eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
293 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت "همرزمان و خانواده شهید " 🔹صفحه۲۲۸_۲۲۷ 🦋 (( قفس دنیا )) یکی ، دو روز پیش از قرار شد غواصان خط شکن به همراه بچه های روی رودخانه بهمن شیر مانوری انجام دهند تا آمادگی لازم را برای ماموریت اصلی پیدا کنند . هیچ‌کس باور نمی‌کرد او با تن مجروح در این مانور شرکت کند ،اما آن روز روی شن های کنار بهمن شیر مانند یک غزل تیزپا می دوید! شور و شعف خاصّی داشت ، چشمانش از خوشحالی برق میزد. وقتی دیدم با آن تن نحیف و پای زخمی اش چطور روی شن ها می‌دود، صدایش کردم :«محمّدحسین درچه حالی؟» همانطور که می دوید گفت :«خوب ! خوب !😇» حالتش طوری بود که همان لحظه فهمیدم دیگر محمّدحسین رفتنی است . شب که همه بچّه ها خواب بودند با هم مشغول صحبت شدیم. دوستان شهیدش را یاد می کرد و به حالشان غبطه می خورد . بچّه های واحد را که همه خواب بودند ، نشان داد و گفت:«اینها را نگاه کن،ضمیرشان پاک پاک است و مستعدّ رشد و تعالی . از راه می رسند ، دو ماه نشده پر می کشند و می روند. به قول معروف ره صد ساله را یک شبه طی می کنند ، امّا ما هنوز مانده ایم .😔» وقتی این جمله را گفت، اشک توی چشمانش حلقه زد و بغض گلویش را گرفت. واقعا این قفس دنیا برایش تنگ شده بود ! دیگر نمی توانست بماند؛ این بار آمده بود که برود.🕊 شب عملیّات فرا رسید . بچّه ها همه تقسیم شدند و هر کس به یگانی مامور شد ، چون انتقال و هدایت نیروهای رزمی به سمت دشمن، به عهده بچه های اطلّاعات بود . همه کسانی که از شب های قبل ، بارها و بارها به آن طرف رفته بودند و کار شناسایی کرده بودند ، می بایست جلودار و راهنمای یگان های خط شکن می شدند ... ♦️به روایت مجید آنتیک چی @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹