8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 معامله با خدا
آیهای برای تمام زندگی
👤 استاد عالی
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#صحیفه_سجادیه
🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اشْغَلْهُ عَنَّا بِبَعْضِ أَعْدَائِكَ ، وَ اعْصِمْنَا مِنْهُ بِحُسْنِ رِعَايَتِكَ ، وَ اكْفِنَا خَتْرَهُ ، وَ وَلِّنَا ظَهْرَهُ ، وَ اقْطَعْ عَنَّا إِثْرَهُ .
🌷 خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و شیطان را با سرگرم شدن به برخی دشمنانت از ما منحرف کن و ما را به توجه و نگهداری نیکویت از او حفظ فرما و از خیانت و نیرنگش بازدار و رویش را از ما برگردان و ردّ پایش را از ما قطع کن.
📚 صحیفه سجادیه دعای هفدهم فراز چهارم
#صحیفه_سجادیه
🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ أَمْتِعْنَا مِنَ الْهُدَى بِمِثْلِ ضَلَالَتِهِ ، وَ زَوِّدْنَا مِنَ الْتَّقْوَى ضِدَّ غَوَايَتِهِ ، وَ اسْلُكْ بِنَا مِنَ التُّقَى خِلَافَ سَبِيلِهِ مِنَ الرَّدَى .
🌷 خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و ما را از هدایتی که در دوام و پابرجایی مانند گمراهی او باشد، بهرهمند ساز و ما را در برابر گمراهی او، توشۀ تقوا کرامت کن؛ و خلاف راه هلاکتبار او، ما را به مسیر تقوا رهنمون باش.
📚 صحیفه سجادیه دعای هفدهم فراز پنجم
#صحیفه_سجادیه
🌷 اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْ لَهُ فِي قُلُوبِنَا مَدْخَلًا وَ لَا تُوطِنَنَّ لَهُ فِيما لَدَيْنَا مَنْزِلاً .
🌷 خدایا! برای او در دلهای ما راه وارد شدن قرار مده و در شئون زندگی ما برای او جایگاه اقامت فراهم نکن.
📚 صحیفه سجادیه دعای هفدهم فراز ششم
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
❣﷽❣
🌴 #هفت_شهر_عشق 🌴
🏴 همراه با کاروان از مدینه تا شام 🏴
#قسمت4⃣
*امیر به مروان نگاهی می کند و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده است می گوید:"وای بر تو ای مروان !مگر نمی دانی که حسین یادگار* پیامبر است من و قتل حسین !؟ هرگز،کاش به دنیانیامده بودم و این چنین شبی را نمی دیدم ". 18
امیر مدینه در فکر است و با خود می گوید:"چقدر خوب می شود اگر حسین با یزید بیعت کند. خوب است حسین را دعوت کنمو نامه یزید را براى او بخوانم. چه بسا او خود، بيعت با يزيد را قبول كند". سپس يكى از نزديكان خود را مى فرستد تا امام حسين(ع) را به قصر بياورد.19
* * *
شب از نيمه گذشته و فرستاده امير مدينه در جستجوى امام حسين(ع) است.20 او وارد كوچه بنى هاشم مى شود و به خانه امام مى رسد.
درِ خانه را مى زند و سراغ امام را مى گيرد.
امام، داخل خانه نيست. به راستى، كجا مى توان او را پيدا كرد؟ مسجد پيامبر در شب هاى پايانى ماه رجب، صفاى خاصّى دارد و امام در مسجد پيامبر، مشغول عبادت است.
فرستاده امير مدينه، راهى مسجد پيامبر مى شود و پس از ورود به آن مكان مقدّس، بدون درنگ نزد امام حسين(ع) مى رود. امام در گوشه اى از مسجد همراه عدّه اى از دوستان خود، نشسته است. فرستاده امير رو به امام حسين(ع) مى كند و مى گويد:
ــ اى حسين! امير مدينه شما را طلبيده است.21
ــ من به زودى پيش او مى آيم.
امام خطاب به اطرافيان خود مى فرمايد: "فكر مى كنيد چه شده است كه امير در اين نيمه شب، مرا طلبيده است. آيا تا به حال سابقه داشته است كه او نيمه شب، كسى را نزد خود فرا بخواند؟". همه در تعجّب هستند كه چه پيش آمده است.
امام مى فرمايد: "گمان مى كنم كه معاويه از دنيا رفته و امير مدينه مى خواهد قبل از آنكه اين خبر در مدينه پخش شود، از من بيعت بگيرد".22
آيا امام اين موقع شب، نزد امير مدينه خواهد رفت؟ نكند خطرى در كمين باشد؟ آيا معاويه از دنيا رفته است؟ آيا خلافت شوم يزيد آغاز شده است؟
يكى از اطرافيان امام از ايشان مى پرسد: "اگر امير مدينه شما را براى بيعت با يزيد خواسته باشد، آيا بيعت خواهى نمود؟"
امام جواب مى دهد: "من هرگز با يزيد بيعت نمى كنم. مگر فراموش كرده اى كه در پيمان نامه صلحِ برادرم امام حسن(ع)، آمده بود كه معاويه نبايد جانشينى براى خود انتخاب كند. معاويه عهد كرد كه خلافت را بعد از مرگش به من واگذار كند. اكنون او به قول و پيمان خود وفا نكرده است. من هرگز با يزيد بيعت نخواهم كرد، چون كه يزيد مردى فاسق است و شراب مى خورد".23
مأمور امير مدينه، دوباره نزد امام مى آيد و مى گويد:
ــ اى حسين! هر چه زودتر نزد امير بيا كه او منتظر توست.
ــ من به زودى مى آيم.
امام از جاى برمى خيزد. مى خواهد كه از مسجد خارج شود، يكى از اطرافيان مى پرسد: "اى پسر رسول خدا، تصميم شما چيست؟"
امام در جواب مى فرمايد: "اكنون جوانان بنى هاشم را فرا مى خوانم و همراه آنان نزد امير مى روم".24
امام به منزل خود مى رود. ظرفِ آبى را مى طلبد. وضو مى گيرد و شروع به خواندن نماز مى كند. او در قنوت نماز، دعا مى كند... به راستى، با خداى خويش چه مى گويد؟
آرى، اكنون لحظه آغاز قيام حسينى است. به همين دليل، امام حركت خويش را با نماز شروع مى كند. او در اين نماز با خداى خويش راز و نياز مى كند و از او طلب يارى مى نمايد.25
ــ على اكبر! برو به جوانان بنى هاشم بگو شمشيرهاى خود را بردارند و به اين جا بيايند.
ــ چشم بابا!
بعد از لحظاتى، همه جوانان بنى هاشم در خانه امام جمع مى شوند. آن جوانمرد را كه مى بينى عبّاس، پسر اُمّ البنين است. آنها با خود مى گويند كه چه خطرى جان امام را تهديد كرده است؟
امام، به آنها خبر مى دهد كه بايد نزد امير مدينه برويم.
همه افراد، همراه خود شمشير آورده اند، ولى امام به جاى شمشير، عصايى در دست دارد.
آيا اين عصا را مى شناسى؟ اين عصاى پيامبر است كه در دست امام است.26
امام به سوى قصر حركت مى كند، آيا تو هم همراه مولاى خويش مى آيى تا او را يارى كنى؟
#ادامه_دارد....
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴
#محرم
🍃صاحب دل ها
دلم را گم کردهام، مدتهاست که گم کردهام. از هر کسی سراغش را میگیرم، میگوید چندی پیش، پیش او بوده است. این دلِ هر جایی، پیش تو نیامده آقا!؟
اگر دلم پیش تو آمد، او را زنجیر کن، رحم نکن، حتی اگر فریاد کشید و خواست از پیش تو برود، پایش را بشکن و یقین بدان که من حتی به اندازۀ ذرهای و برای لحظهای گلایه نخواهم کرد. اگر خواست زنجیر پاره کند، در کشتنش یک لحظه تردید نکن. من دلی را که پیش تو آرام نگیرد، نمیخواهم.
شبت بخیر صاحب دلها!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
#دلنوشته_مهدوی
AudioCutter_shab 2 moslemiye 1401 sokhan va roze (7).mp3
16.18M
🎧 بشنوید | شور دلنشین
🎶 دلتنگی یعنی کربلا...
🎤 کربلایی جواد مقدم
🌷 به مناسبت شب جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
#شب_جمعه