هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#مناجات_با_امام_حسین
=======================
@shere_aeini
سید و سالار بوده! حکم ِ سرور داشته
جایگاهِ ویژه بر دوش پیمبر(ص) داشته
اختیارِ چرخش ِ افلاک در دستان اوست
از ازل چون دست در دستانِ حیدر داشنه
مادر سادات حتی قبلِ میلادِ حسین(ع)
روز و شب! شش ماه، دائم حالِ مضطر داشته
از کرامتهایِ نابِ حضرتِ اربابِ ماست
در میانِ عرشیان فطرس اگر پَر داشته
هست ثارالله(ع)، پس لبریزِ حق، در راهِ حج
وقتِ خطبه خوانی اش از کعبه؛ منبر داشته
سخت درگیرِ بلا شد ظهرِ سالِ شصت و یک
از شلوغی، دور خود صحرایِ محشر داشته
سیدالعطشان پُر از دلواپسی در کربلا
داغ هایی از تصورها فراتر داشته
تا نیفتد چشم ِ نامحرم به ناموسِ علی(ع)
کوهِ غیرت داشته! در خیمه؛ اکبر(ع) داشته
بیقراری ها برای گوشوارِ دختر و...
چادر و گهواره و خلخال و معجر داشته
این شکسته-قامتِ افتاده در گودالِ غم
در کنارِ علقمه داغِ برادر داشته
ای کمان ها، نیزه ها، ای خنجرِ کهنه ببین
این گلویِ تشنه بیتابیِ خواهر داشته
این عزیزِ فاطمه(س) که اینچنین عریان شده
هم عبا، هم پیرهن، هم بر تنش سر داشته
نعل های تازه...مرگِ من! کمی آهسته تر
این شهیدِ بی کفن یکروز مادر داشته!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_رباب سلاماللهعلیها
در عزایت آیه ی تطهیر گریه میکند
دوست و دشمن، جوان و پیر گریه میکند
زود میفهمم که حال و روزم اصلا خوب نیست
تا که چشمم پیش نامت دیر گریه میکند
روضه خوان تا گفت یا مظلوم، دیدم فاطمه
بر تو ای مظلوم بی تقصیر گریه میکند
گریهکنها رفته اند اما حسینیه هنوز
در سکوتی محض دارد سیر گریه میکند
گوشه ای تنها نشسته اشک میریزد رباب
آه، این زن واقعاً دلگیر گریه می کند
یاد آن ساعت که پشت خیمه ها شاه غریب
قبر را میکَند با شمشیر... گریه میکند
بین خیمه ناله میزد ظهر از بی شیری اش
شب چرا با سینه ی پر شیر گریه میکند
سنگ ها بوسه به پیشانی طفلش میزنند
مادرانه پای این تصویر گریه میکند
#گروه_یامظلوم
@poem_ahl
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
لطف کن این قطره را تا رود و دریا هم ببر
ابرهای رحمتت را سمت صحرا هم ببر
سوی کنعان بوی پیراهن خبر را میبرد
یک خبر از جانب خود به زلیخا هم ببر
عاقبت بار گناهانم زمینم زد، بیا
دستهایم را بگیر و یک قدم راهم ببر
بار من بر روی دستم مانده، آقا میخری؟!
لطف کن یکجا بخر آقا... و یکجا هم ببر
هرشب، هرشب نامتان را بردهام، پس خواهشا
صبح محشر که میآید نام من را هم ببر
در قیامت هم به دنبال غذای روضهام
ای ملک! من آب و نانت را نمیخواهم، ببر
اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا
التماست میکنم این جمع را با هم ببر
#رضا_قربانی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
روزها را با توسل کردنم شب می کنم
دارم از این ناحیه خود را مقرب می کنم
خلق تحویلم نمی گیرند، تحویلم بگیر
تو که تحویلم نمی گیری همه ش تب می کنم
عقل را از بارگاه عشق بیرون کرده اند
خویش را دارم به دیوانه ملقب می کنم
اختیار «عبد» یا «رب» را به دست من دهند
اختیاراً خویش را عبد و تو را رب می کنم
من که عادت کرده ام شب ها به درس عاشقی
روزها فکر فرار از دست مکتب می کنم
دیشبم از دست رفت و حسرتش را می خورم
گرچه امشب آمدم گریه به دیشب می کنم
گفت کارت چیست گفتم چند سالی می شود
کفش های گریه کن ها را مرتب می کنم
من تمام خلق را یک روز عاشق می کنم
من تمام شهر را از تو لبالب می کنم
هر سحر از پنج تن، گریه تقاضا کرده ام
هر چه را دادند یکجا خرج زینب می کنم
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#گریز_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
بلبل در قفسیم و ز چمن می گوییم
یا اویسیم و مدیحت ز قرن می گوییم
یا که مانند مسافر ز وطن می گوییم
«گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
بعد منزل نبود در سفر روحانی»
در دلم بود شوم زائر بین الحرمین
مادرم بود مشوّق که ادا سازم دین
پدر آهسته مرا گفت که ای نور دو عین!
«هر دری بسته بود جز در پرفیض حسین
این در خانه ی عشق است که باز است هنوز»
کیست آن کس که به نام تو عسل نوش نگشت؟
قصّه ی تو که شنیده است که مدهوش نگشت؟
یاد تو از دل تاریخ فراموش نگشت
«دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست»
غرقه ی اشک غمت را هوس ساحل نیست
کشته ی شوق تو را شکوه ای از قاتل نیست
هر دلی را که نشد لطف تو شامل، دل نیست
«هر که از عشق تو دیوانه نشد، عاقل نیست
عاقل آن است که از عشق تو دیوانه شود»
دست اگر هست همانا ید بیضا باشد
لب اگر هست لب لعل مسیحا باشد
غم اگر هست غم یوسف زهرا باشد
«دل اگر هست دل زینب کبری باشد
آفرین باد بر این همّت مردانه ی دل»
عرشیان پا به حریم تو به حرمت بزنند
به مقامت به لب انگشت ز حیرت بزنند
خطبه ات خوانده، دم از اوج بلاغت بزنند
حوریان از غم تو لطمه به صورت بزنند
قدسیان ناله برآرند که جانم زینب
در مدینه غم بی دستی سقّا مبرید
قصّه ی مادر و گهواره و یغما مبرید
خبر از دختر و طشت و سر بابا مبرید
«نام اکبر به سر تربت لیلا مبرید
بگذارید جوان مرده قراری گیرد»
#جواد_هاشمی_تربت
@poem_ahl
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
خوب میدانم که در تاریکی قبرم حسین
دستمال گریه ام آخر به دردم میخورد
بیخیال نسخه های بی دوای این و آن
بوسه برشش گوشه ات بهتر به دردم میخورد
دخترت وقتی بخواهد خاک چادر پاره اش
بیشتر از کیسه های زر به دردم میخورد
دختر زهرا خودش زهراست ثابت میکنم
دستهای کوچکش محشر به دردم میخورد
گفت بابا از تمام یادگاری های تو
چادر و سجاده ی مادر به دردم میخورد
قصد دارم که پذیرایی جانان بکنم
جان خود خرج پذیرایی مهمان بکنم
#رضا_دین_پرور
@poem_ahl
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#امام_حسین #مناجات_با_امام_حسین
@shere_aeini
هر وقت، یادش میکنم، باران میآید
با بردنِ نامش، به جسمم، جان میآید
هرکس که در روضه، برایش گریه کرده
روزِ قیامت، با لبی خندان میآید
من قطره اشکی ریختم، او قول داده:
هنگامِ مردن، در پیِ جبران میآید
تا یک قدم برداشتم، من را بغل کرد
خیرِ کثیر، از سوی او، اینسان میآید
باید بگویم: خوش به حالِ دردمندان،
از دستِ پرمهرش، اگر، درمان میآید
شبهای جمعه، از حریمِ غرقِ نورش
بویِ بهشتِ ایزدِ منان، میآید
...از روی نیزه، در جوابِ سنگباران
دارد صدای آیهی قرآن میآید
🔸شاعر:
#عادل_حسین_قربان
===============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار اهلبیت علیهمالسلام
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
قرار بود دمادم به پات غم بخورم
هر آنچه غصه نوشتند، دم به دم بخورم
مرا بخاطر این عشق سرزنش کردند
بگو فراق ببینم، کنایه هم بخورم!؟
من عاشق تو شدم تا که آخر عمرى
شبیه زلف بهم خورده ات بهم بخورم
شراب داد به من روزگار، لب نزدم
ولى تو زهر بده، قول میدهم بخورم
چقدر نامه نوشتم که دوستت دارم
ولى قبول نکردى، چرا؟ قسم بخورم؟!
لب و دهان مرا طعم باده میگیرد
اگر کنار تو چایى تازه دم بخورم
قلم بدست گرفتی، مرا کنار نزن
مرا قلم کن و نگذار تا قلم بخورم
اگر قبول کنى نذر کرده ام پس از این
ناهار غصه بنوشم، و شام غم بخورم
بیا و سهم مرا کم نکن ز رزق لبت
طبیب گفته نباید زیاد کم بخورم
حرم حرم نکنم پس بگو چکار کنم
شده ست طالع من حسرت حرم بخورم
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl