هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
بی تو سرگردانم و یک دردِ جانکاهم حسین
خوب شد که سائلِ این بزم و درگاهم حسین
دستهایم را نگیری! میخورم هر آن زمین...
راه را گم میکنم! پس باش همراهم حسین
دردسر دارم برایت! من کجا اینجا کجا؟!
بینِ خوبانت منِ بیچاره گمراهم حسین
مثلِ حرّ، با توبه راهم را به تو کج کردهام
چونکه از آقاییات بسیار آگاهم حسین
میشوم آب از خجالت با همین چشمانِ خشک
رزقِ اشکی لطف کن! ای عشقِ دلخواهم حسین
رد شدم از خطِّ قرمزهایِ بسیاری ولی
خط بکش بر اشتباهاتِ خودآگاهم حسین
تا همین لحظه که طی شد با گناهانِ زیاد
رحم کن بر باقیِ این عمرِ کوتاهم حسین
از خدا جز تو نمیخواهم کسی را لحظهای
هست عشقت حاجتِ صبح و شبانگاهم حسین
آرزویم هست بیمارِ غمت باشم فقط
دردمندم کن! مداوا نه! نمیخواهم حسین
میشود دوزخ گلستان! با شهیدان در بهشت-
تا که میگوییم هر شب یکصدا، با هم: حسین
**
داغت از قلبم شبیه شعله بالا میرود
تشنه بودی! آتشی افتاده در آهم حسین
میکُشد آخر مرا که غارتِ انگشترت
روضهٔ پیراهنت شد دردِ جانکاهم حسین!
✍ #مرضیه_عاطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محتوای تبلیغی نورالزهرا
منبع برای تحقیق در مورد حبیب: کتاب فرسان الهیجاء، ج1، ص119 تا 138 : 19صفحه: داستان نامه امام علیه ال
فقال عليه السّلام: اجلسوا رحمكم اللّه و جزاكم اللّه خيرا، ثمّ قال: ألا و من كان في رحله امرأة فلينصرف بها إلى بني أسد، فقام عليّ بن مظاهر و قال: و لماذا يا سيّدي؟ فقال عليه السّلام إنّ نسائي تسبى بعد قتلي، و أخاف على نسائكم من السّبّي. فمضى عليّ بن مظاهر إلى خيمته، فقامت زوجته إجلالا له، فاستقبله و تبسّمت في وجهه، فقال لها: دعيني و التّبسم؛ فقالت: يا ابن مظاهر إنّي سمعت غريب فاطمة خطب فيكم، و سمعت في آخرها همهمة و دمدمة، فما علمت ما يقول، قال يا هذه، إنّ الحسين عليه السّلام قال لنا: ألا و من كان في رحله امرأة فليذهب بها إلى بني عمّها، لأنّي غدا أقتل و
نسائي تسبى، فقالت: و ما أنت
موسوعة الامام الحسين(عليه السلام)، ج 9، ص: 348
صانع؟ قال: قومي حتّى ألحقك ببني عمّك بني أسد، فقامت و نطحت رأسها في عمود الخيمة، و قالت: و اللّه ما أنصفتني يا ابن مظاهر، أيسرّك أن تسبى بنات رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و أنا آمنة من السّبي؟ أيسرّك أن تسلب زينب إزارها من رأسها و أنا أستتر بإزاري؟
أيسرّك أن تذهب من بنات الزّهراء أقراطها و أنا أتزيّن بقرطي؟ أيسرّك أن يبيّض وجهك عند رسول اللّه و يسوّد وجهي عند فاطمة الزّهراء؟ و اللّه أنتم تواسون الرّجال و نحن نواسي النّساء، فرجع عليّ بن مظاهر إلى الحسين عليه السّلام و هو يبكي، فقال له الحسين عليه السّلام ما يبكيك؟ فقال: سيّدي، أبت الأسديّة إلّا مواساتكم، فبكى الحسين عليه السّلام و قال: جزيتم منّا خيرا.
(قولها) و نحن نواسي النّساء، بل و منهنّ من واست الرّجال في القتل و القتال، كما في حكاية زوجة و هب و والدته، و سيجي ء في محلّه إن شاء اللّه تعالى.
المازندراني، معالي السّبطين، 1/ 340- 342
موسوعة الامام الحسين(عليه السلام)، ج 9، ص: 349
هدایت شده از حداث الحسین علیه السلام
Sokhanrani 06 - 3.mp3
13.29M
◾️ #گزارش_صوتے
🎤حجت الاسلام #استاد_میرزامحمدی
🔊 روضه
📆 روز ششم محــرم الحـرام ۱۴۴۵
🕌 هیئت کفالعباس علیهالسلام
{ @huddath_al_hussain_ir }
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#مرثیه_حضرت_زینب #مصائب_شام
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین
ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین»
راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید
کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین
سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت
دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین
ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی
آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین
بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد
بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین
ته بازار یکی نام محلّی را گفت
مردک مست عجب فتنه گری بود حسین
آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط
کاش این شام بلا را سحری بود حسین
حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم
بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین
سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر
نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین
چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی
بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین
ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم
بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین
🔸شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اسناد المصائب
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِیِّ》🔷🔹
✅یکی از یاران امام حسین(ع) که در روز عاشورا به شهادت رسید، سعید بن عبدالله حنفی است.
او از چهره های سرشناس نهضت عاشورا و از دعوت کنندگان امام(ع) به کوفه بود که به هنگام ورود جناب مسلم به کوفه، مردم را برای بیعت با مسلم بسیج کرد.
او نیز همانند زهیر در شب عاشورا حماسه سرود و به هنگام اجازه امام حسین(ع) برای انصراف و بازگشت چنین گفت :
📋《لَا نُخَلِّیکَ حَتَّى یَعْلَمَ اللَّهُ أَنَّا قَدْ حَفِظْنَا غَیْبَهَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِیکَ وَ اللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرَى وَ یُفْعَلُ ذَلِکَ بِی سَبْعِینَ مَرَّهً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ وَ کَیْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ مَوْتَهٌ أَوْ قَتْلَهٌ وَاحِدَهٌ ثُمَّ هِیَ الْکَرَامَهُ الَّتِی لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً》
♦️تو را وا نمیگذاریم تا خداوند بداند که در نبود رسول خدا(ص) با دفاع از تو حرمت او را نگه داشتیم.
به خدا اگر بدانم که کشته میشوم، سپس زنده میگردم، سپس سوزانده میشوم و خاکسترم را بر باد میدهند و هفتاد بار با من چنین میکنند، از تو جدا نمیشوم تا در راه تو کشته شوم، و چرا نه، که جز یک بار کشته شدن نیست و بعد از آن کرامت بیانتهاست.(۱)
در روز عاشورا وقتی هنگام نماز شد، حضرت(ع) برای اقامه ی نماز خوف برای در امان ماندن از تیرهای دشمن، به ناچار، به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود که در حین اقامه ی نماز، جلوتر از همه بایستند و دیگران هم پشت آنان برای اقامه نماز قرار بگیرند.
سعید به عنوان سپر مقابل امام(ع) قرار گرفت.
📋《وَ يَقِيهِ السَهَامَ بِنَفسِهِ》
♦️او به تنهایی تمام تیر ها را می گرفت.(۲)
و در نقلی آمده است :
📋《کَانَ لَا یَأْتِی إِلَى الْحُسَیْن(ع) سَهْمٌ إِلَّا اتَّقَاهُ بِیَدِهِ وَ لَا سَیْفٌ إِلَّا تَلَقَّاهُ بِمُهْجَتِهِ فَلَمْ یَکُنْ یَصِلُ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع) سُوءٌ حَتَّى أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ》
♦️تیری به سمت امام حسین(ع) پرتاب نمی شد مگر اینکه با دست آن را مهار می کرد و شمشیری به سمت امام حسین(ع) نشانه نمی رفت مگر اینکه با خون قلب سعید در تماس بود.
پس به این ترتیب تا اتمام نماز، اجازه نداد که تیری به امام(ع) اصابت کند، تا اینکه خود به جراحات شدیدی مبتلا شد و از شدت جراحت از حرکت باز ایستاد.
سپس زمانی که نماز به پایان رسید، سعید به زمین افتاد و گفت :
📋《يَابنَ رَسُوُلِ اللهِ(ص)! أَ وَفَيتُ؟》
♦️ای فرزند رسول خدا(ص)!
آیا به عهد خود وفا کردم؟(۳)
📋《فَاَستَعبَرَ الحُسَينُ(ع) بَاكِيَاً》
♦️قطرات اشک در حالی که امام(ع) گریست در چهره ی مبارک ظاهر شد.(۴)
و فرمود :
📋《نَعَمْ! [رَحِمَكَ اللهُ] أَنْتَ أَمَامِی فِی الْجَنَّةِ!
فَاقْرَأْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَنِّی السَّلَامَ!》
♦️آری، وفا کردی! خدا تو را رحمت کند!
تو در بهشت پیش روی من هستی!(۵)
نقل شده که؛
📋《فَوَجَدَ بِه ثَلاَثَةَ عَشَرَ سَهمَاً سِوَى مَا بِه مِن ضَربِ السُّيُوفِ وَ طَعنِ الرِّمَاحِ》
♦️سعید هنگام شهادت، به جز زخمهای شمشیر و نیزه، سیزده تیر بر بدنش بود.(۶)
طبری چنین می نویسد :
در روز عاشورا، امام حسین(ع) و یارانش نماز خوف را به جماعت برپا کردند.
📋《فَاستَقدَمَ الحَنَفِيُّ أَمَامَه، فَاستَهدَفَ لَهُم يَرمُونَهُ بِالنَّبلِ يَمِينَاً وَ شِمَالَاً َقائِمَاً بَينَ يَدَيهِ، فَمَا زَالَ يَرمِى حَتَّى سَقَطَ》
♦️پس سعید بن عبدالله حنفی مقابل حضرت ایستاد و باران تیرها را از چپ و راست به جان خرید تا به حضرت(ع) اصابت نکند، همچنان بارانی از تیر پرتاپ می شد، که سعید افتاد و نقش بر زمین شد.(۷)
در زیارت ناحیه مقدسه به سعید این گونه سلام داده شده است :
📋《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِیّ! فَقَدْ لَقِیتَ حِمَامَکَ وَ وَاسَیْتَ إِمَامَکَ وَ لَقِیتَ مِنَ اللَّهِ الْکَرَامَهَ فِی دَارِ الْمُقَامَهِ حَشَرَنَا اللَّهُ مَعَکُمْ فِی الْمُسْتَشْهَدِینَ وَ رَزَقَنَا مُرَافَقَتَکُمْ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ》
♦️سلام بر سعد بن عبدالله حنفی! ای کسی جان باختی و از امام خود دفاع کردی و در قرارگاه ابدی به کرامت خدایی دست یافتی!
خدا ما را در زمرهی شما شهیدان محشور کند و در ملکوت اعلا همراهتان سازد.(۸)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
بُوَد ذکر تو چون دعای مجیر
امیری حسین و نعم الامیر
👤مقیمی
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۷۰
۲)المجالس الفاخرة، شرف الدين، ص۳۴۱
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۰۸
۴)المجالس الفاخرة، شرف الدين، ص۳۴۱
۵)اللهوف ابن طاووس، ص۱۰۸
۶)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۱
۷)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۶
۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۷۰
@AsnadolMasaeb
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#مرثیه_حضرت_زینب #مصائب_شام
#مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت
وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت
دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند
پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت
کاش شب بود و نمی دید کسی زینب را
بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت
وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا
سرِ بازار به زنها چقدر سخت گذشت
آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد
ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت
هر کسی بغض علی داشت به اکبر میزد
پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت
دختر آیه تطهیر کجا بزم شراب
بیشتر از همه ، آنجا چقدر سخت گذشت
سر ببریده درآورد سر از طشت طلا
خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت
چوب میخورد حسین و لب زینب می سوخت
وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت
🔸شاعر:
#عبدالحسین_میرزایی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#مصائب_شام
#مرثیه_حضرت_رقیه
@Shere_aeini
چادرم را پس بگیر و فرش این کاشانه کن
عمه مهمان آمده موی سرم را شانه کن
از محالات است اما گیسویم را باز کن
فکر پنهان کردن گوش منه دردانه کن
آب و جارویی بزن ویرانه را زینت ببخش
من خجالت می کشم فکر من بی خانه کن
پادشاه عالم امشب روی دامان من است
گرد از رویم بگیر این بزم را شاهانه کن
عمه زحمت دادمت امروز راحت می شوی
گریه کمتر بر عروج سوخته پروانه کن
از روی پیراهنم امشب مرا غسلم بده
زخم بسیار است عمه همتی جانانه کن
موقع دفنم که شد منت ز نامردان نکش
نیمه شب این گنج را پنهان در ویرانه کن
🔸شاعر:
#ناصر_دودانگه
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از تاملی در تاریخ اسلام
✅ابن نما حلی می نویسد :
📋《وَ سَارَ الْقَوْمُ بِرَاءْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ نِسائِهِ وَالاسْرى مِنْ رِجالِهِ، فَلَمّا قَربُوا مِنْ دِمَشْقَ دَنَتْ اءُمُّ كُلْثُومٍ مِنَ الشِّمْرِ وَ كانَ مِنْ جُمْلَتِهِمْ فَقالَتْ : لِى الَيْكَ حاجَةُ؟
فَقالَ : وَ ما حاجَتُكَ؟》
♦️سربازان ابن زياد، اسيران و اهل بيت امام حسین(ع) و سر مبارك امام(ع) را به سمت شام حركت دادند.
همين كه به نزديك دمشق رسيدند، ام كلثوم(س) به شمر بن ذى الجوشن فرمود : مرا به تو حاجتى است!
شمر گفت : حاجتت چيست؟
ام کلثوم(س) فرمود :
📋《اذا دَخَلْتَ بِنَا الْبَلَدَ فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظارَةِ، وَ تَقَدَّمَ الَيْهِمْ اءَنْ يُخْرِجُوا هَذِهِ الرُّؤوسَ مِنْ بَيْنِ الْمَحامِلِ وَ يُنَحُّونا عَنْها، فَقَدْ خَزينا مِنْ كَثْرَةِ النَّظَرِ الَيْنا وَ نَحْنُ فى هَذِهِ الْحالِ》
♦️وقتی ما را داخل شهر مى نماييد از دروازه اى ببريد كه تماشا چيان و تردد كنندگان در آن كم باشند؛ و به لشكريان خود بسپار كه سرها را از ميان محمل ها و كجاوه ها بيرون آوردند و اندكى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى كم شود.
📋《فَاءَمَرَ فى جَوابِ سُوالِها، اَنْ تُجْعَلَ الرُّؤُوسُ عَلَى الرِّماح فى اءَوْساطِ الْمَحامِلِ بَغْياً مِنْهُ وَ كُفْراً وَ سَلَكَ بِهِمُ النَّظارَةَ عَلى تِلْكَ الصِّفَةِ، حَتّى اءَتى بِهِمْ بابِ دِمَشْقَ، فَوُقِفُوا عَلى دَرَجِ بابِ الْمَسْجِدِ الْجامِعِ حَيْثُ يُقَامُ السَّبْىُ》
♦️آن نانجيب از راه بغى و عدوان و كفر و طغيان بر ضد خواهش آن مكرمه دوران، امر نمود كه سرها را بر بالاى نيزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول(ص) را بر همين حال از راهى وارد دمشق نمودند كه ازدحام خلق در آن بسيار بود.
سپس ايشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مكانى كه اسيران كفار را نگاه مى داشتند!(۱)
و در نقلی دیگر؛
📋《ثُمَّ خَرَجَ الرِجَالُ والنِسَاءُ، والأَصَاغِرُ والأَکابِرُ، والوُزَرَاءُ وَالأُمَرَاءُ، وَالیَهُودُ وَالمَجُوسُ والنَصَارَى وسَائرُ المِلَلِ، إلَى التَفرُّجِ ومَعَهُم الطُّبُولُ وَالدُّفُوفُ وَالبُوقَاتُ وَالمَزامِیرُ، وَسَائِرُ آلَاتِ اللَهوِ والطَرَبِ، وقَد کَحَّلُوا العُیُونَ، وخَضَبَوا الأَیدِی، وَلَبسُوا أَفخرَ المَلابِسِ، وتَزیَّنُوا أَحسَنَ الزِّینَه، وَلَم یَرَ الرَاؤوَن أَشَدَّ اَحتِفَالاً وَلَا أَکثَرَ اجتِمَاعَاً مِنهُ، حَتَّى کَأنَّ النَاسَ کُلَّهُم حُشِرُوا جَمِیعَاً فِی صَعیِدِ دِمَشقَ》
♦️سپس زنان و مردان شامی، بزرگ و کوچکشان، وزیران و امیران، یهودیان و مسیحیان، برای دیدن اسراء از خانه هایشان خارج شدند، در حالی آلات غناء از جمله دف و طبل و بوق و دهل به همراه داشتند.
جامه ی نو و فاخر پوشیده و خود را به کُحل و خضاب آراسته بودند و به بهترین شکل تزیین کرده بودند در حالی كه چشمی مثل آن روز شام را شلوغ و پر ازدحام ندیده بود.(۲)
و در نقلی دیگر؛
📋《قَد عَلَّقُوُا السُّتُورَ وَالحُجُبَ وَالدِّيبَاجَ وَ هُم فَرِحُونَ مُستَبشِرُونَ وَعِندَهُم نِسَاءُ یَلعَبنَ بِالدُفُوفِ والطُبُولِ》
♦️اهل شام هر آنچه که باعث زینت می شد را به خود آویخته بودند و در بین آنها زنانی مشاهده می شد که با دف و طبل مشغول رقّاصی بودند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.(۳)
ابن جوزی می نویسد :
اسرای کربلا را به همراه سرهای شهداء وارد بازار دمشق کردند.
📋《إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حَارِسٌ بِسَوطِهِ، وَ وَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ》
♦️هرگاه یکی از اسرا با دیدن سرها گریه میکرد، نگهبانان او را با تازیانه میزدند و یهود و نصارا برای دیدن آنها در بازار دمشق ایستاده و بر صورت آنها آب دهان میانداختند.
يزيد، دستور داد تا سر امام حسين(ع) را بر در بياويزند، در حالى كه اهل بیت امام(ع) در اطرافش بودند.
همچنين یزید به نگهبانان دستور داد كه؛
📋《إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَاَلطَمَوهَا》
♦️هرگاه يكى از آنان گريست، او را بزنيد.
📋《وَ إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ(ع) فَبَكَت و قالَت :
يا جَدّاه! تُريدُ رَسولَ اللّه(ص) هَذَا رَأسُ حَبِيبِكَ الحُسَينِ(ع) مَصلوبٌ، وَ بَكَت، فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ وَ لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَهَا، وَ شَلَّت يَدُهُ مَكَانَهُ》
♦️اُمّ كلثوم، سرش را بلند كرد و سرِ برادر را ديد و گريست و گفت :
یاجداه! اين سرِ حبيب تو حسين(ع) است كه آويزان شده است، سپس گريست.
يكى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم زد كه به تمامى صورت او آسيب زد و در دَم، دست نگهبان از كار افتاد.(۴)
📚منابع :
۱)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۹۷
۲)كامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۳۶۱
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۲۷
۴)بستان الواعظین ابن جوزی، ص۲۶۳
@TarikhEslam
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن
نگاهی از کرم بر چشمهای خستهی ما کن
تمام آفرینش بیتو باشد جسم بیجانی
بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن
بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم
بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن
کنار علقمه با مادر مظلومهات زهرا
دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن
بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی
بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن
بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغر
پسر که ذبح شد از تیرِ قاتل، فکر بابا کن
**
بیا دست یداللهی، برون از آستین آور
طناب خصم را، از دستهای عمّهات وا کن
سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی
بيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن
بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت
بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e