eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
318 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇👇👇 داشتم جدول حل می کردم ، یکجا گیر کردم: "حَلّٰال مشکلات است سه حرفی"🤔 👨‍💼پدرم گفت: معلومه ، «پول» گفتم: نه ، جور در نمیاد 🧕مادرم گفت: پس بنویس «طلا» گفتم: نه ، بازم نمیشه. 🧖‍♀️تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه. 💁‍♂️دامادمان گفت: «وام» گفتم: نه. 👮‍♂️داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار» گفتم: نُچ. 👵مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر» گفتم: نه، نمیخوره 🔹️هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت ، یقین داشتم در جواب این سؤال، ▪️پابرهنه میگوید «کفش» ▪️نابینا می گوید «نور» ▪️ناشنوا میگوید «صدا» ▪️لال میگوید «حرف» و... ⚠️ اما هیچ کدام جواب کاملی نبود جواب «فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود😔 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج 💚
عطرماه خدابه مشام جان می رسد... وهزاران افسوس که امسال توفیق ثواب های دسته جمعی از مومنان گرفته شده است،اماراه برای بندگی واحسان همیشه باز است ازاین رو مصمم شده ایم، ماه مبارک رمضان سفره های افطاری را بمدت ۳۰ شب درمنازل خانواده های بی بضاعت بگسترانیم. شمادوست عزیز می توانیدبا اختصاص مبالغ دلخواه جهت توزیع یک یاچندپرس افطاری درثواب این اقدام مومنانه سهیم باشید هزینه هرپرس غذا ۱۰/۰۰۰ تومان ‌ 📱 idpay.ir/sayehban : پرداخت آنلاین 💳 ۵۰۴۱-۷۲۱۰-۷۹۸۵-۷۲۰۸ 🌹 بنام خیریه سایه بان ‌
آسید‌مرتضی آوینی میگفت: جان ، امانتی ست.. که باید به جانان رساند اگر خود ندهی ، می ستانند فاصله هلاکت و شهادت... همین خیانت در امانت است..!
31.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کربلایی سیدرضانریمانی 🟦 برای شرکت در طرح ویژه مناطق محروم و نیازمندان در سی شب ماه مبارک رمضان ‌ ‌📱 sayehbanesf.ir : پرداخت آنلاین 💳 ۵۰۴۱-۷۲۱۰-۷۹۸۵-۷۲۰۸ _ 💠 خیریه مردمی سایه بان 🌷 @sayehban_ir @seyedrezanarimani @Fadaeianhoseinir
گویا خدا هم میدانست که تو از همان اول هستی🌸🍃 پروردگارم از همان اول تورا فرشته ی بهشتی آفرید🕊 فرشته ای که زمین برای وسعتِ قلبِ بزرگ و پاکش💖 کوچک بود ... ‌ فرشته ای که در سبک بالانه پر کشید🕊 ‌ ⇜از ماه تولدت🎊 پیداست که تو از همان اول هم زمینی نبودی و از اهل بودی ‌ ⇜از نامَت که است پیداست که آتَشه افتاده بر زندگیِ گمراهان را گلستان🌺 خواهی کرد ‌ ⇜از نامِ خانوادگی ات پیداست که هادیِ بودیو همواره هستی👌 ‌ ⇜از چشمانت😍 پیداست که آنها کارِ یک خلقتِ معمولی نیستند، چشمانِ گیرا و هدایت گر نصیبِ هرکَس نمی‌شود، همان که معادله ی هر گناهی را بر هم میزنند ‌ ⚜الحُب أنْ أحبكِ ألف مرّة وفى كُلّ مرّة أشعرُ أنى أُحبكِ للمرّة الأولى ‌ ❣عشق آن است كه هزار بار داشته باشم و هربار حس كنم اولين بارى است كه دوستت دارم😍 هرروز بیش تر از دیروز و کمتر از فردا  ‌ تولدت مبارک اُردیبـهشـتی جان♥️ ‌ 🌷
30_HamedZamani_AlamdarKomeil_(rasekhoon.net).mp3
16.6M
🌸اول اردیبهشت سالگرد تولد شهید گمنام، 🌹 علمدار کمیل _ حامد زمانی 🌺برای این شهید عزیز یک فاتحه بهمراه صلوات قرائت بفرمایید🌹
🎉🌸❤️🌟🎀💞🌼♥️✨ این هم هدیه تولد شهید ابراهیم هادی به تمام عاشقان و دلدادگانش🌹 روی لینک زیر کلیک کنید: 🌺 https://digipostal.ir/cz13iu1 🌺
اهل ورزش بود و همیشه قبل از مسابقه دو رکعت نماز میخوند😌✨ یک بار از ابراهیم پرسیدم چه نمازی میخونی؟🤔 جواب داد: دورکعت نماز میخونم و از خدا میخوام که هیچوقت تو مسابقه حال کسیو نگیرم🙂🍃 ابراهیم همیشه می گفت: رقابت وقتی زیباست؛که همراه با رفاقت باشه♥️✨ 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 😍 تولدت مبارک هادی دلها❤️🌺🌸
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
#شهید_ابراهیم_هادی❤️ #سالروز_تولد😍 تولدت مبارک هادی دلها❤️🌺🌸
‍ 💠 ارادت به از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به داشتند. 🌷 همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد. 🌷 هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل می‌رفت و با ابراهیمش خلوت می‌کرد. 🌷 هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید. 🌷 که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود. 🌷 بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود. 🌷 از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت. 🌷 به عشق ابراهیم هادی، نام جهادی‌اش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه می‌کرد و می‌نوشت: «وقف در گردش» و به دیگران می‌داد. 🌷 نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید می‌رفت. 🌷 از هم محله‌ای‌های ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت. 🌷 از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف می‌کند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتاب‌ها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقه‌مند به زندگی شهید شدند. 🌷❤️❤️ به کمک دوستانش و به تأسی از هیئت خیمه العباس را راه انداخته بود هرکسی با یک خو گرفت روز محشر از او گرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های گهر بار امام خامنه ای در مورد کتاب سلام بر ابراهیم 🌹 : : به توصیه رهبر عزیزمون این کتاب رو مطالعه کنید خیلی کتاب جذابیه👌👌
بانــــو یادت بمــاند ؛ چــادُرت فقط☝️ براے رضاے اوست و لا غیر…🚫 اگــــر چـــادُرے ڪـه به سر انداختــه اے ، خُـدایۍ ات نمۍڪُنــد ؛ نیــّتت را اصلاح ڪن...‼️
چه ماهے هستید؟🤔🎂 هستید؟🌹✨ پس ۵ تاصلواتــ هدیه كنيد به حضرتــ علے (ع) 🙂 هستيد؟🌹✨ شما ۵ صلواتــ به (ع) و ۵ صلواتــ به مادر ساداتــ (س) تقدیم ڪنید...😘 هستید؟🌹✨ شما ۵ تا صلواتــ برای امام حسین (ع) و همچنین ۵ صلواتــ برای حضرت زینبــ (س) بفرستــ و نیت ڪن که ان شاالله حاجتروا بشی...😇 ماهی هستید؟🌹✨ پس ۵ تاصلواتــ بفرستيد و تقدیم به امام سجاد (ع) و همچنین حضرتــ ابوالفضل (ع) كنيد...💚 هستید؟🌹✨ شما هم ۵ تا صلواتــ برای امام محمد باقر (ع) و نیز ۵صلواتــ برای حضرت (س) بفرستید... هستید ؟🌹✨ ۵ تا صلواتــ بفرستید هم واسہ امام جعفر (ع) و هم براے حضرت ام البنین (س) هستید ؟🌹✨ براے امام موسی ڪاظم (ع) ۵صلواتــ و براے دختر بزرگوارشان حضرتــ معصومه (ع) ۵ صلواتــ دیگر هم بفرستید... 💚 هستید؟ 🌹✨ ابانی های زهرایے(س) شما ویژه باید صلوات بفرستیدا😍 هستید ۵ صلواتــ براے مادر ساداتــ (س) ۵ صلواتــ برای امام حسن مجتبی (ع) ۵ صلواتــ برای امام رضا (ع) نصیبتان زیارت این سه بزرگوار💖😍 تقدیم ڪنید به امام جواد (ع) و همچنین حضرتــ ربابــ (س)🌺 ماهے هستید ؟🌹✨ پس ۵ تاصلواتــ هدیه ڪنيد به امام علے نقی (ع) و علی اصغر (ع)...🥀 هستید؟🌹✨ سهم شما ۵ صلواتــ هدیه بر امام عسڪری (س) و همچنین ۵ صلواتــ تقدیم ڪنید به پیامبر (ص)... هستید؟ 🌹✨ شما ۱۰ تا صلواتــ هدیه ڪنيد به آقامون، اماممون، عزیزمون❤️ امام مهدي (عج )ان شاالله ڪہ هرچے زودتر چشممون به جمالشون روشن شه😍 اللهم عجل الولیک الفرج🌹 اللَّهمَّ ﷻ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــــــدٍ ﷺ وآلِ مُحَمَّد ﷺ وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌹 🌹 🍃 •┈┈••✾•✨⁦♥️⁩✨•✾••┈┈ ✾❀🕊💖🕊❀✾•
شهدا پیام‌ها و خواسته‌هایی دارند و ما نیز نسبت به شهدا مسؤولیت داریم.☝️ باید راه شهدا را ادامه دهیم و از اینکه پرچم دفاع از اسلام و دفاع از حرم اهل بیت(ع) توسط پسرم در خانه ما نصب شده، خوشحال هستم و از خدا می‌خواهم این پرچم را حفظ کنیم👌. کاری و اقدامی بر خلاف خواسته‌های شهدا انجام ندهیم؛ در اکثر وصیت‌نامه‌های شهدا بحث ولایتمداری مطرح است و اینکه باید پیرو خط ولایت فقیه باشیم.🌹 شهدای مدافع حرم به دلیل پول و مادیات به سوریه نرفتند بلکه با آگاهی و وظیفه‌ای که بر عهده آن‌ها بود در این راه قدم برداشتند.❤️ شهدا با عمل خود به ما نشان دادند که نباید اجازه داد دشمنان وارد کشور شوند و به عقیده‌ها و فکرها نفوذ نکنند. باید پیرو خط ولایت فقیه و فرمایشات رهبری باشیم چرا که ایشان الگوی کار ما هستند.✅ دشمن به دنبال غبارآلود کردن فضای جامعه است و به اسم اسلام و دفاع از اسلام جنگ می‌کنند اما باید با پیروی از ولایت فقیه دشمن را در این فضای غبارآلود شناخت.🌹 پدر شهید💔 شهید مدافع حرم مرتضی بصیری پور🌹
4_5800856879508752377.mp3
4.18M
🍃 خدا با ماست! 🎙 روایتِ شنیدنیِ حاج ‌قاسم از حضرت موسی(ع)
•🌿• | | | | از ماه شعبان چند روز بیشتر نمانده است عزیزان من! فرزندان من! جوانان عزیز! از همین چند روز هم استفاده ڪنید. از خداوند بخواهید ، دلہاے باصفاے خود را متوجه خدا ڪنید و با او حرف بزنید. این این دعاهاے ماه رجب و شعبان این مضامین عالے و معجزه گون وسیله اے براے دعا ڪردن ماست. من شما عزیزان را به در این ایام دعوت میڪنم.
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر) صفحات ۳۲-۳۴ 🦋 دوران راهنمایی به پایان رسید. ازسال ۱۳۵۴ وارد دبیرستان دکتر شریعتی(شاهپور)🏫شد و در ادامه تحصیل داد. دبیرستان شریعتی سمت مشتاق بود و مسجدجامع هم در نزدیکی این مدرسه. ☀️ظهر که غلام حسین بعد از نماز به خانه آمد، محمدحسین برنگشته بود.به همسرم گفتم: 《نزدیک ناهار است،همه آمده اند، اما از محمدحسین خبری نیست.》 غلام حسین گفت:《نگران نباش! به همراه چندتا از دوستانش داخل مسجد بودند که من آمدم.》 گفتم:《چرا نگفتی بیاید خانه؟》 گفت:《اتفاقا گفتم دارم به خانه می روم، اگر دوست داری همراه من بیا؛ گفت بابچه ها توی کتابخانه کاری دارم.》 ⏰ساعتی گذشت.... محمدحسین وارد خانه شد! بانگرانی گفتم: 《مادر! توی مسجد چه کار می کردی؟مگر نباید ناهار بخوری؟!》 گفت:《بابچه ها قرارگذاشتیم روزی چندساعت با مطالعه کتاب های و بگذرانیم؛ شما دیگر باید به دیرآمدن من و شاید هم نیامدن من عادت کنید.☺️》 چون رفتار مشکوک یا خلاف اخلاقی از او نمی دیدم،سر به سرش نگذاشتم.. سفره را پهن کردم،خودش غذا را کشید و خورد. خواندن قرآن ،نهج البلاغه و کتاب های ارزنده دیگر،برحالات روحی و رفتارش تاثیرفراوان گذاشته بود.👌 بسیارخوش ذوق ،باسلیقه وخوش پوش بود. اقوام و آشنایان دوستش داشتند. خودش برای همه احترام قائل می شد و دیگران هم به او احترام می گذاشتند.🤗 ،یکی دیگر از کتاب هایی بود که مطالعه میکرد. غلام حسین مطالعه رساله را به فرزندان بزرگ تر و به محمدحسین سفارش می کرد! آن ها با واجبات،محرمات ،مستحبات ،احکام و نماز و روزه و.. آشنا شدند و شخصیت امام را بیش از‌پیش درک کردند. حضورمستمر محمدحسین به همراه پدر و برادران بزرگ تر در مساجد، سبب آشنایی بیشتر او باانقلاب و امام شد.🇮🇷 او بیشتر وقت ها دیر به خانه می آمد. وقتی می پرسیدم "کجابودی؟" می گفت:"مسجد". مسجد محل امنی بود؛ هیچ وقت مانع حضورش نمی شدم..؛ نگرانی من فقط به خاطر این بود که اتفاقی برایش نیوفتد.من هم مثل مادرهای دیگر دوست داشتم درخت تازه به ثمر رسیده ام،میوه و بر بدهد. طبیعی بود نگرانش باشم. چند روزی بود که .... ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر) صفحات ۳۵_۳۴ 🦋 چند روزی بود که حالم اصلا خوش نبود و احوال پریشانی داشتم.😞 وقتی غلام حسین علت دلواپسی ام را جویا شد، چیزی غیر از آنچه خودش هم به آن فکر می کرد نبود؛ یعنی "دغدغه حضور محمدحسین درجمع و بروز خطرات احتمالی برای او." غلام حسین گفت:《دیشب که برای اقامه نماز به مسجد رفته بودم،با چشمان خودم دیدم که او و نوارهای امام را در پیراهنش پنهان می کند. همسرم! همه چیز را به بسپار🙌 فالله خیرحافظا وهو ارحم الراحمین.》 کم کم فعالیت انقلابیون از گوشه وکنار کشور به گوش می رسید! همه مردم درجریان فعالیت ها و تظاهرات قرار می گرفتند...؛ بعضی از خانواده ها، نوارهای سخنرانی و اعلامیه های امام را در خانه خود تحلیل و بررسی میکردند و آن ها را در بین مردم پخش می نمودند و گاهی ازسوی نیروهای رژیم، مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند. درخانهِ ما هم غلام حسین به همراه بچه ها، به تجزیه و اعلامیه ها و سخرانی های امام می پرداخت.📄 یادم می آید آن روز، داخل باغچه مشغول چیدن سبزی بودم، رادیو را روشن کردم و خودم را در باغچه سرگرم کردم؛ ناگهان خبری توجه ام را به خود جلب کرد. 👈رادیو از سرکوبی جمعی از مردم بی گناه درمیدان ژاله خبر داد و همه کسانی را که از ظلم به تنگ آمده بودند، "خلافکار و ضدرژیم" تلقی می کرد. ❗️مرتب هشدار میداد از تجمع بپرهیزید! به پدران و مادران اخطار می کرد که مراقب رفتار فرزندان خود باشند، چون دولت هیچ گونه مسئولیتی دربرابر عواقب ناشی ازخرابکاری آن ها را نمی پذیرد. آن روز تنها چیزی که در ذهنم مجسم شد، رفت و آمدهای مشکوک محمدحسین و محمدهادی بود!! مطمئن بودم آن ها در جمع انقلابیون🇮🇷 فعالیت هایی دارند؛ زیرا آن ها تحت تعلیم پدر و برادران بزرگ تر، با آشنا شده بودند. توان از دست و پاهایم گرفته شد. دل شوره عجیبی در دلم افتاد..😓 دلم به حال مردمی که عزیزانشان را در این واقعه از دست دادند، بسیار می سوخت. از جوّ حاکم و ظلم ظالمان متنفر شده بودم، فقط برای سلامتی همهِ انقلابیون دعا میکردم.🙏 با نزدیک شدن مهرماه... ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر) صفحات ۳۶-۳۵ 🦋 با نزدیک شدن مهرماه، آرامش نسبی پیدا کردم و با خود گفتم: 《مدرسه ها🏫باز میشوند و بچه ها مشغول درس و مدرسه، کمتر خطر تهدیدشان میکند.》 ...اما غافل از اینکه برای بچه ها، مقابله با و فریاد مخالفت علیه ظالم، زمان نمی شناسد. 🌱محمدحسین در اوج نوجوانی بود که روزهای پر شور انقلاب، آغاز و حضور او در جمع انقلابیون پررنگ تر شد! رفتار و کردار محمدحسین نشان می داد که فکرش مشغول چیزی هست.. از او پرسیدم :《پسرم! اتفاقی افتاده که این قدرآشفته ای؟🤔》 گفت:《امام یک هفته قبل از آغاز سال تحصیلی، در سخنرانی هایش دستور تعطیلی مدارس و دانشگاه هارا داده اند؛ مردم تهران نیز اعلام آمادگی کرده اند..؛ اما در ، حرکت های دانش آموزی منسجمی شکل نگرفته، خیلی ازبچه ها خبر ندارند و موضع بی طرفی دارند. نمی توانم بی تفاوت باشم و هیچ اقدامی نکنم.😔》 گفتم :《پسرم! با یک گل بهار نمی شود..؛ مبادا دست به کاری بزنی که برایت دردسر شود!》 خندید:《قول نمی دهم ،اما سعی خودم را میکنم.😊》 نزدیک غروب شد.وضوگرفت و داشت از خانه بیرون می رفت. سراسیمه دنبالش دویدم:《محمدحسین! نمازت راخواندی، زود برگرد! یک شنبه اول مهر است.》 همین طور که میرفت، به عقب نگاه کرد:《چشم !قول نمی دهم،اما سعی میکنم زود برگردم.》 شب فرا رسید..🌙 همه برگشتند، طبق معمول محمدحسین نبود. خجالت میکشیدم بپرسم محمدحسین را در مسجد دیدید یا ندیدید؛ اما این قدرحرف زیر و رو کردم تا فهمیدم او هنوز داخل مسجد است.🕌 زمان می گذشت و از آمدنش خبری نبود. وقت شام شد.بچه ها گرسنه بودند. شام خوردیم و هرکسی رفت سراغ کار خودش، اما چشم من از روی عقربه های ساعت برداشته نمیشد...😟 ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر) صفحات ۳۷_۳۶ 🦋 🕦زمان برایم سخت و سخت تر می گذشت. ساعت از یازده گذشت؛ خبری از او نشد. بلندشدم با قرآن و دعا خودم را سرگرم کردم. مطمئن شدم بایداتفاقی افتاده باشد! باخودم گفتم: 《اگر ان شاءالله سالم برگردد، خیلی دعوایش می کنم ..‌ به خاطر این تاخیرش باید تنبیه بشود.》 همان طورکه در عالم خیال با او دعوا می کردم ،‌از راه رسید.. وقتی چشمم به قیافه مظلوم و خسته اش افتاد، یادم رفت که ازدستش عصبانی بودم.😇 گفتم:《مادر! تا این وقت شب کجابودی؟ به ساعت نگاه کردی؟》 گفت:《خیلی شرمنده ام مادر! ببخش! بعدا برایت تعریف می کنم؛ فعلا بخواب، پدر بیدار نشود.》 ☀️صبح که برای نماز بیدارشد، فرصتی دست نداد. قبل از هفت از خانه بیرون زد تا به مدرسه برود. به پدرش گفتم ماجرای دیشب را ازطریق بچه های مسجد پیگیری کند. او قول داد: 《ته و توی این تاخیر را در می آورم.نگران نباش! خیره ان شاءالله..》 ظهر که همسرم از مدرسه🏫 برگشت، با صبر و حوصله از زبان ،یکی از دوستانِ مسجدی محمدحسین ماجرا را چنین تعریف کرد .... ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
ابراهیم‌جان‌تولدتوبهانه‌ای‌برای‌یافتن خویشتن‌خویش‌است‌وگرنه‌توهرروز‌تولدی تازه‌دردل‌ما‌داری 🎊🎈🎂 🎁🎉 شادی‌روح‌مطهرش 🍃🌸✨اللهم صلی علی فاطمة الزهرا و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک✨🌸🍃 شهدا، همان مسجود ملائکه هستند و 14 معصوم برترین شهدا🌹... http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر) صفحات ۳۹_۳۷ 🦋 《دبیرستان شریعتی》 شب، من و محمدحسین داخل شبستان نشسته بودیم و راجع به پیام درباره تعطیلی مدارس صحبت می‌کردیم. محمدحسین به این فکر بود‌ که کاری کند تا هرطورشده فردا مدرسه تعطیل شود. بالاخره نقشه ای طرح کرد! قرار شد همان شب وارد عمل شویم.برای اجرای این نقشه نیاز به اسپری در رنگ های مختلف بود؛ آن را تهیه کردیم و حوالی ساعت ده به طرف مدرسه شاهپور راه افتادیم.🕙 نقشه ما، تغییر نام مدرسه از شاهپور به "شریعتی" بود و دیگر اینکه دانش آموزان باید از امام آگاه میشدند. وقتی به مدرسه رسیدیم،کسی در محوطه نبود! کوچه خلوت و بن بست بود.محمدحسین که خطش از من بهتر بود، اسپری را برداشت، بزرگ روی سردرِ مدرسه نوشت: 《دبیرستان پسرانه ‌دکتر شریعتی》 و بعد پایین آمد. دوتایی محوطه را گشت زدیم، نه خبری از نیروهای گشتی که شهر را قرق کرده بودند، بود و نه از عابر پیاده. نقشه اول اجرا شد و به خیر گذشت.✌️ کنار تابلوی مدرسه ، تخته سنگ سفید و تمیزی بود که خیلی به درد شعار نوشتن میخورد. روی آن نوشت: "به فرمان امام خمینی اعتصاب عمومی است" تا فردا وقتی دانش آموزان می خواهند وارد مدرسه شوند، آن را ببینند و مدرسه تعطیل شود. همان لحظه به ذهنمان رسید که شاید مسئولین مدرسه آن را ببینند و پاک کنند، تصمیم گرفتیم بالای سر آب خوری مدرسه شعاری بنویسیم که هم از دید مسئولین مخفی باشد و هم بیشتر بچه ها آن را ببینند. محمدحسین بلافاصله از دیوار بالا رفت و خودش را به آب خوری رساند. آنجا نوشت: " مرگ بر این سلسله پهلوی" من هم این طرف کشیک می دادم. وقتی کارمان تمام شد، از نیمه شب گذشته بود. باورکنید ما خودمان هم روی برگشت به خانه را نداشتیم، اما کارمان کمی طول کشید. ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆