eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
294 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
نسیم یادت را برساعتهای می دوزد، کاش! آغوشت رویایی دور از دست نبود.. 🥀🥀
⏪راز گشایش، در انتظار است... ✅از علیه السلام درباره ی و گشایش پرسیدند و ایشان پاسخ دادند:«إنتظار الفرج من الفرج؛ فرج، خود بخشی از گشایش است(تفسير العياشي ؛ ج2 ؛ ص138) 👈و این یعنی آغاز گشایش با انتظار ما،آغاز می‌شود. و این انتظار، خود برای ما در امور و را به همراه خواهد داشت. 👈اگر می‌بینیم گشایشی نیست این به سه جهت است: 1️⃣یا اینکه نمی‌دانیم انتظار واقعی یعنی چه و اسم چشم‌به راهی توأم با و را انتظار گذاشته‌ایم! 2️⃣یا اینکه می‌دانیم انتظار یعنی و که نشانه ما است اما خود را پشت واژه انتظار، مخفی کرده‌ایم! 3️⃣یا اینکه هم معنای انتظار را می دانیم و هم اهل تلاشیم ولی اهل نیستیم و با می‌خواهیم میوه درختی را قبل از رسیدن آن بچینیم؛‌ ◀️به همین دلیل امام رضا علیه السلام در سخنی دیگر با جمله:«انتظار الفرج بالصبر»(عيون أخبار الرضا، ج1، ص: 55) به توأم بودن صبر و انتظار،‌تصریح فرمودند. 👈به هر حال از منظر ایشان، راز گشایش، در است، انتظار صحیح با تمام لوازمش. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃همه می‌گویند سخت است و رسیدن به این مقام اراده می‌خواهد. همیشه در این فکر بودم زندگی الان ما در این کثافت دنیا که از زمین و زمان بدی بالا و پایین می‌رود سخت تر است یا اینکه در شهادت منتظر بمانی و فقط روی خودت کار کنی؟! . 🍃زندگی بر مدار شرافت در زمانی که از عمر‌مان دارد سپری می‌شود واقعا سخت است، لحظه به لحظه‌ای که نفس دم و بازدم می‌شود در مبارزه با اغلب مغلوبیم حتی اگر ظاهر بر کنترل نفس داشته باشیم، به قول معروف آدم شدن چه مشکل... . 🍃روزهایی از زندگی که یک سومش را همیشه خوابیم و وقت‌هایی که به هدر می‌رود. . 🍃همیشه در این گیر و دار اگر به نتیجه نرسیم نیاز داریم و این تلنگر برای من بود نگاه که به چشمانش کردم همه جواب‌ها رسوخ کرد در ذهنم. . 🍃سال‌ها نیز از و همه شهدا می‌گذرد اما ما در این سال‌ها کجا خواهیم بود. زمان که ما را با خود می‌برد کجا ما را سکنی خواهد داد؟! . 🍃آقا محسن دنیا مانند غربال شده دائم بالا و پایین می‌شویم از دین گرفته تا دنیا دائم نوسان دارند و و اعتقاد را همه و همه به یغما می‌برند می ترسم از گذر عمر که من را غرق تحویل دهد کاش مثل تو که امروز به دنیا هدیه می‌شوی من نیز شوم. . 🍃آقا محسن فرقی نمانده میان و با هم مخلوط شده‌اند و تشخیص بشدت سخت دستم را بگیر تا جوهر سیاه باطل رو سیاهم نکند.... . ✍نویسنده: . 🌺به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰ . 📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرداد ۱۳۹۶.منطقه التنف مرز بین سوریه وعراق . 📅تاریخ انتشار : ۲۰ تیر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : نجف آباد اصفهان . @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
. چه است رسیدن به وقتی هنوز را ترجیح می دهیم... و چه شگرفی دارد ، وقتی خوشیِ دنیا را همچنان بر مقدم می داریم چه عجیبی ست ، امید به لحظه ... وقتی هنوز امامِ غائبمان هم نیستیم... و چه غریبی دارد ، قدم نهادن بر خاکی که متصل به است اما کجا؟! معشوق کجا؟! یار کجا؟! همنشینی با کجا؟! . تا از دنیا دل نَبُریم دل ها را نمی بَرَند ... . تاریخ ولادت و تاریخ شهادت چه کسانی ثبت خواهد شد؟! . ... . @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای مرتضی حاج باقری 🔹صفحه ١٠٩_١٠٧ 🦋 ((توسل به ائمه "ع" )) با اینکه از لحاظ سنی جوان بود، اما مانند یک پدر برای بچه های زحمت می کشید. به آب و غذایشان رسیدگی می کرد، مراقب و عباداتشان بود. 📿 مأموریت هایشان را زیر نظر می گرفت و خلاصه مانند یک پدر دلسوز، احساس مسئولیت داشت و از آن ها مراقبت می کرد. وقتی قرار بود بچه ها برای بروند، خودش قبل از همه می رفت و محور را بررسی می کرد. بعد بچه ها را تا اواسط راه، همراهی می کرد و محور را تحویلشان می داد. تازه بعد از اینکه گروه به طرف دشمن حرکت می کرد، می آمد و اول محور منتظرشان می نشست. گاهی کنار آب، گاهی کنار تپه یا هر جای دیگری، فرقی نمی کرد؛ ساعت ها منتظر می ماند تا برگردند. وقتی کارِ شناسایی طول می کشید و یا اتفاقی برای بچه ها می افتاد که با تأخیر برمی گشتند؛ مثلا به سنگر کمین بر می خوردند، عراقی ها می دیدنشان یا راه را گم می کردند و یا هر اتفاق دیگر، در همه این احوال، محمد حسین از جایش تکان نمی خورد ؛ و با توجه به سختی کشیدن، مدت ها با دلشوره و نگرانی 😥 می نشست و چشم به راه می دوخت. بارها شنیدم که می گفت: «وقتی بچه ها به شناسایی می روند، برای سلامتی و موفقیتشان به ائمه(علیه السلام) متوسل می شوم؛ تا برگردند به 🤲 و ذکر می نشینم و منتظرشان می شوم.» اگر زمانی حادثه ای برای یکی از بچه ها رخ می داد، محمد حسین مثل مرغ سرکنده می شد! خودش را به آب وآتش می زد تا او را نجات دهد. هر کاری از دستش بر می آمد، انجام می داد؛ و تا زمانیکه موفق نمی شد، آرام نداشت. نیروهای هم به او خیلی علاقه داشتند. 🤗 شاید یکی از انگیزه های قوی بچه ها برای ماندن در اطلاعات با آن وظایف سخت و دشوار، حضور محمّدحسین بود. همه از صمیم قلب به او می ورزیدند. طوری بود که حاضر می شدند جانشان را برای محمد حسین بدهند؛ یعنی حاضر بودند خودشان بشوند،اما او حتی زخمی هم نشود! و یا شب تا صبح توی محور ها بیداری بکشند و به خطر بیفتند؛ اما برای محمّدحسین اتفاقی نیفتد. خیلی وقت ها می شد که محمّدحسین می آمد محوری را راه اندازی کند و با بچه ها تا اواسط مسیر برود، جلویش را می گرفتند و می گفتند : «تو جلو نیا!»، اما محمّدحسین گوش نمی کرد. یک بار توفیقی حاصل شد و من خودم دو شب مهمان بچه های اطلاعات شدم؛ آنجا از نزدیک دیدم که محّمدحسین چطور به نیروهایش رسیدگی می کرد. سرِ شب، وقتی بچه ها می خواستند شناسایی بروند، او نیز همراهشان رفت. وقتی به سنگر برگشت، بیدار نشست و مشغول و دعا🤲 شد. قبل از آمدن بچه ها بلند شد و برایشان چای درست کرد؛ غذا را آماده کرد وسنگر را از هر لحاظ برای ورود آنها مهیا کرد؛ چون می دانست بچّه ها چه ساعتی بر می گردند. خودش زودتر برای استقبال آن ها به اول محور رفت و منتظرشان نشست. و بعد همگی به داخل سنگر آمدند. نیروها خسته بودند و زود خوابیدند؛ اما محمّدحسین همچنان بیدار بود. روی بچه ها پتو می کشید و مواظب بود تا سرما نخورند. می گفت: «اینها آن قدر خسته اند که نصف شب اگر سردشان بشود، بلند نمی شوند خودشان را بپوشانند، آن وقت سرما می خورند.» خلاصه در یک کلام، محمّدحسین نسبت به همه چیز و همه کس احساس مسئولیت می کرد، چه در مورد نیروهایش و چه در مورد وظیفه ای که به دوشش گذاشته بودند. 💠گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنی است فکـر مشـاطه چه با حسن داد کنـد @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 ، واژه ای است که با همراه شده و اگر در آن قرار گرفته باشی به آن نائل شوی و در این میان چه کسی است جز که سال ها روز و شب را با آن گذرانده اند و شاید با آن حال از ما بربسته اند . دیدن لباس باعث آرامش اوست و حتی برای او حس دردِ کمر و رفع هم دارد . 🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹