eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
318 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ صبحها مےڪنم ازعشق نگاهے بہ حسین مےڪنم باز از این فاصلہ راهے بہ حسین ڪردم امروز سلامے ز سر دلتنگـے مُردم از حسرٺ شش‌گوشه الهےبہ حسین سلام ارباب خوبم✋🌸
التمـــــاس تفکـــر 📱 گوشــی ات را بــاز کن و آنچــه خدا را به خشــم می آورد از آن پــاک کن... 🌌 سپس به آسمــان نگــاه کـن و بگو : 💚 پروردگــارم ! من بخاطـر رضایـت تو آن را تـــرک کردم و به یــاد بیــاور... ❤️کسـی چیــزی را بخاطــر خدا تــرک کند خدا بهتــراز آن را به او می دهــد. ✌️عاقـــلان را اشـــاره ایـی کافیســـت... 💕💕💕
من هنوز همونم ... بگذار بگویند چادر مشکی افسردگی می آورد.. ولی من هنوز همونم .. بگذار بانگاه هایشان با حرف هایشان مسخره ام کنند همان دخترباچادرمشکی
دختره توے دانشگاه جلوے پسره روگرفت وگفت: خیلے مغروری ازت خوشـ🙄ــم میادف هرچے بهـت آماردادم نگاه نڪردي ولی چون خیلی ازت خوشم میادمن اومدم جلوشمارتوبگیرم باهم دوست بشیـمــ😌ــ. پسرگفت:شـرمنده نمیتونم من صـاحب دارم دختره که داشت ازحصودے میترکید گفت خوشبحالــش کہ باآدم باوفایے مثل تودوستہ...😔... پـسرگفت:نہ خوشبحـال مـ😌ــن کہ یہ همچین صاحبے دا م. دختره گفت :اوووه چہ رمانتیڪ این خوشگل خوشبخت کیہ کہ دل توروبرده؟عڪسشودارے ببینم؟! پسره گفت :عکسشوندارم خودم هم ندیدمش امامیدونم خوشـ😍ــگل ترین آدم دنیاست دختره شروع کردبہ خندیدن وگفت: ندیده عاشق شـدے!؟ نکنہ اسمشم نمیدونے!؟ :) پسره سرشوبالاگرفت وگفت: آره ندیده عـاشق شدم امااسمشومیدونم اسمش |•مـهدے فاطمہ ست •| دوست مهـدے فاطمہ بانامحرم دوست نمیشہ |||
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️و شیطان وسوسه گر گفت وقت زیاد است....👺 🦋امام،صادق علیه السلام میفرمایند: ✅چون ظهر می‌شود درهای آسمان گشوده شده و بادها می‌وزند و خداوند به خلق خود نگاه می‌كند. هر آينه من بسيار دوست دارم كه در آن هنگام، عمل صالحی برای من بالا رود.» 👌آنگاه فرمودند: «برشما باد به دعا كردن بعد از نمازها، چرا كه آن مستجاب می‌شود.» 📚اصول وافی، ج۲، ص۸۷ 🦋اذان ظهر به افق تهران 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_723784306722153580.mp3
8.16M
اذان ظهربه افق تهران🌹 نمازاول وقت فراموش نشود🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢مراسم تشییع پیکر بسیجی شهید "جاسم بامری" در شهر سراوان 🔹مراسم تشییع پیکر بسیجی شهید "جاسم بامری"با حضور جمعی از مسئولان نظامی و انتظامی و اقشار مختلف مردم شهید پرور شهرستان سراوان برگزار شد . 🔹 شهید بامری از بسیجیان سراوان بامداد امروز در درگیری با قاچاقچیان به شهادت رسید
|💛| اگر غیبت کرده است،این ماست ،نه غیبت او... این ما هستیم که چشمان خود را بسته ایم، این ما هستیم که آمادگی نداریم. ♥️
| ۲اردیبہشت | °سالروز‌تأسیس‌ سپآه‌مقتدر‌پاسداراݩ‌جمهورے‌اسلامے‌ایران مبروڪیݧ✨🎈° "خداقوٺ‌به‌سبز‌پوشآن‌ِ‌نسݪ‌سلیمانے‌ِ‌ همیشہ‌درصحنہ"
در ماه رمضان چند جوان، پیر مردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد. به او گفتند: ای پیر مرد مگر روزه نیستی؟ 🔆 پیرمرد گفت: چرا روزه‌ام، فقط آب و غذا میخورم جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟ 🔅پیرمرد گفت: بلی، دروغ نمیگویم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و... ولی چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم، 🔆 بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟ یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم !!! پیشاپیش ماه رمضان بر همه انان که چشم و دل و زبان و رفتار و کردارشان ، درخدمت خلق خداست ، و زمین را ، اب را ، و گل و سبزه را، و دیگر موجودات را اسیب نمی رسانند ، مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی به هر آشغالی😖 لقب هنرمند!!!!!!! میدیم نتیجه اش میشه همین!!!!👆👆 قطعا این زنک بازیگر الگوی بسیاری از دختران جامعه ماست!!!!😔😔 خاک کفش اون رفتگر زحمت کش می ارزه به تمام هیکل و زندگی و ثروت و شهرت شما سلبریدی های احمق بیسواد و دزدهای مالیات!!!!😡😡😡😡😡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
التمـــــاس تفکـــر 📱 گوشــی ات را بــاز کن و آنچــه خدا را به خشــم می آورد از آن پــاک کن... 🌌 سپس به آسمــان نگــاه کـن و بگو : 💚 پروردگــارم ! من بخاطـر رضایـت تو آن را تـــرک کردم و به یــاد بیــاور... ❤️کسـی چیــزی را بخاطــر خدا تــرک کند خدا بهتــراز آن را به او می دهــد. ✌️عاقـــلان را اشـــاره ایـی کافیســـت... 💕💕💕
إِلَهِـي هَبْ لِي قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْڪَ شَوْقُهُ . . . معبود من .... به من قلبی ببخش ، که با بال اشتیاق به سوی تو پر بکشد انقطاع إلی الله ؛ مقدمهٔ شهادت
Monajat.shabanie.6.mp3
2.7M
مناجات شعبانیه حجت الاسلام میرزا محمدی مدت: ۵:۳۷ دقیقه حجم: ۲/۵۷ مگابایت 👌
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر( صفحات ۴۲_۴۰ 🦋 《 مسجد جامع 》 از این ماجرا دو، سه هفته ای گذشت! فعالیت های ادامه داشت؛ یک بعد از ظهر شنیدم قرار است فردای آن روز، یعنی بیست و چهارم مهر ۱۳۵۷، به مناسبت اربعین شهدای میدان ژاله و هم چنین سالگرد آیت اللّه حاج سیّد مصطفی خمینی(ره) ، جمع کثیری از مردم به دعوت روحانیون در مسجد کرمان تجمّع کنند. هم چنین در جریان بودم که قرار است محمّدحسین همراه با برادرانش و تعدادی از دوستانش👬 در این تجمّع شرکت نمایند. شب که بچّه ها آمدند، آنچه از رادیو در مورد سرکوبی ✊ و تجمّعات شنیده بودم، گفتم. بعد سفارش های لازم را کردم؛ آن ها قول دادند که مراقب باشند. صبح که از خانه بیرون رفتند، با و قرآن حصارشان کردم و به خدا سپردمشان. 🕐تقریباً ساعت یک بعداز ظهر بود که محمّدهادی به خانه برگشت. از او سوال کردم:"برادرت کجاست؟" گفت:"مسجد" گفتم:"چه خبر؟؟ اتفاقی نیفتاد؟!" او همینطور که به سمت زیر زمین می رفت، گفت:"سلامتی! خبر خاصی نیست.😊" معلوم بود که دمغ است، از سوال و جواب فرار می کند..؛ چون وقتی دنبالش رفتم تا بیشتر کنجکاوی کنم،خودش را به خواب زد. توی دلم آشوب شده بود. احساس می کردم باید اتفّاقی افتاده باشد.😓 واقعاً ترسیده بودم،زمان برایم به سختی می گذشت،دلم هزار راه می رفت! نگرانی و چشم به راهی، امانم را بریده بود. دیگر مثل قدیم به محمّدحسین نگاه نمی کردم، چون مطمئن بودم او آدم بی تفاوتی نیست و برای خطر کردن آماده است.✌️ کنار غلامحسین نشستم؛ به خاطر دیر آمدن محمّدحسین بی تابی می کردم: _"مرد!...نمی خواهی سراغی از این بچّه بگیری؟" +"محمّدحسین بچّه نیست، هرجا رفته باشد،حالا دیگر پیدایش می شود، بیخود و بی جهت به دلت بد راه نده." ساعت سه یا چهار بعد از ظهر بود که... ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت مادر 🔹صفحات۴۳ _۴۲ 🦋 《مسجد جامع 》 ساعت سه یا چهار بعد از ظهر بود که محمّدحسین با سر و وضعی به هم ریخته وارد خانه شد... من و پدرش شروع کردیم به سوال پرسیدن، او از جواب دادن طفره می رفت. برادرش به محض اینکه صدای محمّدحسین را شنید از زیر زمین بیرون پرید.مطمئن شدیم که باید اتفّاقی افتاده باشد. شدیداً پاپی اش شدیم و علت تأخیرش، آن هم با این سر و وضع بهم ریخته را جویا شدیم. از سویی صبح وقتی از خانه بیرون رفت، کاپشن تنش بود؛الان که برگشته بود، بدون کاپشن بود. او که تا به حال هیچ دروغی به زبان نیاورده بود؛ نشست،ماجرای تجمّع و مسجد جامع ازچنین تعریف کرد را چنین تعریف کرد: «از همان ساعات اولیه صبح اکیپ های شهربانی👮‍♂️در جای جای شهر و اطراف مسجد مستقر بودند. من و دوستانم احساس کردیم اتفّاقی در حال وقوع است. دنبال راهی بودیم که اگر اتفّاقی بیفتد، غافلگیر نشویم🤔 این بود که پیشنهاد کردم؛ راه های خروجی و مسیر های فرار را شناسایی کنیم. بچّه ها پذیرفتند و موقعیت مسجد به دست ما آمد. تمام مغازه ها تعطیل شده بود. ساعت ده و سی دقیقه🕥 سخنران در حال سخنرانی بود که یک عدّه از اراذل و اوباش با در دست داشتن چوب و میله آهنی وارد خیابان های اطراف مسجد شدند و فریاد میزدند: جاوید شاه،جاوید شاه! نزدیک مسجد که رسیدند موتور ها🛵 و دوچرخه ها🚲 را به آتش کشیدند. با دیدن شعله های آتش، راه های ورود و خروج مسجد توسط بسته شد. مردم به داخل شبستان هجوم آوردند. ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت مادر 🔹صفحات ۴۴_۴۳ 🦋 《مسجد جامع 》 عده ای که موتور و دوچرخه هایشان بیرون بود، به طرف مهاجمان رفتند که با پلیس مواجه شدند.👮‍♂ وقتی مهاجمان با درهای بسته روبه رو شدند، از در و دیوار مسجد بالا رفتند و خود را به صحن مسجد رساندند.🕌 لولهِ اسلحه شان را به طرف مردم گرفتند و شلیک میکردند تا در دلشان، رعب و وحشت ایجاد کنند! با پرتاب مواد دودزا و گازهای اشک آور، مردم را مورد آزار و اذیت قرار دادند ! غوغایی بر پا شده بود بابا!!😥 🔥آتش و دود همه جا را فراگرفته بود؛ صدای شلیک تفنگ ها، فریاد کودکان، زنان و مجروحان در هم پیچیده بود. بچه ها همه متفرق شدند؛ به طوری که دیگر از احوال برادرم هم خبری نداشتم؛ راه های خروجی شبستان را باز کردیم و مردم را بیرون فرستادیم. درهای شبستان که باز شد، مردم سراسیمه هجوم آوردند ؛ هرکس از در بیرون می رفت، کتک مفصلی از نیروهای و افراد چماق به دست می خورد! در گوشه ای از شبستان و صحن، نیروهای مهاجم آتش روشن کرده بودند و و قرآن ها را درون آتش می ریختند!😔 فریاد مردم و بلند شد، اما به گوش جانیان نمی رسید و هیچکس چاره ای نداشت 👈جز تماشا و تاثر ! با دستِ خالی، مقاومت فایده ای نداشت، بیشترِ بچه ها صحنه را ترک کردند و به خانه هایشان برگشتند! من همان جا ماندم تا به مجروحان کمکی کرده باشم.از طرفی دنبال راهی بودم تا از مردم بی گناه دفاع کنم؛ وقتی آن ها به من‌حمله کردند، خودم را به پشت بام مسجد رساندم و تا آن‌جا که می توانستم، به طرف مهاجمان سنگ پرتاب کردم.. این انگیزه ای شد برای دیگران تا از این طریق از خود دفاع کنند.✌️ کم کم غائله خوابید، مردم برای کمک به مجروحان به مسجد آمدند. من و مجید آنتیک‌چی آنجا ماندیم تا اگر کاری از دستمان بر آید، انجام دهیم. تعدادی از مجروحان را به بیمارستان رساندیم، بعد به خانه برگشتیم.😊» ادامه دارد✍ http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865 کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹علاقه زیادی به هیئت و زنجیر زنی و امام حسین (ع) داشت. دو ساله بود ک با وجود اینکه خیلی خوابش میومد و اصرار داشت همراه پدرش به مراسم هیئت برود، من مانع شدم تا بلکه کمی بخوابد. ولی موفق نشدم. وقتی که دسته زنجیر زنی هیئت در کوچه ها مشغول عزاداری بودند، همون طور ک زنجیر میزد، از فرط خستگی خوابش برد و افتاد توی خون گوسفندی ک سر بریده بودند😱 جلوی دسته عزاداری ولی با این حال به جای گریه میگفت حسینم را میخوام. به زنجیرش میگفت حسین حسین😢 از مقطع ابتدایی وارد بسیج شد. و حتی بعد از عضویت در سپاه نیز در مسجد محله به عنوان بسیجی خدمت میکرد. گشت شبانه میرفت. در مسجد کفش واکس میزد و به رضا واکسی معروف شده بود👞. در ایام عید و عزاداری پذیرایی میکرد مخصوصا هر سال در مراسم جشن غدیر، جزو خادمان مسجد بود. به نیازمندان به همراه دوستان کمک میکرد. حتی اولین حقوقش را صرف کمک به یک مدرسه ابتدایی دخترانه کرد👌 همیشه و در هر شرایطی خنده بر لب داشت. به طوری ک بعد از شهادتش شهید لبخند نام گرفت🌹 بسیار با اخلاق ، مهربان و صبور بود. بسیار به معنویات از جمله نماز اهمیت میداد. اما در عین حال آراستگی ظاهر داشت و همیشه مرتب بود🌸 واقعا با اخلاص کار میکرد و به بزرگترها احترام زیادی می گذاشت رضا به بوسیدن دست پدر و مادر جامه ی عمل بپوشاند و از یک شعار به واقعیت تبدیل کرد👌 گذشت زیادی داشت. بی نهایت از غیبت و نفرین کردن تنفر زیادی داشت و ترجیح میداد به جای نفرین. دعای خیر کنیم در حق فرد مقابل❗️ هرگز دل کسی را نشکست و بسیار شوخ طبع بود شهید مدافع رضا رحیمی🕊 شهادت حادثه تروریستی زهدان💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🌺 باشد ، 😌 شعبان باشد ، 😍 عطرِ عاشقے در فضاےِ این ماه پیچیده باشد ، مگر میشود در این جمعِ عاشقانه رو به آسمان ڪرد و لبخند را از خدا هدیه نگرفت؟ مگر میشود دستِ خالے به سمتِ خدا رفت و دستِ پر برنگشت؟ عِطرِ اجابت در هواےِ اردیبہشت پیچیده ، روحِ عشق در هواےِ ملڪوتےِ دمیده... . رو به آسمان ڪن ، هواےِ عشق را استشمام ڪن ، نفس بڪش... عاشق میشوے ، دچار میشوے... ماه ، ماهِ دچار شدن است... دچار ڪه شدے، آرزوهایت است... دیر یا زود فرقے به حالِ نمیڪند ، عاشقِ دچار ، زمانبندےِ را قبول دارد... 🤲😭😭😭😍 ☺️😇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چفیه بر دوش امام شهدا می‌آید همه مدهـوش،یَل قبله نما می‌آید علوی هیبت و باغیرت و یوسف سیما چِقَدَر شال به این سیّد ما می‌آید 😍 🤲 🔻برای شادی روح شهدا 🔻