🌺صلوات برای تعجیل درفرج امام زمان فراموش نشه🌺
🍀امام علی علیه السلام :
☘️لا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ، وَ [يَرْجُو] يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ
🌱همانند آن كس مباش كه بى آنكه كارى كرده باشد به آخرت اميد مىبندد و به آرزوى دراز خود توبه را به تأخير مى افكند.
📚نهجالبلاغه حکمت 150
هدیه میکنیم ثواب تلاوت این صفحه از قرآن کریم را به امام حسن عسگری علیه السلام🌷
🍂🍃🍂🍃🍂
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra
🍃🍂🍃🍂
🌷دعای روز پنجشنبه
🍃بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
🌷اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ وَ جَاءَ بِالنَّهَارِ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ وَ كَسَانِي ضِيَاءَهُ وَ أَنَا فِي نِعْمَتِهِ
🍃اَللَّهُمَّ فَكَمَا أَبْقَيْتَنِي لَهُ فَأَبْقِنِي لأَِمْثَالِهِ وَ صَلِّ عَلَي النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
🌷وَ لاَ تَفْجَعْنِي فِيهِ وَ فِي غَيْرِهِ مِنَ اللَّيَالِي وَ الأَْيَّامِ بِارْتِكَابِ الْمَحَارِمِ وَ اكْتِسَابِ الْمَآثِمِ
🍃وَ ارْزُقْنِي خَيْرَهُ وَ خَيْرَ مَا فِيهِ وَ خَيْرَ مَا بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنِّي شَرَّهُ وَ شَرَّ مَا فِيهِ وَ شَرَّ مَا بَعْدَهُ
اَللَّهُمَّ إِنِّي بِذِمَّهِ الإِْسْلاَمِ أَتَوَسَّلُ إلَيْكَ
🌷وَ بِحُرْمَهِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَيْک وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ
🍃فَاعْرِفِ اللَّهُمَّ ذِمَّتِيَ الَّتِي رَجَوْتُ بِهَا قَضَاءَ حَاجَتِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
🌷اَللَّهُمَّ اقْضِ لِي فِي الْخَمِيسِ خَمْساً لاَ يَتَّسِعُ لَهَا إِلاَّ كَرَمُكَ وَ لاَ يُطِيقُهَا إِلاَّ نِعَمُكَ
🍃سَلاَمَهً أَقْوَي بِهَا عَلَي طَاعَتِكَ وَ عِبَادَهً أَسْتَحِقُّ بِهَا جَزِيلَ مَثُوبَتِكَ
🌷وَ سَعَهً فِي الْحَالِ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلاَلِ وَ أَنْ تُؤْمِنَنِي فِي مَوَاقِفِ الْخَوْفِ بِأَمْنِكَ
🍃وَ تَجْعَلَنِي مِنْ طَوَارِقِ الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ فِي حِصْنِكَ
🌷وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ تَوَسُّلِي بِهِ شَافِعاً يَوْمَ الْقِيَامَهِ نَافِعاً إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ
#دعا
#دعای_پنجشنبه
🌷🍃🌷
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra
سفر پر ماجرا 13.mp3
6.88M
#سفر_پرماجرا ۱۳
✍هر قدر، به رابطه خودت با خدا،
بیشتر رسیدگی کنی؛
هراس لحظه ی انتقال،
کمتر تو را لمس خواهد کرد!
💞چون یقین داری؛
به آغوشِ دوست صمیمی ات بازمی گردی
🍂🍃🍂🍃🍂
https://eitaa.com/mohtavayetablighJameaAlZahra
🍃🍂🍃🍂
#قرآن_الفجر
#اسامی_القاب_مبارک_حضرت_ولی_عصر_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#الفرج
ا❁﷽❁ا
✨《 يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيهِ وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ 》
(سوره مبارکه یوسف آیه ۸۷)
🔰از القاب مبارک حضرت مولانا بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه) «الفرج» است (۱)؛ چنانکه از دیگر القاب مبارکشان «فرج المؤمنين» (۲) و «الفرج الأعظم»(۳) می باشد. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»: منتظر فرج باشید و از رحمت خدا مأیوس نباشید (۴)
▪️«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنين» (۵)
سلام بر تو اى نور خدا كه به اين نور اهل هدايت به حق هدايت مى يابند و به اين نور فرج براى اهل ايمان حاصل مى شود
📓منابع
(۱ و ۲و ۳). النجم الثاقب فی أحوال الإمام الحجة الغائب ج۱ ص۲۱۴ و ص۲۰۵
(۴) بحارالانوار، ج ۵۲ ص ۱۲۳؛ عیون الحکم و المواعظ ج۱ ص۹۳
(۵) فرازی از زیارت حضرت صاحب العصر والزمان در روز جمعه
#اسمتومصطفاست
#قسمت_سی_و_هفت
خوبی این خانه در این بود که دو اتاق خواب داشت. اگر مهمان می آمد مجبور نبود در هال بخوابد.
از بودن در این خانه راضی بودیم و خوشحال و می توانستی بمانی و دنبال درامد بیشتر باشی. اما توافق های بزرگتری را می دیدی . تو عقاب بودی نه کلاغ و رسم نیست که عقابان بر کف خیابان زندگی کنند.
چشمانم از خستگی روی هم می افتد، حتی یک فنجان قهوه ای هم که خوردم کارساز نیست. این آخرین صحبتی است که امشب می کنم.
بقیه صحبت ها بماند برای فردا بعد از ظهر که می خواهم بروم سر مزار شهدای گمنام. همان رفقایت که یک بار جلوی چشمم حسابی باهاشان دعوا کردی!
زمزمه های رفتنت از شعبان سال ۱۳۹۲ شروع شد و در ماه رمضان به اوج خود رسید.
انگار می خواستی از این ماه و حال و هوایش سکوی پرش درست کنی.
عصر هجدهم ماه رمضان بود، داشتم جارو برقی می کشیدم که تلفن زدی ((عزیز،حدس بزن کجام؟))
_کجایی؟
_فرودگاه!
_اونجا چیکار می کنی آقا مصطفی؟!
_داریم می ریم سوریه!
صدای شیون جارو برقی را خفه کردم ((مصطفی نرو، خواهش می کنم!))
اِ خیال می کردم برای چنین لحظه ای ساختمت! جبهه جنگ که نمیرم، میرم آشپزخونه!
هر چقدر التماست کردم بی فایده بود.
#اسمتومصطفاست
#قسمت_سی_و_هشت
استرس افتاده بود به جانم.
در اتاق راه می رفتم و می گفتم حالا چیکار کنم؟
زنگ زدم به سجاد: ((داداش، مصطفی داره می ره سوریه، الان فرودگاه امامه!))
_می خوای بیام دنبالت بریم پیشش؟
_تا ما بریم که رفته!
_می رسونمت.
سجاد که حدس زده بود چه حالی دارم آمد دنبالم. مامان و سبحان را هم آورده بود.
همین که رسیدیم فرودگاه دیدم جلوی در ورود از کشورهای دیگر و خروج از ایران، ایستاده ای و با چند تا از بچه های پایگاه صحبت می کنی. حتی نگذاشتم سجاد ماشین را پارک کند.
با عجله پیاده شدم و آمدم جلو، چهره ات در هم بود.
_ چی شده آقا مصطفی؟
_ تو اینجا چیکار می کنی؟
_ بگو چی شده؟
_ ساکم رفت، خودم نه!
_ی عنی چی؟
انگار که من مقصر باشم جوابم را ندادی. سجاد رسید. جواب او را هم ندادی.
هر جور بود سجاد راضی ات کرد سوار ماشین شویم و برگردیم.
در جاده فرودگاه نگاهت را به بیرون دوخته بودی و بلند بلند گریه می کردی. سابقه نداشت هیچ وقت جلوی دیگران بشکنی.
خندیدم: ((آقا مصطفی مرد که گریه نمی کنه!))
با خشم نگاهم کردی: ((تو راضی نبودی و نشد!))
شروع کردم سر به سرت گذاشتن.