🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊
#کلاس_درس_شهید
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
مسولیت #سنگین و #خطیری بر عهده ما است؛ امروز #خداوند متعال به ما #کمک کرده ، #فرصت داده عالم تر شدیم ، #تجهیزات بیشتری داریم ، بدانید که دشمن را #قطعا شکست خواهیم داد ، #شک نکنید .
#روحش_شاد 
#یادش_گرامی 
#راهش_پر_رهرو 
╭═══════•••{}•••═══════╮
  @mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
                
            🥀🕊💐🌹💐🕊🥀
#قسمت_آخر
وقتی #حسین چشمانش را #باز کرد همه چیز #تیره_و_تار بود. 
به زحمت می دید که سربازان #مسلح عراقی به صورت #نیم_دایره او را #محاصره کرده اند. 
دست ها را بالابرد تا دشمن بفهمد که #اسلحه ندارد و #تسلیم است. 
ستوانی به او نزدیک شد و #دستش را گرفت و کمک کرد تا #چتر_و_جی_سوت را از خودش #جدا کند. (جی سوت، لباس مخصوصی است که نوسانات فشار هوا را برای خلبان کنترل می کند). 
دود #غلیظی همراه #شعله از پشت تپه #هوا بلند بود و #لاشه_هواپیما دقیقاً روی #هدف افتاده بود و با #بنزین زیادی که داشت #منطقه_وسیعی را به #آتش کشیده بود. 
این #تجهیزات عراقی ها بود که در #آتش_خاکستر می شد. 
#لشکری با نگاه به این صحنه #لبخند رضایتی به #لب آورد و به #آسمان خیره شد. گویی از #خدای خود برای این #پیروزی تشکر می کرد. 
#عراقی_ها اولین #اسیرشان را گرفته بودند و با #تیراندازی هوایی و #هلهله ابراز شادی می کردند. 
سربازان #عراقی چشمان #حسین را بسته و سوار خودروی نظامی کردند. 
کم کم #بدنش_سرد می شد و درد ناشی از پریدن از #هواپیما آشکار می شد. 
بند چتر در حال #بیهوشی پوست گردن او را کنده بود. 
باز #بیهوش شد. 
وقتی #چشم باز کرد، یک دکتر #عراقی را در بیمارستان دید .
به #انگلیسی به او می گوید: تو سالم هستی، ما با #اشعه_ایکس بدنت را آزمایش کردیم، فقط #کوفتگی دارید که آن هم خوب می شود.
#سالروز_شهادت 
#روحش_شاد 
#یادش_گرامی 
#راهش_پر_رهرو 
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
 @mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━