کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🍃 #مشڪ_بر_دوش
در دستش، مَشڪ را محڪم گرفته بود
اما انگار باری که روی
شانهاش بود
از مَشک، نه... حتی از
🕊 وسعت آسمانها سنگینتر بود
یاد حرفهای #مادرش افتاد
همان روزی ڪه دستانش را گرفت،
به چشمانش خیره شد و گفت:
حامی برادرت باش ...💜
یاد شیرینزبانی #رقیه افتاد
یاد عمو عمو گفتنهایش...
یاد علی اصغر در گهواره
🌙 یاد خیمهها... آه، خواهرش زینب...
به سمت #فرات قدم برمیداشت
🌊 رود، مـوج در مـوج
به استقبال میآمد
آب، فرزند بوتراب را میشناخت
بیشتر از عباس، آب شوق رسیدن داشت
سقا، تشنه بود اما روی
شانهاش، بار امانت و محبت داشت...
باری سختتر از عطش...
بزرگتر از زخم...
⚡ سنگینتر از عمود . . .
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹