eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
295 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله ... 🌸من عصمت عزیزیان همسر شهید کارگر برزی هستم، سال 77 دانشگاه آزاد کرج در رشته روانشناسی قبول شدم ، ما در فردیس کرج زندگی میکردیم و تقریبا بیشتر روزهای هفته به دانشگاه می آمدم. آن زمان هنوز دانشگاه تکمیل نشده بود ، کتابخانه دانشگاه تازه داشت شکل میگرفت و یک آقایی مسئول آنجا بود و همه کارهای مربوط به کتابخانه را انجام میداد، من نیز برای کمک کردن به امور مربوط به کتابخانه ، به آنجا میرفتم و تقریبا هروز به آنجا تردد داشتم. به دلیل اینکه کتابخانه هنوز تکمیل نشده بود تعداد محدودی از بچه های دانشگاه کارت عضویت داشتند، و بدون کارت هم به کسی کتاب نمیدادند. ✅ادامه دارد..... 🍃 ❤️
🕗 گنبد زردت چراغ راه ما جامانده هاست ما کنار صحن تو کرب و بلا را دیده ایم ١۴ 👇 🌺 برخورد با همسر از منظر امام رضا(ع) 🔹 رفتار مناسب با همسر از دید امام رضا(ع) اهمیت زیادی داشت ایشان همیشه زمانی را برای رسیدگی به امور خانواده اختصاص می‌دادند و به اطرافیان درمورد همسرداری سفارش می‌کردند 🔹 یاران از زبان امام رضا(ع) شنیده بودند که پیامبر(ص) فرمودند: «خدا به زنان نسبت به مردان مهربان‌تر است و هرکس همسر خود را شاد کند، خدا در روز قیامت قلبش را شاد خواهد کرد» 🔹خودشان هم از کارهایی چون عطرزدن یا مرتب بودن برای رضایت همسر دریغ نمی‌کردند 🔹اما در عین حال، به زنان هم توصیه می‌کردند با همسر خود رفتاری خوب و مناسب داشته باشند و حتی وقتی از او دلگیر و ناراحت هستند، با مهربانی فضای خانه را گرم نگه دارند ایشان به آنها می‌فرمودند: «بهترین زن، پنج ویژگی دارد: آسان‌گیر؛ نرم‌خو؛ موافق و همراه؛ هر وقت شوهرش خشمگین شود، خوابش نبرَد تا وقتی که شوهر از او رضایت پیدا کند؛ هر موقع شوهرش بیرون برود، از خانه و خانواده‌اش در نبود او مراقبت کند. اینطور زنی، یکی از مأموران خداست و مأمور خدا ناامید نمی‌شود...» 📗 برگرفته از عیون اخبار الرضا (ع) .....(هر روز ساعت ۲۰) @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت " همرزمان و خانواده شهید " 🔹صفحه۲۲۹_۲۲۸ 🦋 (( تلفن صحرایی )) قرار شد لب رودخانه بماند تا بچه ها وارد آب شوند . سپس خودش را به سنگر ما، که فاصله چندانی با رود نداشت، برساند. بین ما و نقطه حرکت بچه‌ها تلفن صحرایی تعبیه شده بود تا به وسیله آن ارتباط برقرار کنیم. هنوز بچه ها وارد آب نشده بودند که محمّدحسین با من تماس گرفت: «حاجی!! وضع خراب است.» گفتم:«خدا نکند، مگر چی شده؟!» گفت: «آب به شدّت موج دارد ، بعید می‌دانم کسی بتواند خودش را به آن طرف برساند.» گفتم: «چاره‌ای نیست! به هرحال باید بچه‌ها را بفرستیم. تو را توجیه کن و بگو به امید خدا و بدون تردید به طرف دشمن حرکت کنند.» محمّدحسین « چشم حاجی » را گفت و قطع کرد.. بعد از این که نیروها وارد آب شدند و به طرف عراقی‌ها راه افتادند ، محمّدحسین خودش را به من رساند. وقتی آمد دیدم اصلا آرام و قرار ندارد. خیلی نگران بود. من اشک چشم محمّدحسین را خیلی کم میدیدم!! تا آنوقت اتفاق نیفتاده بود که حتی در شرایط سخت این چنین بیقراری کند و مضطرب باشد. گفتم :« چطوری محمّدحسین؟ » بغض ،گلویش را گرفته بود؛ با حالت گریه گفت: «بعید می‌دانم کسی سالم به ساحل برسد، مگر اینکه واقعا کمک‌شان کند.»😓 در همین موقع سجّادی، یکی از بچه‌هایی که وارد آب شده بود، پیش من آمد و با ناراحتی گفت: «همه‌ی گروه ما را آب برگرداند..» محمّدحسین تا این حرف را شنید با عجله بلند شد و گفت: « من رفتم لب آب تا ببینم صدای بچه‌هایی که داخل رودخانه پراکنده شدند، می‌شنوم یا نه.» 🌊 آب آن قدر متلاطم بود که سر و صدای رودخانه ، صدای بچه ها را در خودش محو می کرد؛ البّته شاید این از معجزات الهی بود که صدای بچه ها، نه به ما می‌رسید و نه به ساحل عراقی‌ها! در واقع کمک بزرگی بود که نیروها بتوانند در نهایت اختفاء، خودشان را به خط برسانند.. هنوز چهل دقیقه از رفتن بچه‌ها نگذشته بود، که "حاج احمد" رسید به همان نقطه‌ای که ما باورمان نمی‌شد!! وقتی حاج احمد تماس گرفت و موقعیّت خودش و بچه‌ها را اعلام کرد، گل از گل محمّدحسین شکفت.☺️ او بلافاصله با من تماس گرفت: «حاجی! وضع خوب است.» هیچ چیز دیگری مثل این خبر نمی توانست محمّدحسین را آرام کند . بی‌تابی و بیقراری او فقط با موفّقیّت بچه‌ها رفع می‌شد و چنین شد. حضرت زهرا (س) واقعا کمکمان کرد.. ♦️به روایت از سردار حاج قاسم سلیمانی 🔅🔅🔅 (( سال ۱۳۴۸، در شهر كرمان ديده به جهان گشود. تابستان سال ۱۳۶۰ خواست به برود که با مخالفت پدر رو به رو شد. اما با اصرار زياد رضايت او را جلب كرد. او به خاطر درايت زياد خود نظر فرماندهان را نیز جلب كرد و به واحد اطلاعات عمليات رفت و به عنوان مسئول محور اطلاعات شناسایی، شروع به كار كرد. در واحد اطلاعات با برادرانی چون ، ، ، كياني و... آشنا شد. در عمليات والفجر 8 شايستگی خود را نشان داد وحماسه‌ی ۳۰ بار عبور از را با وجود مشكلاتی چون سرعت آب، سردی هوا در زمستان، جزر و مد آب اروند، ومشكلات ديگر، به جان خريد. سردار شهيد يزداني را فاتح اروند وعمليات والفجر 8 مي داند. در بيست و چهارم بهمن ماه سال شصت و چهار، سنگر اطلاعات مورد حمله بمب شيميايی دشمن قرار گرفت و حسن یزدانی به شدت شيميايی شد و بعد از 11 روز در بيمارستان امام رضا (ع)مشهد به فيض شهادت نائل گرديد. )) @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت "همرزمان و خانواده شهید " 🔹صفحه۲۳۱ 🦋 (( روبوسی )) همیشه قبل از رفتن به خداحافظی می‌کرد ، اما روبوسی نمی‌کرد . من هم هر بار که می خواستم روبوسی کنم مانع می شد و به شوخی می‌گفت :« خیالت راحت باشد ! من سالم میمانم . مطمئن باش که طوری نمی شوم.» آن روز وقتی داخل اتاق شد و پیش من آمد ، دیدم حال و هوای دیگری دارد . مرا چند بار بوسید و گفت :« حسین آقا ! حلالم کن .» من نمی دانستم چه بگویم ، زبانم بند آمده بود ، بغض گلویم را میفشرد و نمی گذاشت حرف بزنم . تا به حال این طور خداحافظی نکرده بود . ما از سال شصت و یک با هم بودیم و در خیلی از عملیّات‌ها شرکت داشتیم . چندین انجام داده بودیم و برای هر کدام از این ها با هم وداعی داشتیم ، اما هیچکدام مثل این یکی نبود . هیچکدام این طور بوی نمی داد. ♦️به روایت از حسین ایرانمنش @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹