#قتله_کربلا
#عبیدالله_[عبدالله]_بن_حصین_ازدی
از سرهنگان لشگر #عمر_بن_سعد ملعون
و از عناصر خبیث در #کربلا که از #عطش حسین بن علی علیه السلام و یارانش اظهار #خوشحالی می نمود!
او را از قبیله «بجیله» می دانند.
روز هفتم محرم سال 61 هـ.ق، در نهضت حسینی در کربلا که عمربن سعد به دستور «ابن زیاد» آب #فرات را بر سپاه حسینی بست و بسیاری از لشگرش را در اطراف آنجا فرستاد تا میان حسین و یارانش با آب، مانع شدند،
«عبدالله بن حصین ازدی» در میان لشگر عمر سعد حاضر بود آنان را در اینکار همراهی و به این عمل، #افتخار می کرد.
از بین قبیله بجیله با صدای بلند فریاد زد و گفت:
ای حسین، این آب را که همرنگ #آسمان می بینی، به خدا #قطره ای از آن را نچشی تا از تشنگی بمیرید.
حسین بن علی (علیهالسلام) او را #نفرین کرد و فرمود:
خدایا او را از #تشنگی بکش و هرگز او را نیامرز!
📚(طبری)
☑️پایان زندگی ننگین او:
حمید بن مسلم تاریخ نگار کربلا روایت می کند:
من بعد از واقعه کربلا او را (عبدالله بن حصین ازدی) که بیمار بود، ملاقات کردم و به آن خدائیکه معبودی جز او نیست،
دیدم آب می آشامید تا #شکمش پر می شد، آنگاه آن را #قی می کرد (برمی گرداند) و فریاد می زد:
#تشنه ام، تشنه ام دوباره آب می خورد تا شکمش بالا می آمد و باز فریاد می زد: العطش، العطش و سیراب نمی شد.
و دائما همین کارش بود تا جانش در آمد و #هلاک شد. (لعنة الله علیه).
📚منابع:
1- نفسالمهموم
2- ارشاد (مفید ج 2)
3- فرهنگ عاشورا
➖➖➖➖➖➖➖➖
✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت آقای مرتضی حاج باقری
🔹صفحه ۱۱۱_۱۱۰
#قسمت_چهل_و_پنجم 🦋
((پاسگاه زید))
سال شصت و چهار، بعد از #عملیات_بدر در پاسگاه زید بودیم. همه شناسایی ها در هور انجام می شد!
به همین دلیل تمام زندگی مان روی آب بود.
یک شب که دو نفر از بچه ها برای #شناسایی رفته بودند، دیگر برنگشتند. محمد حسین طبق معمول بچه هارا تا نزدیک معبر همراهی کرد و بعد همان جا منتظر ماند تا برگردند.
آن شب خیلی دیر کرد؛ همه نگران شده بودیم، معمولا ساعت حرکت و بازگشت بچه ها مشخص بود، اما این بار از ساعت مقرر خیلی گذشته بود! معلوم بود که حتما اتفاقی افتاده است..
اواخر شب دیدیم #محمد_حسین آمد؛ ناراحت وافسرده😔 و با حالی خراب، توی خودش بود. زیر لب اشعاری را زمزمه می کرد.
بغض گلویش را گرفته بود، اما گریه
نمی کرد!!
شاید ملاحظه نیروها را می کرد. گویا در طول مسیر بچّهها، خمپاره ای به بلمشان🛶 اصابت کرده و هر دو #شهید شده بودند و محمد حسین که ابتدای محور منتظرشان بود، زودتر از همه با خبر شد.
حالا دست خالی آمده بود و غم رفتن بچّهها بر دلش سنگینی می کرد.💔
از ته دل آه می کشید!
و می گفت: «آقا اینها رسیدند، به مقصد خودشان، امّا ما هنوز مانده ایم..!
آن ها هم رفتند.»
حسرت می خورد که چرا خودش مانده است.
به من گفت:«مرتضی من #لیاقت #شهادت ندارم.»
گفتم: «این حرف ها چیه که می زنی؟! »
گفت: «باور کن من لیاقت ندارم. من همیشه قبل از #عملیات زخمی می شوم، می دانی علّتش چیه!؟»
گفتم: «خب! اتّفاقی است، مثل اینکه فراموش کردی برای شما بیشتر خطرات، قبل از عملیّات ها و در شناسایی منطقه است.»
گفت: «نه! علّتش این است که من طاقت #مقاومت در عملیّات را ندارم،#خداوند زودتر مرا زخمی می کند که بروم و از منطقه خارج شوم.»
گفتم: «آخه چرا این فکر می کنی؟!»
گفت : «خودم از #خدا خواستم تا هر عملیّاتی که می داند توان و تحمّل ندارم، مرا #مجروح کند.»
این حرف را محمد حسین به چند نفر دیگر هم گفته بود.
بالاخره خداوند او را طلبید.
سماجتش برای حضور در آخرین عملیّات نشانه پروازش بود.
💠یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که #یوسف به زر ناسره بفروخته بود
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت آقای مرتضی حاج باقری
🔹صفحه ١١٣_١١٢
#قسمت_چهل_و_ششم 🦋
((عینک آفتابی ))
در بین بچّههای جبهه، #محمد_حسین از افرادی بود که وضع مالی خانواده اش به نسبت خوب بود، در واقع می توان گفت او تمام آسایش پشت #جبهه را رها کرده بود و به جنگ آمده بود.👌
در جبهه و در بین بچه ها خیلی ساده می گشت.
یک دست پیراهن و شلوار کره ای داشت که همیشه همان لباس را به تن می کرد؛
امّا پشت جبهه به سر و وضع خودش می رسید.
شاید به این خاطر که می خواست وقتی به عنوان یک #رزمنده به میان مردم می آید، ظاهر مرتّبی داشته باشد.
زمانی که من در عملیّات #والفجر چهار
مجروح شدم، به #کرمان آمدم؛ مدّتی مرخصی استعلاجی داشتم و در شهر ماندم.
یک روز توی خیابانِ شهید مصطفی #خمینی (شهاب)، سه راه ادیب می رفتم که دیدم یک نفر صدا
می زند: «مرتضی! مرتضی!» برگشتم، دیدم
جوانی با سر و وضع خیلی مرتّب و شیک از داخل یک پیکان سدری رنگ 🚖 به من
اشاره می کند.
نگاهش کردم، نشناختم. گفتم : «این بنده خدا با من چه کار دارد؟!»
جلوتر رفتم که مثلاً بگویم: «آقا اشتباه گرفته ای!»
دیدم ای بابا! محمد حسین است.😳یک شلوار سفید و یک پیراهن طوسی رنگ به تن داشت و یک عینک آفتابی😎به چشمانش زده بود.
گفتم: «محمد حسین خودتی؟!»
گفت : «پس توقع داشتی کی باشم؟»
گفتم : «خیلی به خودت رسیدی!» 😄
گفت: «چه کار کنیم، مگر اشکالی دارد؟»
گفتم: «نه! امّا آنجا توی جبهه آن قدر خاکی و اینجا توی شهر این طوری....!»
خندید: «بنده خدا! آنجا هم من همین طوری هستم، ولی شماها متوجّه نیستید.»
💠اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقــی هـمه بـی حاصـلی و بـی خـبــری بــود
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
💫بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ💫 🔷ختم قرآن 🔷 📆 تاریخ شروع:1399/5/31 🌺 نیت : هدیه میکنیم در ر
سلام وخسته نباشید بزرگواران لطفا درختم شرکت کنید
اجرتون با بی بی دوعالم فاطمه زهرا س 💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
🌸نگاه ساده ای داشته
☕️باش تا عطر
🌸دل انگیز مهربانی
☕️در وجودت شکوفا شود
🌸و تپش عشق
☕️وجودت را زیبا کنـد
عصرتون بخیر ☕️
دلتون سبز و پراز آرامش 🌸
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 حالوهوای حرممطهرحسینی...😭
#زیارت_قبول
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
🇮🇷 @mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
یـــــــا صــــــــــاحـب الزمــــــان🌺
دعا پشت دعا
براے آمدنت
گناه پشت گناه
براے نیامدنت!!
دل درگیر است
میان این دو اتفاق
کدام آخـــر.؟؟؟...
آمدنتـــــ
یا
نیامدنت....؟؟!!!!
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
ڪوچ
ڪردنـد
رفیقــــــان
و رسیدند بہ مقصد
بی نصیبم منِ بیچاره
ڪہ در خـــانہ خـزیـدم
#اللهـم_الرزقنا_شهـادت
#شهید_مصطفی_صدرزادهڪوچ
🌹 عصرتان منور به نگاه شهدا
باهم زمزمه کنیم صلواتی برای انایی که رفتند وامنیت وآرامش عزاداری سالار شهیدان رابه ماارزانی کردند
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#ما_ملت_امام_حسینیم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله❤️
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
در ایام محرم
در دمشق حرم حضرترقیه و سکینه را
تکویریها گرفته بودند چراغش خاموش بود #شهید_محمودرضابیضائی در طی عملیاتی
تکویریها راعقب راند و خودش
رفت چراغ حضرترقیه را روشن کرد
شهید بیضائی میگفت:
نباید چراغ بیبی رقیه خاموش باشه..:)
#شهید_محمودرضابیضائی
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹