eitaa logo
محتوای تبلیغی
2.3هزار دنبال‌کننده
931 عکس
616 ویدیو
2.5هزار فایل
اداره کل تبلیغات اسلامی استان مازندران 🔸نشر و ترویج محتواهای موجود 🔹تولیدمحتوای‌تبلیغی 🔸منبرمکتوب،فیش‌منبر،صوت منبر اساتید 🔹مقتل،فیش روضه،شعرروضه 🔸سوژه سخن 🔹سوژه روایتگری،خاطرات شهدا 🔸مهمات تبلیغ مجازی،کلیپ،عکس‌نوشته مدیر کانال: @Omur_farhangi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 شاعر مازنی : از کنج قفس، کبوتر آزاد شود در حنجره اش سکوت، فریاد شود نزدیک شده وعده ی حق، محکم باش ای غزّه ! خرابه هات آباد شود چون شبنم روی برگ چشمم تر شد در آتش و دود صحنه ها محشر شد صد غنچه ی نو شکفته در باغ بهشت بر دامن غزّه زرد شد پرپر شد آری بشِکاف قلب دریاها را تا غرق کنی نتالیا حیفا را با همدلی و مقاومت، با وحدت آزاد کنیم مسجد الاقصی را غزّه و حصار مرگ بر اسرائیل موج انفجار مرگ بر اسرائیل در جمع حمایت از فلسطینی ها دادیم شعار مرگ بر اسرائیل در پنجه ی گرگ اسیر ای غزّه ی من در وحشت بمب و تیر ای غزّه ی من حق است که می ماند و باطل برود دندان به جگر بگیر ای غزّه ی من 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🌪️ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : خانه ای که اولین خشتش،بنا بر باد باشد از محالات است،بالاتر که رفت آباد باشد شیشه حتماً سست و بی بنیه ست،وقتی در مقابل مشت هایی که گره خوردست از فولاد باشد حاصلش هیچ است وقتی شاخه ای در خون بکاری ریشه اش آلوده ی طاغوت و استبداد باشد واژه ی ترسو برازنده ست در توصیف حال مکر روباهی که صیدش عده ای نوزاد باشد آی غزه،با تو می‌خندیم و می باریم تا که روح گل‌های به خون آغشته ی تو شاد باشد پا به پایت فاتحیم ای دوست،تا امروز و فردا مسجد الاقصی طنین انداز استشهاد باشد آی انسان واره های ظاهراً حق و بشر دوست آی کرها،غزه باید بعد از این آزاد باشد 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🌪️ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : آمدی معجزه‌ی عالم بالا باشی همه ی روشنی خانه‌ی مولا باشی فاطمه غصه‌ی بی مادری اش را می‌خورد آمدی دلخوشی حضرت زهرا باشی پدر و مادر اگر حیدر و زهرا بشوند حق همین است که تو زینب کبری باشی اشک‌ها سجده‌کنان روی تو را بوسیدند قسمت این است که همسایه‌ی دریا باشی ای دل‌آرامِ حسین، شوق نگاهت کافیست که تو محبوب ترین خواهر دنیا باشی گلِ لبخند حسن، علت لبخند حسین خواهر خوب حسن، خواهر دلبند حسین ای طبیب همه‌ی اهل کساء، ای مرهم تو علیِ دگری، فاطمه‌ی دیگر هم تو خودِ فاطمه! نه ، پنج تنی، پس یعنی هم حسین و حسنی، حیدر و پیغمبر هم چشمه‌ی نور تو سیراب کند زمزم را تشنه‌ی چشمه‌ی نور تو شده کوثر هم نه فقط رحمت و خیرِ تو به دنیا برسد که قیامت شود از بخشش تو محشر هم تو از اول دل خود را به حسین‌َت دادی پا به پایش بروی تا نفس آخر هم ای عفیفی که ندیده ست کسی رویت را باد هم لمس نکرده پر گیسویت را ذکر یاصبر برابر شده با یا زینب مدد زینبیون وقت بلایا زینب مرتضی زینت حق بود ولی حیرانم تو که هستی شده ای زینت مولا؟ زینب در تواریخ به دنبال تو گشتم، دیدم شده نزدیکترین فرد به زهرا زینب دل ما ریزه خور پنج تن آل عباست دل ما ریزه خور پنج تن اما زینب ای که همتای حسن بودی و همپای حسین مطمئنم که تویی ام ابیها زینب همه دیدند که تو نائبة الزهرایی پس تو هم فاطمه‌ای، انسیه الحورایی پای تا سر تو پر از عشق برادر بودی چند جایی عوض فاطمه مادر بودی شرح تفسیر تو از سوره ی مریم یعنی سالها مثل علی صاحب منبر بودی بانوی صبر و حیا، بانوی عفت زینب چه بگویم که شما از همه بهتر بودی معنی نازکی از کرببلا میگویم بعد عباس تو فرمانده ی لشکر بودی خطبه خواندی که حسینیه شود سینه‌ی کفر لب گشودی و شنیدند تو حیدر بودی بی گمان آمده‌ای مادر فردا باشی بی گمان آمده‌ای حیدر فردا باشی . . . . ماه بانوی علی ماه به دنیا آورد همدم و همدل و همراه به دنیا آورد "زِیْنِ اَب"ْ بود ولی کرببلا فهمیدند فاطمه زینت "الله" به دنیا آورد 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• ♥️ سلام‌الله‌علیها 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : "کَرَم" ، فقیرِ سرِ سفره‌های احسانت و "ابر" ، تشنه‌ی در جستجوی بارانت "قیام" حاصل "قَد قامَتِ الصَلوة" تو بود نشسته "دین خدا" در مسیر ایمانت اطاعت از تو همان طاعت خداوند است "بهشت" شاخه گلِ کوچکی ز گلدانت قنوت نیمه شبت کهکشان حاجت هاست به آسمان برود نوری از شبستانت به چادر تو ملائک دخیل می‌بندند عجیب نیست یهودی شود مسلمانت همیشه "چرخِ فلک" در طواف دستاس‌ ات همیشه "حور و ملک" در طواف دستانت همه فقیر و یتیم و اسیر آمده‌ایم نشسته‌ایم به امید لقمه‌ی نانت اگر حسین و حسن میوه‌ی دلت هستند نبی چو روح تو می‌گردد و علی، جانت اگرچه چادر گلدار تو در آتش سوخت دوباره لاله‌ دمیده به دشت دامانت همین شکوفه‌ی پیراهن تو شاهد ماست چنان خلیلی و آتش، شده گلستانت بهار خانه‌ی حیدر خزان نمی گردی قسم به برف سر گیسوی زمستانت به شانه‌های تو قوّت نبود و شانه زدی که زینبت نشود بیش از این پریشانت به پهلوی تو و بازو و سینه‌ات سوگند خودت شکستی و نشکسته‌است پیمانت ز بی‌هوا زدنت، طعنه می‌زند به علی که باخبر شود از روضه‌های پنهانت... علی برای تو نهج البلاغه میخواند مگر بلند شود از تو صوت قرآنت علیست آینه‌ی روی تو، "بَکَتْ وَ بَکَی" تو گریه کردی و حیدر شده‌ست گریانت دوباره پیرهنی را به دجله اندازش مگر خدای دهد باز در بیابانت . . . حسین پیرهنی داشت، پس چرا گفتی؟ فدای پیکر غرق به خون و عریانت... 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•▪️⚫️▪️•✾•••┈┈• 🏴 🖤 سلام‌الله‌علیها 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : سوختن را به عِینه معنا کرد آنچه با یاس ، هُرمِ گرما کرد گُل در آتش اگر که جمع شود دیگر آن را نمی توان وا کرد رُک بگوئیم..،مادرِ ما سوخت شعله با صورتش چه بد تا کرد! بانویی بی‌پناه و چل نامَرد... قتلگاهی شلوغ برپا کرد " دُوُّمی داد زد سر زهرا..." یک نفر هم نگفت: بی‌جا کرد! نَفَسش رفت..،تا لگد کوبید فضّه او را دوباره احیا کرد صدف افتاد..،گوهرش افتاد نسلِ سادات لطمه پیدا کرد کاش می شد دروغ روضه نوشت: چکمه با چادرش مُدارا کرد تازیانه دخیلِ بالَش شد مرگِ خود را از او تقاضا کرد قنفذِ رذل پشت هم می زد... حیدر این صحنه را تماشا کرد فاطمه دست از علی نکشید نقش خود را چه خوب ایفا کرد آه! مانندِ یک شَبَح‌شُدَنَش وضعِ این جسم را معما کرد فاطمه سِرِّ خَلقِ عالم بود... راز را میخِ داغ افشا کرد ▪️ تا ابد هیچکس نمی فهمد آنچه مسمار با دل ما کرد 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🖤 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : زهرا که تر شد عالمی از لطف بارانش با چادرش حتی یهودی شد مسلمانش زهرا اناری خواست، اما دید در خانه آمد اناری از جنان در بین دستانش از مرد نابینا گرفته "رو" اگر زهرا این جلوه یک قطره است از دریای ایمانش طبق روایت آمده وقت نماز او تا آسمانها میرود نور از شبستانش داده خدا رزق دوعالم را به دست او یک عمر روزی خورده ایم از آب و از نانش یک عمر شیعه داغدار داغ یک کوچه است آن کوچه ای که مجتبی بوده است گریانش از مجتبی گفتم که آه... از سینه ام برخواست بابا ندید او را در این ایام خندانش مادر بیا، مادر بیا، اینجا خطرناک است... این است کابوسی که میکرده پریشانش 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🖤 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : با تو بساط آفرینش شد مقدّر نور خداوندی همان زهرای اطهر حج ملائک در طواف بیت زهراست از واجباتی که خدا کرده مقرّر هر کس پناه آورده اینجا با یقین گفت پیدا نکردم جایی از این خانه بهتر در رفت و آمد های هر روزه بخواند روح الامین اذن ورودش را بر این در معلوم شد راه عروج از دامن توست وقتی پیمبر هم صدایت کرده مادر بعد از نبی قرآن نمیفهمند مردم دیگر نمیداند مدینه قدرِ کوثر این جنگ پشت در علی را نیمه جان کرد این روزهای سخت تر از بدر و خیبر پروانه ها دور و برش ماتم گرفتند یک شمع سو سو میزند در بین بستر روضه نمیخواهد زنی که پا به ماه است از خانه تا مسجد زمین خورده مکرّر 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🖤 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : ولادت تو بودی آنکه بر خاک زمین کار خدا کرده تو بودی آنکه روزیِّ خلایق را جدا کرده نشستی گوشه ای مشغول تسبیح خدابودی و ابراهیم کم کم کعبه را دورت بنا کرده اگر بنّای بیتت شخص ابراهیم شد قطعا هزاران بار اسماعیل هایش را فدا کرده یقین آب بقا دارد بقا از باقیِ جامت اگر خضر نبی میلی بر آن آب بقا کرده نکردی رد گدایان را ولی دیدم به ردالشمس هبوطِ پلکِ تو خورشید راهم جابه جا کرده فلانی با فلانی رفت اما رو سیه آمد خدا تنها تورا شخصیت خیبرگشا کرده نمیدانم بشر هستی نمیدانم خدا هستی که بوده آنکه در معراج احمد را صدا کرده نمیدانم چرا از ذوق میخندم شنیدم که علی با دستهایش شیعیانش را جدا کرده نزائیده ست مادر مثل تو یا حضرت حیدر تو بودی آنکه بر خاک زمین کار خدا کرده 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹🕌🔹✾•••┈┈• ♥️ ولادت 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : وقت باران و وقت رحمت شد رُخ او تا همینکه رؤیت شد به صحیحُ‌السَّند روایت شد دوزخ از یُمن او چو جنت شد حا و سین ، یا و نون ، رسید از راه عرش حق را ستون رسید از راه سیبِ کالِ جنان رسیده شده فاطمه دست بُرد و چیده شده بینِ آغوشِ او ‏که دیده شده روحِ عشقی بر آن دمیده شده عطر سیب آمد از گریبانش جان عالم همه به قربانش حلقه ی عشق را نگین آمد چار تن نور و... پنجمین آمد مَلَکی پَر زنان زمین آمد نزد گهواره همنشین آمد فطرسش بال و پر درآورده پیش ارباب سر درآورده کار و بارت نگو بهم خورده سر نوشتت به او رقم خورده هرکسی که بر او قسم خورده جرم هایش همه قلم خورده چشم پوشیده و بها داده جایِ تأدیب، کربلا داده کارمان دست دولت عشق است بُرد کرد آنکه رعیتِ عشق است رزق ما دست حضرت عشق است رعیت، ارباب، نسبت عشق است ما رکاب و نگین شده ارباب با گدا همنشین شده ارباب مشق مان نام حضرت مولاست هر کجاییم صحبت مولاست در دل ما محبت مولاست کام مان مستِ تربت مولاست دردمندیم و او دوا داده بار ها تربتش شِفا داده سجده بر تربتش اگر داریم سربلندی جز این مگر داریم؟ ذکر او تا خودِ سحر داریم سفره پهن است و توشه برداریم معنیِ توشه چیست؟ شش گوشه لذّتِ زندگیست شش گوشه او که ما را قدم قدم بخرد بار مان مانده، از کرم بخرد در مرامش که نیست کم بخرد کاش ما را چو محتشم بخرد شاعرش می‌شوم به دربارش شکر.. افتاده ام پیِ کارش نوکریم و تویی امام‌ْحسین ذکر هر صبح ما سلام‌حسین گفت زهرا به ما غلام‌حسین حرف ما چیست؟ یک کلام: حسین... یا حسین است بر لبم امشب متفاوت شده شبم امشب سرمان هست روی دیوارت واجب العینی است دیدارت خاکِ عالَم... که من شدم یارت عشق یعنی رَوَم سرِ دارت میثم‌ات نیستم ولی بپذیر جانِ بابایمان علی بپذیر . . . شب میلادِ اشک و لبخند است آه قلبم برایش آکنده است زینب از او چگونه دل کنده است تار حلقوم او به مو بند است ما به این روضه مبتلا هستیم همه دل‌خون کربلا هستیم 💠 : (مجمع‌شاعران اهل‌بیت علیهم‌السلام مازندران) 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹🕌🔹✾•••┈┈• ♥️ ولادت 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : تا زلف یار را به درازا کشیده‌اند ما را همیشه محو تماشا کشیده‌اند دل را کشان‌کشان سوی آقا کشیده‌اند مجنون عشق اکبرِ لیلا کشیده‌اند یک گل میان دامن گل‌ها شکفته‌است او آمد و گل از گل بابا شکفته‌است روی گلش میانه‌ی گلشن پیمبری‌ست از طرز جلوه‌اش شده روشن ، پیمبری‌ست او با گواه دوست و دشمن پیمبری‌ست آورده‌اند: خَلقاً و خُلقاً پیمبری‌ست مانند کیست شوکت این صورت ملیح؟ از سمت راست احمد و از سمت چپ مسیح حظ برده از سرشتن اکبر خدای او عالم شده‌ست گرم به زیر عبای او در وسع ما که نیست توان ثنای او بابابزرگ شعر سروده برای او چون مرتضاست در صدد منجلی شدن نامش علی‌ست کنیه‌ی او هم ابَالحسن از شوق خود دوید برای گرسنگان شهزاده‌ای خمید برای گرسنگان او خانه‌ای خرید برای گرسنگان هر شب غذا کشید برای گرسنگان پیش غم فقیر ، غمش شعله می‌کشید همواره آتش کرمش شعله می‌کشید عشقی به حس و حال زیارت اضافه کرد برگی به برگه‌های شفاعت اضافه کرد نوری به جاده‌های هدایت اضافه کرد پایین پا دو ضلع به جنت اضافه کرد ذره کنار مضجع او آفتاب شد در زیر قبه خیل دعا مستجاب شد لب باز کرد و فن بیان را به رخ کشید پیش شیوخ ، فضل جوان را به رخ کشید در چنته هرچه داشت همان را به رخ کشید بر ماذنه که رفت اذان را به رخ کشید اذعان آینه‌ست که رب مصورست او لهجه‌ی حجازی اللهُ اکبرست پایش همین که رفت به روی رکاب او تیغش گذاشت بر کف دشمن حساب او پاسخ نداشت نیزه‌ی حاضر جواب او اصلاً سپاه کوفه شکار عقاب او آنکس که زد به قلب عدو یک تنه علی‌ست هم میسره علی‌ست و هم میمنه علی‌ست وقتی میان معرکه گرد و غبار شد وقتی که تیغ‌ها طرف او نثار شد وقتی که خسته شد به عطش هم دچار شد شهزاده سوی شاه خودش رهسپار شد با بوسه جان تازه گرفت از پدر ، پسر با بوسه جان تازه گرفت از پسر ، پدر خیره به سوی اوست نگاه مخدرات از پا نشسته‌است پناه مخدرات او رفته و درآمده آه مخدرات واویلتا ز روز سیاه مخدرات جای حرم به سوی عدو رفت مرکبش کی جمع می‌شود بدن نامرتّبش 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹🕌🔹✾•••┈┈• ♥️ ولادت 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : دامن باد صبا با گُل لبخند آمد لب تقویم به پابوسی اسفند آمد نفس آینه از دیدن او بند آمد آخرین سوره‌ی توحید خداوند آمد می چکد آیه‌ی تطهیر از این آبِ حیات مَقدم گُل‌پسر حضرت نرجس صلوات سِرِّ مجنونی عشاق عیان خواهد شد هرچه ناگفته ‌ی عشق است..،بیان خواهد شد در زمین صحبت آقای زمان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد تو شروعی ، تو طلوعی ، تو چراغ‌افروزی تو نگاری ، تو بهاری ، تو خودِ نوروزی لوح ایمانِ مُزیَّن به دعا یعنی تو در دل صور یقین زنگِ صدا یعنی تو پُل نزدیک به دیدار خدا یعنی تو کُلُّهُم؛ پنج‌تن آل عبا یعنی‌ تو! حسنی‌زاده‌ترین احمد مختار تویی فاطمه‌وارترین حیدر کرار تویی تو همان کشتی در عرش شناور هستی گل خوشبوی بهشتی که معطر هستی بهترین نسخه ‌ی یک مرد دلاور هستی وارث تیغ دو دَم‌ ، وارث حیدر هستی ظرف میلاد تو مَظروفِ علی را دارد پای تو کعبه گریبان بدرد..،جا دارد چارده شاخه‌ی گُل جمع شده در باغت هر سحر حضرت جبریل شود مشتاقت مکّه‌ی قلب مرا فتح کند اخلاقت تکیه بر کعبه بزن..،دل ببر از عُشّاقت ما عجم ها..،همه سلمانِ مسلمان توایم خادم مرقد سلطان خراسان توایم لحظه ی دیدن خورشید ، نویدِ فرداست آخرِ جاده ی این رود ، شکوهِ دریاست شوق دیدار تو از برق نگاهم پیداست سامرا؛ صحنه‌ی پیدایش زیبایی هاست به همان تربت اعلات قسم..، جانِ منی! همه‌ی دلخوشی نیمه‌‌ی‌ شعبان منی دشت خشکیده ی ما چشم به باران دارد یوسف مصری ما میل به کنعان دارد کم کن این فاصله ها را..،اگر امکان دارد مادرم سخت به برگشت تو ایمان دارد وای از این در به دری ، وای از این خون‌جگری پدرم پیر شد و از تو نیامد خبری حس تردید نشسته است به روح و جانم هُرم کفر است که آتش زده بر ایمانم رونقی نیست در این کاسبیِ دکانم گره کور ظهور تو منم..،میدانم! با همین وضع دلم..،بس که شما آقایی بخدا شنبه هم آدم بشوم..،می آیی! بغض دیروزی تو ، گریه ی فردای من است روی دیوار وصالت رد خون‌های من است دیگران را مَنِشان پشت درت..،جای من است مسجد تو همه ی لذت دنیای من است! جمکران؛ گریه‌ی بسیار فقط می چسبد روضه‌ی مشک علمدار فقط می چسبد دشت در همهمه ی نیزه و شمشیر افتاد دست کفتار‌صفت ها بدن شیر افتاد در دل کاسه‌ی چشمان یلی..،تیر افتاد ساقی اهل حرم بین کمین..،گیر افتاد دست افتاد..،دلش سوخت..،پرش هم پاشید آن عمود آمد و ترکیب سرش هم پاشید 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🎊 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
49.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نماهنگ بزرگ قبیله 💠 کاری از مجمع شاعران اهل بیت (عليهم السلام) مازندران و سازمان فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهرداری بابل 🎙️ شاعران و بازیگران : مجتبی فلاح نیا، میثم خنکدار، مهرشاد واحدی، مبین رستمیان 🎬 تهیه کننده و کارگردان: سید امیرحامد احمدزاده نیاک 🎥 تصویر و تدوین: علی حاجی آقاتبار 🎦 دستیار تصویر: سید محمود نوربخش 🎼 موزیک و میکس و مستر: رضا تیموری 🎨 طراح گرافیک: نیاک گرافیک . 🔰با تشکر از: تولیت مسجد مقدس جمــــکران، حجة الاسلام والمسلمین دشتی، محسن مویدی، جابر رمضان‌نژاد، مقداد علی پور و تمامی عزیزانی که ما را در تولید این اثر یاری کردند. 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران ‏https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🎊 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد یک راه نوری از زمین تا آسمان می شد آری خدیجه هم مطهر هم معطر بود پس آب در دستش گلاب و زعفران می شد تا "یا رسول الله" از لبهاش برمی‌خاست آقای او، سر تا به پای خویش، جان می شد او تا قیامت سربلند از ابتلائات است حتی اگر صدبار دیگر امتحان می شد من مطمئن هستم اگر عمرش به دنیا بود مادربزرگی بی نهایت مهربان می شد خواندند ام‌المؤمنین او را، ولی ای کاش این ذکر نورانی، فرازی از اذان می شد یا مصحفی از عرش نازل می‌شد و در آن هر آیه اش مدح عیان او بیان می شد او سوره‌ ی مهر است و قلبش آیه ی نور است هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد ⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛ اگر در سرنوشتت نیست تا "ام البنین" باشی فقط زهرای تو کافیست "ام المؤمنین" باشی شده دامان تو شأن نزول سوره ی کوثر خدا میخواست بانوجان، تو زهرا آفرین باشی زنی بالاتر از حوّا ، زنی همسایه ی مریم یقینا آمدی همکُفو ختم المرسلین باشی تو قبل از هر زنی اسلام آوردی و پس باید برای خاتمِ "پیغمبرِ خاتم" نگین باشی فقط میخواستی از دوش پیغمبر عبایش را که در آغوش مهر رحمة للعالمین باشی همیشه نیمه ی ماه خدا از عرش میایی برای تک تک جامانده ها حبل المتین باشی 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران ‏https://eitaa.com/masham14 🔗 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : چشم ، پیدا نکند مقصد ناپیدا را با غمِ در‌به‌دری صبح کنم شب‌ها را خسته‌ام..،بس که دواندند مرا سوی گناه نا نمانده است که با خود بکشانم پا را معصیت؛ ریشه‌ی ایمان مرا از جا کَند کُشت در باغچه‌ی زرد دلم تقوا را نَفْس، با حَربه‌ی دنیاطلبی گولم زد آه! آفت بزند عافیت دنیا را بال پرواز مرا دوستِ بد طینَت چید جز تو با هر که پریدیم ، زمین زد ما را خَلق بر گریه‌ی بی‌کس‌شدنم می خندد هیچکس درک نمی کرد منِ تنها را عرقِ شرم مرا اشک حسابش کردی... آبِ رو جمع کند آبِروی رسوا را می شود گوش مرا مثل مُعَلِّم بکشی! کاش تنبیه کنی کودکِ بی پروا را هفت‌پشتم درِ این خانه گدایی کردند به کسی غیرِ خودم قول نده این جا را! تا دلم سوخت ، مرا فاطمه دلداری داد لمس کرده است دلم مادریِ زهرا را رزقِ افطار من از باغِ حسن می آید نخل اربابِ کَرَم داده به من خرما را حُکم رفعِ عطشم بوسه به انگور علی‌ست مستِ حیدر فقط اینگونه دهد فتوا را خبر مرگ مرا بین نجف پخش کنید دم آخر برسانید فقط بابا را کامِ من تلخ شده ، طعم خوشم کرببلاست بچشانید به من مزّه ی این حلوا را مثل عابس بغلم می کند و می بوسد... بارها دیده ام این خواب خوش ، این رؤیا را ▪️ ▪️ کشمکش بود سرِ پیرهنش در گودال مادرش آمده تا ختم کند دعوا را شیشه‌ی عطر خدا زیرِ سُم مرکب رفت... بوی سیب است که پُر کرده همه صحرا را 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست باد مویم را پریشان میکند مانند آن_ _پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست اشکهایم راه سقاخانه را گم کرده اند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست چند گنبد در کنار چند تا ایوان طلا مطمئنم تا نباشد قلب زهرا شاد نیست مادری بر خاکهای صحن ، گندم ریخته پس کبوتر هست گرچه صحن گوهرشاد نیست غیر پرواز کبوترهای غمگین در حرم سایه بانی بر مزار حضرت سجاد نیست حک شده بر سینه ی ما "نَحْنُ اَبْناء الْحَسَن" بین ما جز عاشق و مجنون مادرزاد نیست می نویسم آرزویم را به روی خاکها خانه ات آباد، ای که خانه ات آباد نیست‌... 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : در ماتم سرچشمه های پاکیِ خاکی خون می چکد از زمزم افلاکیِ خاکی روی دلم حک می کنم..،حکّاکیِ خاکی : قربان آن چار آفتاب خاکیِ خاکی هفت آسمان از داغ این ها خون دل خورده خاک بقیع افلاک را در غم فرو بُرده وارد شدن در وادی طور خدا سخت است از پشت نرده دیدن آئینه ها سخت است تنهایی ارباب های با وفا سخت است گریه کنی اما بدون سر،صدا..،سخت است گریه کنانش آستینی در دهن دارند اینجا نگهبان هایشان دست بزن دارند سهم دل عاشق به جز نامهربانی نیست زوّار را قدر سلامی هم امانی نیست از گنبد و گلدسته و ایوان نشانی نیست بال کبوترها نباشد..،سایبانی نیست مانند این غم هیچ داغی را نخواهی دید جز ماه در شبها چراغی را نخواهی دید دست بلا بذر جدایی را نکارد کاش دشنه برای قلب شیعه برندارد کاش خاک بقیع اندوه بی حد را نیارد کاش از ابرهای آسمان باران نبارد کاش وقتی بباری کار ما مشکل شود باران! قبر امامان غریبم گِل شود باران تا کِی گلوی ما اسیر آهِ غم گردد ای کاش یک ذرّه از این اندوه کم گردد انگشتری مادرم نذر حرم گردد تا صحن و ایوانِ "حسن جانم" علم گردد باید غریب خویش را یاری کنم آخر باید برای مجتبی کاری کنم آخر شهر نبی آلِ عبا را زجر سختی داد بعد از پیمبر مرتضی را زجر سختی داد ناموس شاه لافتیٰ را زجر سختی داد پس‌کوچه هایش مجتبی را زجر سختی داد این بغضِ سنگین سالیانی در دلم مانده فرزند زهرا مثل مادر بی حرم مانده این خاک را آخر حسن آباد می سازیم منبر به نام باقر و سجاد می سازیم ایوان‌طلا و پنجره فولاد می سازیم صحنی شبیه صحن گوهرشاد می سازیم شب های جمعه "ناحیه" با آه میخوانیم مانند مشهد "آمدم ای شاه" میخوانیم باد موافق زلف شب را گیس خواهد کرد تصویر مرقد چشم ما را خیس خواهد کرد دارالقلم را رهبرم تاسیس خواهد کرد هر ساعتش علامه ای تدریس خواهد کرد پایان هر درسی سلام و روضه ای برپاست با نام صادق در مدینه حوزه ای برپاست بالای گنبد بال و پرها باز می ماند سجاده ی خونین‌جگرها باز می ماند راهِ حرم وقت سحرها باز می ماند زُوّار می آیند و درها باز می ماند در دست هر خادم گُلاب و جام می بینیم نقاره‌زن ها را به روی بام می بینیم باید پری از شهپرِ باب الحوائج ساخت حوضی به نام اصغرِ باب الحوائج ساخت تمثال مَشکی سردر باب‌الحوائج ساخت صحنی به نام مادر باب‌الحوائج ساخت در مضجع ام البنین ریحانه می ریزیم پائین پایش طرحِ "سقاخانه" می ریزیم روضه که می خوانی بگو هی آب،آب آنجا روضه بخوان از تشنگی بی حساب آنجا زنجیر میبینی بگو وای از طناب آنجا تا آب نوشیدی بگو وای از رباب آنجا سقّا کنار علقمه قدّش هلالی شد سهم رباب از آب،تنها مشکِ خالی شد 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : بنگر چه‌سان تعبیر شد کابوس اسراییل لرزید بر خود پیکر منحوس اسراییل عمری تظاهر کرد بر روئین‌تنی اما برداشت ایران پرده از سالوس اسراییل دیگر به آژیر خطر هر دم کند تکرار آهنگ مرگ خویش را ناقوس اسراییل از پا فتاد ای خودفروشان قامت دشمن پس دست بردارید، از پابوس اسراییل بیم از چه دارید ای سران؟ جز عنکبوتی نیست با بازوانی سست، اختاپوس اسراییل محو چه‌اید ای رهبران؟ جز پای زشتی نیست لنگان و کج زیر پر طاووس اسراییل از عطسه‌ی چرکین غم تا خاک گردد پاک باید که گردد ریشه‌کن ویروس اسراییل رحمی نباید کرد بر این غاصبان وقتی کودک‌کشی فخر است در قاموس اسراییل ای شمس خاور سر برآر از پرده چون دیگر دارد به پت‌پت می‌رسد فانوس اسراییل 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : کوشید طلایه‌دار عزت بشود سرباز امام و دین و نهضت بشود پروانه‌ی بی‌قرار جانش یک‌عمر می‌سوخت؛ مگر شهید خدمت بشود 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : امواج طوفانی به جان ساحل افتاد ای رود جاری! سمت این دریا نیایی نامه نوشتم که بیا..،امن است کوفه! ای کاش دستم می شکست آقا..،نیایی چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم دندان مسلم را شکسته سنگ کینه... دلواپس دندان زیبای تو هستم نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر پای دو دِرهَم آبرو را می فروشند این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیش اند... دین خدا را هم به دنیا می فروشند مانند بابایت علی در هرگذرگاه بی حرمتی از کوفیان پست دیدم گفتم که ای وای از دهانت..،گریه کردم تا نیزه ای دست سنان مست دیدم میخانه‌ها از لات های مست پُر شد دور اراذل های مِی‌خوارش شلوغ است پیران اینجا هم خیال جنگ دارند خیلی سرِ نجار بازارش شلوغ است تمرین تیراندازها با مشک آب است خیلی سفارش کن یل آب آورت را این حرمله بدجور تیر انداز خوبی است... حتماً بپوشانی گلوی اصغرت را کوفه برای اکبرت نقشه کشیده یک بی مُرُوَّت گرز سنگینی خریده جانم به قربان سرت..،امروز دیدم خولی سربازار خُورجینی خریده به همسران پابه ماه خویش..،مردان با روسری‌ها..،گاهواره قول دادند این نامسلمان ها به دختربچه هاشان انگشتری و گوشواره قول دادند فکر و خیال شهر جانم را گرفته اندیشه ی مسموم دارد کوچه هایش اهل و عیالت نیاور کوفه آقا خیلی نگاه شوم دارد کوچه هایش " بُغضً لِحِیدر "..،این چُنین پیداست گویا از کینه ی بابات مالامال هستند این ها برای ذبح تو برنامه دارند این‌ها به فکر کَندَن گودال هستند آن خنجر کُندی که دست شمر دیدم... از حنجرت چیزی نمی ماند عزیزم آن نعل هایی که به سُم اسب بستند... از پیکرت چیزی نمی ماند عزیزم 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : بریز از چشمِ سُرخم دانه دانه بذر آلامم که در خاکِ همین ویرانه گردد سبز ، آلامم سه آیه کوثر عشقم سه پله منبر عشقم سه ساله دختر عشقم الف تا میمِ اسلامم شرابی خُم نشان بودم پدر را نوش جان بودم لب سقای دشت کربلا نوشید از جامم پدر ؛ پُر کرده جای خالی او فکر و ذکرم را پدر ؛ افکارِ شبهایم پدر ؛ اذکارِ ایامم قسم خوردم نشان نهضت سرخ پدر باشم به ردّ سرخ اَقدامم عیان تصمیم و اِقدامم پس از خارِ کف پا نالم از خارِ کف دستم درست از لحظه ای که چار دست وپا شده گامم به مَردُم رفته شکل خنده های زخمهای من به من رفته ولی رَختی که می گرید در اندامم خدا داند که زهرا وار در حقش دعا کردم هر آنکس در جواب گریه هایم گفت دشنامم رقیه بودنم حالا تداخل کرده با زهرا چنان آتش گرفتم در نشانم ذوب شد نامم شبیه رود میمانم تلاطم خیز و جوشانم که تنها میکند آغوش اقیانوس ، آرامم پس از یک خواب شیرین ، شور اشکم را در آوردم به حدی که عدویت تُرش کرد و تلخ شد کامم تو بابای منی !؟ آری !؟ خبر از خواهرم داری ؟ نمی پرسی چرا هی می پَرد انگشت ابهامم ؟ مَه خاکستری رنگم گُل خاکستری بویم به سر خاکسترم تو پُخته ای اینگونه من خامم سواد آموخت روی من شده تکلیف مو روشن تو از خود هر چه تفکیکی پدر من در خود ادغامم چقدر این موی گردن پیچٍ دست زجر زجرم شد چقدر از مو بلندم کرد و شد مأمورِ اعدامم نظر آلوده بنت الکعبه را رَمی جَمَر می کرد اسیر طرز فکر حاجی بازاری شامم پس از یکریز زیر ریزش پسماند ها ماندن بدیهی بود زیر دوش آب جوش ، حمامم یکی در بین دیوار و در اعلامیه شد من هم تو را در گوش هر دیوار و در مشغول اعلامم سلاحی از بُکا دارم رَجَز ، نام تو را دارم نیامَش را نبیند تا زمان مرگ ، صَمصامم سپاه از گریه می سازم به اهل ظلم می تازم عمویم کو که تا بیند علمداریِ اَیتامم کمانی کوچکم که حُکم تیر حرمله دارم مپرس از طول اندامم بپرس از عرض اندامم برایم هیچ کاری سخت تر از آب خوردن نیست ابالفضلی عطش آبم کند آبی نیاشامم به روی نیزه خورشید لب هر بام ، از وقتی شکست از سنگها نرخ تو ، خورشید لب بامم رسیدی سفره هم پهن است ، نذری داشتم دادم فقط جان مانده سهم تو بگیر و ... ختم انعامم قوام کربلا در شام جان میخواست ، گفتم جان به هنگام است پس مرگِ به ظاهر نابهنگامم رسیده قصه ام اینجا به سر آنهم سر بابا نبیند هیچ فرزندی سَرِ طفلی سَر انجامم 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : فرشِ سیاهِ جاده نقشِ ردِّپا داشت آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت انگار بوی تربت مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق،مجنون را به لیلا می رساند شاه و گدا را پای سفره می نشاند آهندلی را تا حریمش می کشاند انگار که شش گوشه‌اش آهنرُبا داشت موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است آن‌قَدر طعم روضه ، بین راه ، خوب است زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت هر موکبی که پابرهنه می رسیدم بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم طعم خوش چای عراقی را چشیدم آن استکان هایی که طعم باده را داشت ما آیه های روشن فتح المبینیم فرزند خاکی امیرالمومنینیم ما سینه زن های یل ام البنینیم آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه با گریه کارم راه افتاده همیشه زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه مادر هوای کودکش را هر کجا داشت موکب به موکب با برادر های دینی با همسفرهای شریف اربعینی تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد نام و نشان ها نیز کارایی ندارد در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد با یار حال گفتگو را حفظ می کرد این آبله ها آبرو را حفظ می کرد هرسربلندی در کف پا ، زخم ها داشت یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم با رخت پاره در دل انظار رفتم امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟ این‌ روزها از درد می بارم دوباره از هجر تو گریه شده کارم دوباره قصد گریز روضه را دارم دوباره می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت با قامتی خم خانمی از حال می رفت تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت روی سر خود چادر خیرالنسا داشت اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند انگشت بی انگشترش را جمع کردند شکرخدا که روستاشان بوریا داشت 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : در هر نفس که نبض بهاران به دست توست ای باغبان! شکوه گلستان به دست توست ای بعثت مکارم اخلاقِ روح‌بخش! با یک تبسّمت عربستان به دست توست بر نردبان عشق تو پای بشر که رفت فهمیده‌ام تکامل انسان به دست توست سود معاش زندگی و خیر آخرت هم این به دست توست وَ هم آن به دست توست تا بین جهل و سیره نابت نزاع شد دیدم در این جدال گریبان به دست توست آسوده می‌رود رمه‌ای در میان دشت حقا که چوب‌دستی چوپان به دست توست وقتی که دور سفره‌ی منّان نشسته‌ایم دندان برای ماست ولی نان به دست توست با بوسه بر دو دست پر از لطف فاطمه حس‌ کرده‌ای که فیض دوچندان به دست توست روز غدیر دست علی بین دست تو گویا تمام روضه‌ی رضوان به دست توست با سلطنت به مُلک دل ای خاتم الرسل! هرآینه نگین سلیمان به دست توست گیرم قریش سیم و زری داد امانتت یک عمر جان هرچه مسلمان به دست توست از ابتدای بعثت تو در حرا ، دلم در سلطه‌ی تو بود و کماکان به دست توست 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🕯️ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : دنیا برای غصه اش کم بود انگاری از کودکی همسایه ‌ی غم بود انگاری ابر نگاهش، بغضِ نزدیکِ شکستن بود چشمی که بارانِ دمادم بود انگاری سرو جوان باغ احمد بود اما، آه.. از هجم طوفان‌ها قدش خم بود انگاری کابوس دیده کل شبها را پس از مادر کابوس‌هایی که مجسم بود انگاری آه از غروری که میان کوچه ها له شد آنجا که ضرب دست محکم بود انگاری مادر زمین خوردو دل هفت آسمان لرزید مادر که نور چشم خاتم بود انگاری!.. آه از غمی که تا همیشه تازه میماند آه از غمی که بدتر از سم بود انگاری جان داد آخر از غم آن روز ها، اما از داغ مادر تشتِ‌خون کم بود انگاری... 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🕯️ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : هر روز دل پر میزند در ساعت هشت محکم گدا در میزند در ساعت هشت دلتنگ تر سر میزند در ساعت هشت یعنی که ساغر میزند در ساعت هشت هشتم امام من فدایت هفت جدم بودند عاشق بی‌نهایت هفت جدم "حِصنی" که فرموده امامم "لا‌ اِلٰه" است حِصنِ حَصین من فقط این بارگاه است هر گوشه‌ی صحنش برایم خانقاه است ذکرم در آن گوشه فقط از مدح شاه است شعری که در صحنش سرودم لذتی داشت شعرم عنایات و نگاه حضرتی داشت لب وا نکردم در حرم ، قبل از دعایی _ سنگ حریمت میکند حاجت روایی تا در مسیر مرقدت آیم گدایی حاجت روایم میکند شیخ بهایی قبل از تمنا ابتدا حاجت گرفتیم ما از همین علامه ها حاجت گرفتیم اصرار کردم اشتباهم را همیشه اما نشان دادی تو راهم را همیشه هربار عوض کردی نگاهم را همیشه در حوض تو شُستم گناهم را همیشه آلودگی های مرا اصلا ندیدی دست تو را دیدم در اوج نا امیدی یک پیر مرد روستایی صاف و ساده بار خودش را بسته و کرده اراده سمت خراسان راه افتاده پیاده از دوور می‌بیند تو را در بین جاده او سالهای سال در این رفت و آمد حاجت گرفته از تو شاهنشاهِ مشهد حالا قرارم با تو فصل مشترک شد شور وصالم آه خیلی کم نمک شد ای خوش عیارِ من ، دلم سنگ محک شد روی عقیق زرد من اسم تو حک شد شمس الشموس عالمِ امکان رضا جان روزی رسانِ کشور ایران رضا جان ما دیر پیشت میرسیم و شرمساریم ما را ببین آقا همین گوشه کناریم در راه وصلت لحظه ها را می‌شماریم با خانواده مشهدت را دوست داریم با ویلچر مادربزرگ پیرم آمد می‌گفت اینجا چیزهایی گیرم آمد مانند گلهای حرم من را عوض کن از شیشه، دل نازکترم من را عوض کن با ربنای مادرم من را عوض کن مولای عاشق پرورم من را عوض کن مست نفس های بهشتی‌ات دو عالم حال مرا هم خوب کن قبل از محرم 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🕯️ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : گرچه احوال ما پریشان است گرچه این لحظه‌ها نفس‌گیرند سروها بر زمین نمیفتند نخل ها ایستاده می‌میرند "صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ" یعنی این علم بر زمین نمیفتد سر ما روی دار هم برود از دل ما یقین نمیفتد کشوری ایستاده بین غبار کوچه‌ها غرق بوی باروت است گر شکسته‌ست شاخهٔ زیتون آن‌که نشکسته‌است بیروت است خم به ابروی خود نیاوردیم جمع ما نیز کم نخواهد شد کوه را می‌کَند ولی هرگز قامت عشق خم نخواهد شد پرچم سرخ را به دست بگیر همدل و هم عقیده و همراه روی سربند سبز خود بنویس: تا ابد زنده است حزب الله . . باز هم فاطمیه نزدیک است باز هم وقت بی هوا زدن است ارث مادر رسد به فرزندش جنگ با شعله، جنگ تن به تن است 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• ✊ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh