eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
274 دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
انا لله و انا الیه راجعون ایشون حاج آقای جاودان استاد بنده بودن امروز به دلیل ایست قلبی به رحمت خدا رفتند. ممنون میشم فاتحه ای لطف کنید.
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها از شوق کسی راهی میخانه‌ام امشب تا خط جنون پر شده پیمانه‌ام امشب “سودا زده‌ی طره‌ی جانانه‌ام امشب زنجیر بیارید که دیوانه‌ام امشب” آورده خبر قاصدک از خانه‌ی ارباب از عرش خدا آمده ریحانه‌ی ارباب از سوی خدای علی عالی اعلا سیبی که به احمد پس از آن چله شد اعطا آن سیب دو قسمت شد و در عرش معلیٰ نیمش به ظهور آمد و شد زهره‌ی زهرا نیم دگرش هم به حسین است حواله حالا متولد شده زهرای سه ساله از غار حرا می‌رسد آوای پیمبر نازل شده یک بار دگر سوره‌ی کوثر بر بال ملائک نوه‌ی حضرت حیدر آرام رسیده است به دست علی اکبر از دست علی رفت در آغوش ابوالفضل تا عرش خدا می‌رود از دوش ابوالفضل خیل ملک از شوق، در این خانه لبالب هر آینه می‌آمد و می‌رفت مرتب قنداقه‌ی او دست به دست همه امشب چرخید و رسید آخر سر در بر زینب او در بر زینب، نگرفتید نتیجه؟ انگار که زهراست در آغوش خدیجه خورشید شده دست به دامان رقیه کرده ست فلک سجده به ایوان رقیه جمعیت کفر است پریشان رقیه صد شکر که هستیم مسلمان رقیه دیر و حرم و باده و پیمانه رقیه ست مقصود من از کعبه و بتخانه رقیه ست ایام گذشت و به سوی شام دویدند دور حرمش حرمله‌ها نعره کشیدند یاران علی پیرهن صبر دریدند ایام دفاع از حرم آمد همه دیدند با بنت حسین ابن علی هر که در افتاد با تیغ ابوالفضل علمدار ور افتاد اوقات خوش آن بود که در کوی تو بودیم با گریه به تو حال دل ابراز نمودیم خواندیم برایت غزل و نوحه سرودیم "در صحن و سرایت همه جا دیده گشودیم جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید" ای کاش که ما را پدرت عفو نماید در راه دویدی و دویدی و دویدی اما به سر زخمی بابا نرسیدی از زجر حرامی چقدر زجر کشیدی چه روی کبودی و چه گیسوی سپیدی عنوان شده در دفتر تاریخ، رقیه “ای پیرترین دختر تاریخ، رقیه” @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها ابرِ غم‌پرور تو بانیِ سرمای من است شبِ برفیِ فراقَت، شب یلدای من است اشک در چشم..،به تنهاییِ خود خندیدم بُغض پی بُرد که این حالتِ حاشای من است مشقِ دوری تو تکلیف شبِ و روزم شد درسِ هجرانِ تو سرخطِ الفبای من است یوسف از مصر، دمِ پیریِ یعقوب رسید پس شکسته‌شدن از داغ تو مبنای من است آنقَدَر آه کشیدم، دلِ عُشّاقَت سوخت پای شمع تو پَری ریخت اگر، پای من است! همه‌ی شهر مرا پس زد و تو پس نزدی سفره ی سبز تو هر بار پذیرای من است دیگران را مَنِشان پشت درِ خانه ی خود به همه گفته ام این گوشه فقط جای من است قانعم..، یک بغلِ ساده برایم کافی‌ست از تو ای دوست! همین، کُلِّ تقاضای من است هر زمان لنگ شدم، فاطمه راهَم انداخت رفعِ مُشکل هُنرِ حضرت زهرای من است خوش‌ترین منظره، ایوانِ طلاکوبِ علی‌ست بهترین جای جهان، خانه‌ی بابای من است محوِ معماریِ زیبایِ ضریحِ نجفم طرح انگورِ علی ذوق تماشای من است با خودت یک شبِ جمعه ببَرم شهرِ حسین کربلا؛ آرزوی این دل شیدای من است جان آن دخترکِ گمشده در دشت..، بیا آن سه‌ساله که حریمش همه دنیای من است گفت: ای سر که پدرجانِ منی..،دستت کو؟!... شوق لمس تو فقط حسرت موهای من است بی تو دیروز مرا زَجر چه بازاری بُرد... با تو مُردن همه ی حاجت فردای من است @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها خوب میدانم که در تاریکی قبرم حسین دستمال گریه ام آخر به دردم میخورد بیخیال نسخه های بی دوای این و آن بوسه برشش گوشه ات بهتر به دردم میخورد دخترت وقتی بخواهد خاک چادر پاره اش بیشتر از کیسه های زر به دردم میخورد دختر زهرا خودش زهراست ثابت میکنم دستهای کوچکش محشر به دردم میخورد گفت بابا از تمام یادگاری های تو چادر و سجاده ی مادر به دردم میخورد قصد دارم که پذیرایی جانان بکنم جان خود خرج پذیرایی مهمان بکنم @poem_ahl
سعدیا! دیگر بنی‌آدم برادر نیستند جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند عضوهای بی‌شماری را به درد آورده چرخ عضوهای دیگر اما یار و یاور نیستند کودک چشم‌آبی غرب و سیه‌چشم عرب در نگاه غربیان با هم برابر نیستند شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زنده‌اند تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند از نگاه غربیان انگار در مشرق‌زمین مادران داغ کودک‌دیده مادر نیستند نزد آنانی که می‌گریند در سوگ سگان صحنه‌های قتل‌ انسان گریه‌آور نیستند کاش بی‌بی‌سی سوال از باربی‌سازان کند: این عروسک‌ها که می‌سوزند دختر نیستند؟ ای نتانیاهو اگر مردی تو با مردان بجنگ گرچه اسرائیلیان از دم مذکر نیستند بی‌مروت! کودک‌اند این‌ها نه مردان حماس خانه‌‌اند این‌ها که شد ویرانه، سنگر نیستند ‌ کودکان هرچند بسیارند در ویرانه‌ها ساقه‌های ترد ریحان‌اند لشکر نیستند خادمان کعبه سرگرم‌اند در کاباره‌‌ها؟ یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟ بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟ یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟ پشته‌ها از کشته‌ها پیداست، دنیا کور نیست؟ آسمان از ناله‌ پر شد، گوش‌ها کر نیستند؟ تا به کی کودک‌کشی در غزه؟ آیا غربیان در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟! @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها زهراست یادگاری نور خدای من خورشید صبح و ظهر و غروب سرای من پرواز می کنیم از این خانه تا خدا من با دعای فاطمه او با دعای من محو تجلیات خداوندی همیم من با خدای اویم و او با خدای من یک طور حرف می زند انگار بوده است در ابتدای خلقت و در ابتدای من من افتخار می کنم این که در عالمین زهراست مادر همه بچه های من کاری که کرد فاطمه کار امام بود زهراست پس علیّ من و مرتضای من ما یک سپر برای جهازش فروختیم چیزی نبود تا که بمیرد برای من هر شب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است از من مگیر دل خوشی ام را خدای من @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه گُلی که رفته ای اما گلاب برگشتی چو آب رفته ای و چون شراب برگشتی پُر از سؤال به میدان قدم گذاشتی و ز سُم اسب گرفتی جواب، برگشتی روان شده بدنت بین دست هایِ عمو بلند کردمت اما چو آب برگشتی ستاره یِ حرمم بوده ای تو تا دیشب قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی به هم تنیده و پیچیده گشته پیکر تو شبیه موت، پُر از پیچ و تاب برگشتی چه آمده سرت از چشمْ زخم این لشگر چرا ز معرکه‌ات بی نقاب برگشتی؟! به روی خاکِ بیابان که جای خواب نبود رسیده ایم به خیمه، بخواب، برگشتی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها دوباره روضۀ با آب و تاب می‌‌گیرم من از مراثی‌ام آخر جواب می‌گیرم سه روز کرده کفن چون تن تو را خورشید عزا برای تو با آفتاب می‌گیرم پر است چهره‌ام از روضه‌های مکشوفه ولی ز چشم تو بابا حجاب می‌گیرم نشسته‌ام که برای سر تو گریه کنم عزا برای سرت با رباب می‌گیرم خدا کند که سرت را سوی نجف ببرند برای تو کمک از بوتراب می‌گیرم برای شستن زلفت که دست شمر افتاد نشسته‌ام ز سرشکم گلاب می‌گیرم من انتقام تو را از تنور و خاکستر من انتقام تو را از شراب می‌گیرم من از شنیدن لفظ کنیز بیزارم من از شنیدن آن اضطراب می‌گیرم شبیه آینه‌ام، که هزار تکه شدم شکسته‌ام، سوی مرگم شتاب می‌گیرم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه یک ذره از نگاه علی آفتاب شد انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد مارا ز خاک پای علی آفریده اند پس با همین حساب علی بوتراب شد سجاده ی نماز شبش بال جبرئیل گل بود و اشکهای دو چشمش گلاب شد هر حاجتی که پیش خداوند برده ام گفتم: خدا به حق علی، مستجاب شد باید غلام قنبر او شد که از ازل هر کس غلام او شده عالیجناب شد گفتیم یاعلی و شعف آفریده شد با خنده هاش دُرّ نجف آفریده شد ما در تو دیده ایم صفات امیر را طی کرده ایم با تو تمام مسیر را با لطف فاطمه ست به عالم علم نمود علامه ی امینی اگر الغدیر را باید اضافه کرد به القابت ای علی جای امیر، لفظ امیرِ کبیر را آنکه سروده تو اسدالله غالبی تشبیه کرده است به چشم تو شیر را این جذبه ی نگاه تو مارا گرفته است یعنی اسیر کرده نگاهت، اسیر را یا قاهر العدو و یا والی الولی یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی جایی که آب هست تیمم مجاز نیست وقتی امام هست خلیفه نیاز نیست سوگند میخورم به تمام مقدسات بی حُبِّ او نماز شما هم نماز نیست مبهوتم از زیارت ایوان طلای تو کعبه گمان کنم نجف است و حجاز نیست بر سردر بهشت نوشتند یاعلی یعنی به جز لوای تو در اهتزاز نیست اصلاً قیام کرده قیامت برای تو آنجا که غیر حُبّ علی چاره ساز نیست حتما علی کنار خدا ایستاده است حتما علی بخاطر ما ایستاده است هوهوی ذوالفقار علی اسم اعظم است حیدر خودش تجلی آیات محکم است حیدر بشر نبود اگر چه خدا نبود اما برای بنده خدای مجسم است آیینه ی تمام نمای خدا علیست هر چه نوشته اند ز اوصاف او کم است گفتیم‌ یا علی و شنیدیم فاطمه زهراست جان حیدر و او جان فاطمه ست ساقی علی، پیاله علی، باده هم علی امشب بساط مستی ما هم فراهم است با یاعلی، علی و علی مست میشویم ما می نخورده ایم ولی مست میشویم حیدر اگر نبود صفایی نداشتیم شبهای جمعه حال دعایی نداشتیم بیچاره میشدیم اگر روز اربعین راه نجف به کرببلایی نداشتیم پابند صحن حضرت زهرا شدیم که وابستگی به هیچ کجایی نداشتیم یادش بخیر جز دم لبیک یاحسین در کاروان خسته صدایی نداشتیم دلتنگ لحظه های زیارت که میشویم ای وای اگر امام رضایی نداشتیم عمریست ما گدای همین خانواده ایم مدیون بچه های همین خانواده ایم @poem_ahl
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها حذر کنید ز شیطان که ماه، ماه خداست مه مبارک تسبیح و ماه ذکر و دعاست مه مقدس مهمان نوازی و اِطعام مه خجستۀ شب زنده داری است و صفاست مه قرائت قرآن، مه قِرابت دوست مه کرامت معبود، ماه لطف و عطاست برای بنده در این ماه نزد حضرتِ حق نکوترین عمل از قول مصطفی تقواست مه مبارک عفوست و رحمت و برکت ندا دهند ملائک گناهکار کجاست؟ دمد تجلی حق در تمام مُلک وجود تو گویی آنکه ز هر سو جمال حق پیداست بگیر دامن لطف خدای در این ماه که روز روز خدا و شبش شب احیاست سلام باد بر آن روزه‌دار پاکدلی که از عطش دهنش خشک و دیده‌اش دریاست سلام باد بر این ماه میهمانی حق که میزبان احدِ ذولجلال بی همتاست مباش لحظه‌ای از لطف کبریا غافل که ماه مغفرت و ماه عفوِ جرم و خطاست سفر به کوفه کن و سیر کن به نخلستان که نخل‌ها همه خرّم ز گریۀ مولاست علی کنار درختان به ذکر یامولا چنانکه یا علی از نخل‌ها همه برپاست صلای عفو خدا در نوای مرغ سحر سروش رحمت حق در نسیم بادصباست عجب نه با دل اگر معجز مسیح کند ز بس نسیم سحر روحبخش و روح فزاست بخوان دعای ابوحمزه و بیفشان اشک که دُرّ اشک تو را مشتری خداست، خداست خوشا بحال کسانی که نقل محفلشان دعای جوشن و ذکر سحر نماز قضاست خوشا به حال دل صائم خدا ترسی که در گرسنگی خود به یاد روز جزاست سلام باد بر آن روزه دار تشنه لبی که گریه اش به لب خشک سیدالشهداست سلام باد بر آن صائمی که وقت غروب به یاد شام غریبانِ روز عاشوراست چگونه می کند افطار شیعه ای که مدام عیان به چشم دلش صحنه های کرب و بلاست چگونه جام بگیرم به دست خود گویی ز اهل بیت به گوشم صدای واعطشاست چو در غروب کند طفل کوچکم افطار دلم به یاد یتیم سه سالۀ زهراست کنار سفرۀ ما ظرف کوچک خرما کنار سفرۀ آن خونجگر سر باباست عزیز من به کنارم نشسته و افسوس عزیز یوسف زهرا به دامن صحراست روا بود که فشانم هماره خونِ جگر به کودکی که بر او اشک دیده آب و غذاست به یاد تشنگی آل فاطمه میثم! اگر که خون شودت اشک در دو دیده رواست @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه رسید مژده که سر زد هلال ماه صیام مه دعا و نیایش، مه درود و سلام دهید مژده تمام گناه کاران را که حکم عفو شده از سوی خدا اعلام مه نماز و مه روزه ماه استغفار مهی که پر بود از لطف خاص و رحمت عام مباد ماه خدا برتو بگذرد ای دوست که بهر خود ندهی کار مثبتی انجام شقی ست آنکه خداوندگار حیّ غفور ورا نبخشد و گردد مه صیام تمام چه صبح ها که نفس ها در آن بود تسبیح چه لحظه ها که بود خواب آن رکوع و قیام به هوش باش که تقوی نکوترین عمل است کلام ختم رسل باشد این خجسته پیام خوشا کسی که ز افتادگان بگیرد دست خوشا کسی که به کار خدا کند اقدام حلال باد وصال خدا بر آن بنده که بگذرد زدخطا و حذر کند ز حرام بکوش بهر نماز و دعا چه روز و چه شب بخوان کتاب خداوند را چه صبح و چه شام از آن شراب که ساقی آن خداوند است بگیر در عطش روزه و بریز به کام به یاد تشنگی روز حشر اشک بریز برای تشنه لب کربلا بسوز مدام به یاد حنجر خشکیده‌ی امام حسین بنوش آب و بگو با سرشک دیده سلام اگر گرسنه شدی یاد کن ز طفل حسین که بی غذا دل شب خفت در خرابه‌ی شام اگر که دختر نه ساله‌ی تو روزه گرفت دم غروب که از دست می دهد آرام بسوز و اشک برآن کودک گرسنه بریز که جای نان به سرش سنگ ریخت از لب بام اگر تلاوت قرآن دلت ربود از دست به قدر و کوثر و یاسین و زخرف و انعام بریز اشک بر آن لب که شد ز چوب کبود بیار یاد ز بزم شراب و رأس امام سلام باد برآن سر که شد به نیزه بلند گهی به نخل و گهی در تنور کرد مقام برای یوسف زهرا بلند گریه کنید که از گلوی بریده به شیعه داده پیام چو آب سرد بنوشید یاد من باشید که تشنه کام مرا کشت خصم خون آشام بزن ز سوز جگر ناله آنچنان "میثم" که سوز و شور محرم دهی به ماه صیام @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه زخمی شده حنجرت؟ بمیرم بابا! بی‌سر شده پیکرت؟ بمیرم بابا! گیسوی تو را کدام وحشی آشفت؟ چه آمده بر سرت؟ بمیرم بابا! @poem_ahl