eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
55 دنبال‌کننده
529 عکس
166 ویدیو
80 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 بسته 🔰 برای دانلود منابع، کلیک کنید 1⃣ زیست‌نامه و شخصیت: مدخل "ابن ملجم" در دایره المعارف بزرگ اسلامی (جلد : 4 ، ص 1810)؛ ▫️اینجا و اینجا▫️ 2⃣ خاستگاه قبیله‌ای: مقاله: بررسی نقش قبیله مراد در تاریخ اسلام و تشیع تا سقوط امویان (132 ق)؛ فصلنامه شیعه شناسی | به قلم اصغر محمودآبادی و مریم سعیدیان جزی 3⃣ فرجام شناسی: مقاله: بازخوانی روایات فرجام ابن‌ملجم؛ مندرج در: فصلنامه پژوهشهای علوم تاریخی | اثر مصطفی صادقی کاشانی 4⃣ بررسی زمینه‌ها، انگیزه‌ها و نقش عبدالرحمن بن ملجم مرادی در شهادت حضرت امیر (ع) | مریم سعیدیان جزی ؛ فصلنامه شیعه‌شناسی 5⃣ عناصر پشتیبان: الف. مقاله: نقش اشعث بن قیس در ماجرای شهادت امام علی (ع) و همدستی با ابن ملجم؛ دوفصلنامه سیره پژوهی اهل بیت (ع) | علی ناظمیان فرد و اکرم جهاندیده ب. قطام و نقش او در شهادت امام علی (علیهم السلام) | اثر جرجی زیدان؛ مترجم: ابراهیم خانه زرین 6⃣ کتاب انساب الاشراف بلاذری در موضوع نقش ابن ملجم در شهادت امیرالمومنین (ع) -نقادانه بخوانید- 7⃣ بررسی نظر متفاوت "وهابیت و اهل تسنن" درباره ماهیت ابن ملجم مرادی | شبکه ولایت 8⃣ روایتی تاریخی از چگونگی به شهادت رسیدن امیرالمؤمنین (ع) و نقش ابن ملجم روزنامه خراسان | جواد نوائیان رودسری 🆔 کانال اسرار تاریخ 🌐http://eitaa.com/monzer_ir
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
خطاب به ازین اتاق نرو، یار زینب من باش قمر، میان شب تار زینب من باش بیا جلو پسر نازنینم ای عباس بیا قرار دل زار زینب من باش میان این همه محرم، دلش به تو قرص است فقط کفیل و علمدار زینب من باش بیا و قول بده هر چه هم که پیش آمد تمام عمر، هوادار زینب من باش بمان کنار حسینم، فدای راهش شو امیر لشگرِ سردار زینب من باش رشید اُم بنین، در شریعه چون رفتی به یاد تشنگی یار زینب من باش قسم به این تب زهری که آتشم زده است به دور قافله، تبدار زینب من باش پس از تو وای به حالش میان کوفه و شام در آن مسیر، عزادار زینب من باش اگر به نیزه سرت شد بلند، در آن حال بیا و سایه به بازار زینب من باش ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله یا امیر المومنین علیه السلام باید این نفس سرکش ما را ، با کمند تو در حصار کشید بعد با حلقه های گیسویت ، باید این صید را به دار کشید دل ما را به زور آدم کن! ، جنبه ی اختیار در ما نیست کافی است اینهمه بلایی که ، دلم از دست اختیار کشید صحبت از عشق تو اگر باشد ، کاری از اختیار ساخته نیست جذبه ی چشم تو دلم را در ، دام لایمکن الفرار کشید تو همانی که حضرت خالق ، از همان روز اول خلقت تا سحرگاه روز سیزدهم سر راه تو انتظار کشید حضرت آدم و خلیل و ذبیح، و ابابیل و آسمان و زمین ...! میهمانی عزیز می آید، خالق از کلّ خلق کار کشید درب کعبه برای مولا نیست نفس مشرکان به آن خورده شأن مولا أجلِّ از اینهاست، جور آن درب مستجار کشید کار خلقت فقط ازآن خداست من نگفتم تو خالقی اما تو یداللهی و خدا با دست، جلوه ی لیل و النّهار کشید دست تو نقش زد خلایق را هر کسی را برای کاری ساخت سهم ما شد که نوکری بکنیم، ایل ما منّت نگار کشید دست تو، تیغ تو به جای خودش، اسم تو سست می کند پا را تا شنیدند حیدر آمده است، دشمن از وحشتش هوار کشید هیبت حیدرانه ی مولا ترس در قلب لشکر اندازد تهِ لشکر فرار کردند از نعره ای که طلایه دار کشید! عبدود که بزرگ این قوم است عددی نیست در مصاف علی زرد شد رنگ چهره اش و قتی اسد الله ذوالفقار کشید شب تشخیص مرد از نامرد، شیر خفته میان بستر بود ترس از مرگ پای ترسو را با پیمبر به سوی غار کشید آن شرابی که بامداد الست، دست حیدر به کاسه ی ما ریخت تا خودِ لحظه ی یَموت یَرَنی ، حال و روز مرا خمار کشید چاره ای نیست دست ما بسته است که خدا گفته خودکشی ممنوع! ورنه با اینهمه جلال و جمال، کار ما هم به انتحار کشید... شاعر : داود رحیمی" https://b2n.ir/m00428
صلی الله علیک یا امیرالمومنین .mp3
6.59M
🔻 🎤 حجت الاسلام 🔊 صَلّی اللّٰهُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ 🔹موسسه علمی فرهنگی حداث الحسین علیه‌السلام_قم { @huddath_al_hussain_ir }
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹آه از آن ساعت...🔹 توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری از گناهی می‌روم سوی گناه دیگری لحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم می‌دهد می‌گذارد بر سر هر راه چاه دیگری گریه باید کرد تنها در عزای تو حسین توبه غیر از این ندارد هیچ راه دیگری مثل حر من نیز برگشتم که غیر از خیمه‌ات نیست ما را در همه عالم پناه دیگری از سیاهی نیست بالاتر ولی رنگ غمت هست بالاتر ز هر رنگ سیاه دیگری ای زمان در طول تاریخ اینچنین داری سراغ؟ بی‌کفن، لب‌تشنه، بی‌سر پادشاه دیگری؟ آه از آن ساعت از آن گودال و از آن قتلگاه آه از آن تل که خودش شد قتلگاه دیگری می‌کشیدند آه، هم شمشیرها هم نیزه‌ها از دل هر تیر برمی‌خاست آه دیگری کاش در آن لحظه‌ها یا خواهرش آنجا نبود یا نمی‌انداخت بر جسمش نگاه دیگری نقطۀ پایان دنیا نیست هرگز کربلا نه! جهان می‌ایستد در ایستگاه دیگری انتقام خون او را یک نفر خواهد گرفت از پس این ابرها پیداست ماه دیگری... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1664@ShereHeyat
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
این‌قَدَر این دستِ خالی را پُر از گوهر مکن خاک این در کیمیای ماست، آن را زر مکن برکتت را از زمینِ اهل آبادی مگیر نهر دنیا را پُر از آبی بجز کوثر مکن تا سحر در وا مکن، من هم به در، سر می‌زنم حال این دیوانه‌ی آشفته را بهتر مکن در‌به‌در بودم که دیدم بی‌خبر دعوت شدم پس دگر من را اسیر این در و آن در مکن آبرودار! آبروریزیِ عبدت را بخر صحبت پرونده‌ام را پیشِ پیغمبر مکن من به زهرا قول دادم زود آدم می‌شوم طفل بازیگوش را شرمنده‌ی مادر مکن با همین آلودگی بیتوته کردم در حرم عبد بازار نجف را دور، از حیدر مکن سهم انگور مرا هم از ضریح او بده سیرمانی مرا بشنو ولی باور مکن چشمِ خیسم را برای تو فقط رو می‌کنم چشم من را نزد شخصی جز حسینت، تَر مکن ای نسیمی که سحرگاهان در عالم می‌وزی! جز نسیم کربلا را قسمت نوکر مکن من فقط زانو زدم پائینِ پاهای حسین پس مرا محتاج، جز شهزاده‌اش اکبر مکن ** با سر زانو حسین آمد در آغوش علی گفت ناله هرچه کردی پیش من، دیگر مکن در عبا می‌چینمت، می‌ریزی از اطراف آن این‌قَدَر من را اسیر قوم غارت‌گر مکن عمه‌ات گیسو پریشان می‌کند پاشو علی فکر او کن، فکر من را بین این لشکر مکن ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
دل من غرقِ گناه است، الهی به حسین در دلم حسرت و آه است، الهی به حسین هی گنه کردم و هی توبه شکستم افسوس رُخم از شرم سیاه است، الهی به حسین شده و ابر خطاپوش رسید بنده محتاج نگاه‌ است، الهی به حسین است و دل سرکش و عُصیان‌گر من در پی پشت و پناه است، الهی به حسین من پشیمان شده‌ام، دست مرا باز بگیر اشک این دیده گواه است، الهی به حسین آن حسینی که ز تن پیرهنش را بُردند بر سرِ نیزه سرِ بی بدنش را بُردند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
📌حتما باید از کسی بترسیم تا خوبی کنیم؟ روزی امیرمومنان (ع) کنیزی را در کوچه های در حال دید؛ وقتی علّت را پرسید، کنیز گفت: اربابم پولی داده تا گوشتی بخرم؛ وقتی بازگشتم، گفت: مرغوب نیست. حالا نه گوشت را می پذیرد و نه ارباب! امام همراه کنیز نزد قصّاب رفت و از او خواست گوشت را عوض یا را برگرداند؛ قصّاب امام را نشناخت. وی شد و مشتی بر سینه امام زد و گفت: از مغازه ام خارج شو. همسایگان قصّاب وقتی به او گفتند: می دانی بر سینه چه کسی کوبیدی؟ او، امیرمؤمنان(ع) است. مرد قصّاب نزد امام آمد و از او عذرخواهی کرد. 📚ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج2، ص112. 👇👇 🌻 @ahlebait110
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بیچاره‌ام، دل خسته‌ام، زارم، نزارم باز آمدم چون ابر بارانی ببارم قلب سیاه و چشم خشک آورده‌ام من اشکم نمی‌آید، گره خورده به کارم غیر از گناه و معصیت انگار اصلاً_ کاری نمی‌آید از این چشمان تارم حرف جدایی را نزن، دق می‌کنم من من که به جز این خانه جایی را ندارم چیزی به جز بار گنه بر شانه‌ام نیست بار مرا بردار که افتاده بارم هی قول توبه می‌دهم اما چه سودی دیگر به قول خویش اطمینان ندارم من را بسوزان اعتراضی که ندارم نا اهلم و می‌دانم اصلاً اهل نارم بد جور دلتنگ غروب کربلایم ای کاش می‌شد سر بر آن تربت گذارم این روزه‌ها، روضه به‌پا کردند در من این روزها یاد لب خشک نگارم ** قربان آن خواهر که پای نیزه می‌گفت: حالا ببین بر ناقه‌ی عریان سوارم یک روز عباسِ علی دور و برم بود حالا به شمر و حرمله افتاده کارم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e