البته از ياد هم نبريم که نويسندۀ خوب، لزوما شعبدهباز نيست.
#نویسندگی
#قلم
#تحقیق
#گام_بگام
#مهندسی_فرهنگی
https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a