eitaa logo
کانال محتوای تبلیغی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
3.4هزار فایل
*این کانال محتوای تبلیغ عمومی می باشد که توسط اساتید و مبلغان تولید شده و با توجه به مناسبت های تبلیغی بارگذاری می شود.* «کپی مطالب به همراه لینک» @mohtavayetablighJameaAlZahra «.« ارتباط با ادمین».» @admin_mobaleghan
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 آشوب روبندش را از زمانی مهمان‌‌ها رفته بودند درآورده بود و همچنان در دست داشت و به کیسه‌ی قهوه‌ای و بزرگ روبه‌رویش که نزدیک درِ اتاق بود خیره شده بود. صدای کشیده شدن جاروی سلافه _خدمتکار خانه_ روی زمین اعصابش را خورد کرده بود و نمی‌گذاشت تا تمرکز و فکری به حال خودش کند. روبند را گوشه‌ای انداخت؛ دو دست خیسِ عرقش را چند ثانیه‌ای روی صورتش گذاشت تا نور به چشمش نیافتد. ولی مگر در تنهایی خانه حتی، می‌توانست آرام باشد؟ حالت تهوع امانش را بریده بود؛ چندباری خواسته بود بدود داخل حیاط که خانه کثیف نشود ولی دوباره سرجایش نشسته بود. دنبال بهانه‌ای بود تا عصبانیتش را سر آن خالی کند. نگاهش از هرچیز دیگری غیر از کیسه‌ی پول فرار می‌کرد تا مبادا او را یاد حسن بیاندازد. اما تصویر حسن همین حالا هم جلوی چشمش بود؛ حتی نزدیک‎‌تر از کیسه‌ی پول به او. تازه مروان به او گفته بود این نصف پول است و نصف دیگرش را بعد از اینکه تصمیمش را گرفت و انجام داد تحویلش می‌دهند. هیچ‌وقت حسن را دوست نداشت، هیچ‌وقت از این زندگی ساده‌ی کنار او راضی نبود، هیچ‌وقت یادش نمی‌رفت که اشعث پدرش چقدر از دست علی عذاب کشیده بود و خانواده‌شان را بدبخت کرده بودند؛ شاید حالا بد نبود که دختر اشعث، انتقام پدرش را از پسر علی بگیرد. اما چطور می‌توانست آدم بکشد؟ سمّی که مروان فرستاده بود را در دست داشت و طول و عرض خانه را که با چند قدم کوتاه تمام می‌شد، برای چندمین بار طی کرد. انگشت شصتش را محکم روی در ظرف گذاشته بود تا مبادا باز شود و روی زمین بریزد. مروان گفته بود سم هدیه‌ی پادشاه روم به معاویه بوده که حالا در دستان اوست. این، اولین نزدیکی او به بانوی اول مسلمین شدن بود و وقتی این فکر به ذهنش می‌‌آمد نمی‌توانست جلوی کشیده شدن دو طرف گوشه‌ی لبش را از ذوق بگیرد و نخندد. سریع به سمت اتاق رفت تا ببیند پول‌ها هنوز سر جای خودشان هستند یا نه. سم را آهسته روی طاقچه کنار قرآن گذاشت و بعد کنار بقچه نشست و لباس‌های داخلش را دو دستی بیرون ریخت. بند سیاه کیسه را آهسته باز کرد و با لبخندی عمیق به حجم زیاد پول‌های داخلش نگاه کرد. 1000 دینار و همسریِ یزید چیزی نبود که بخواهد بخاطرش تردید کند. اصلا او با حسن ازدواج کرده بود تا همین‌ها را داشته باشد؛ ولی او با بذل و بخشش‌های بیخودش گند زده بود به هرچه آرزویی که جعده در سر داشت. لباس‌ها را تک‌تک و با حوصله تا کرد و دوباره داخل بقچه روی پول گذاشت‌شان. از تصمیمی که گرفته بود می‌ترسید ولی می‌دانست که این بهترین تصمیم است. پس بلند شد تا این‌بار خودش افطاری را آماده کند. جای تردید برای این کار نبود. اگر خیر نبود، خدا مانع آمدن حسن به خانه می‌شد. با آمدن صدای اذان مغرب، سلافه شروع به چیدن وسایل سفره‌ی افطار کرد. حسن هنوز به خانه نیامده بود؛ نمازش را در مسجد می‌خواند و اگر مشغول صحبت با همسایه‌ها و نمازگزاران نمی‌شد تا چند دقیقه دیگر باید پیدایش می‌شد. ظرف زهر را در مچ آستینش مخفی کرده بود و کاسه‌ی شیر را در دست داشت. سلافه می‌خواست آن را هم از دستش بگیرد و ببرد کنار باقی وسایل بگذارد که تشری به او زد و نگذاشت. صدای ضربان قلبش را که محکم به قفسه‌ی سینه‌اش می‌کوبید، واضح‌تر از همیشه می‌شنید. چشم‌هایش سیاهی می‌رفت و دستانش آشکارا می‌لرزیدند؛ آن‌قدر شدید که هرچقدر منقبض‌شان می‌کرد جلوی لرزیدن را نمی‌گرفت. بغض گلویش را می‌سوزاند و چشم‌هایش را که در برابر گریه مقاومت می‌کردند، قرمز کرده بود؛ آن‌قدر که سلافه با نگرانی دست روی پیشانی‌‍اش گذاشت تا ببیند تب دارد یا نه. هر دو دستش دوباره داشتند عرق می‌کردند. ترکیب رطوبت کف دست و لرزش انگشت‌هایش باعث شده بود چندباری دستانش برای نگه داشتن کاسه سست شده باشد. با آمدن صدای آرامِ درِ خانه هُل بَرَش داشت. شیر را فوری روی زمین گذاشت و بی‌دلیل ظرف‌های دیگر را بر می‌داشت و جایی دیگر می‌گذاشت‌شان. دیگر فرصتی برای تردید وجود نداشت! همان‌جا روی زمین نشست و تمام زهرا را داخل ظرف شیر خالی کرد و از آشپزخانه بیرون رفت. شیر را کنار خرما، مقابل حسن گذاشت. انگشت‌هایش را در هم گره زده بود تا لرزش‌شان مشخص نشود. خستگی چهره‌ی حسن را که دید لحظه‌ای دلش سوخت. می‌خواست شیر را بردارد ببرد و در حیاط خالی‌اش کند، به شوهرش بگوید از آن شیر چیزی نخورد، همین حالا راه بیافتد و به مروان بگوید این کار را نمی‌کند و پولش را هم پس بدهد. ولی همین‌که به خودش آمد، حسن در حالی که نیمی از شیر را خورده بود، الحمدالله گویان ظرف را پایین می‌گذاشت. خوردن حتی یک جرعه از آن شیر پر از سم هم برای از پا در آوردن انسان کافی بود. خوردن حجم بیشتری از آن بود که جگرش را پاره پاره کرد.‌ 🖋️ به قلم مریم یگانه‌فرد
آيت الله مشکيني: مبادا روز شهادت يا ولادت امامي بگذرد و شما آن امام را زيارت نکنيد. ⭐زیارتنامه ی امام حسن(ع)⭐ بسم الله الرحمن الرحیم 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ سلام بر تو اى فرزند پیامبر (خدا) پروردگار جهانیان 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ سلام بر تو اى فرزند امیرمؤمنان سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَهَ اللّهِ سلام بر تو اى حبیب خدا سلام بر تو اى برگزیده خاص خدا 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّهَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ سلام بر تو اى امین (وحى ) خدا سلام بر تو اى حجت خدا سلام بر تو اى نور خدا 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ سلام بر تو اى راه (مستقیم ) خدا سلام بر تو اى بیان (کننده) حکم خدا 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ سلام بر تو اى یاور دین خدا سلام بر تو اى آقاى پاک (و منزه از هر عیب) 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ سلام بر تو اى نیکوکردار وفادار سلام بر تو اى قیام کننده (به امر خدا) و امین 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ سلام بر تو اى داناى به تأویل (قرآن ) سلام بر تو اى راهنماى راه یافته 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِیُّ النَّقِىُّ سلام بر تو اى پاکیزه منزه سلام بر تو اى پرهیزکار پاکدامن 💓السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ سلام بر تو اى حق سزاوار بدان سلام بر تو اى شهید راست گفتار 💓اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ. سلام بر تو اى ابا محمد حسن بن على و رحمت خدا و برکات .
پروردگارا ما را از امت پیغمبر قرار بده.mp3
381.6K
🎧 بشنوید | رهبرانقلاب: پروردگارا زیارت چهره‌ی پیامبر در قیامت را نصیب ما بفرما ✏️ او را به معنای واقعی کلمه اسوه ما قرار بده... 💻 Farsi.Khamenei.ir
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ویژه ۲۸صفر 📹 نماهنگ | حکومت ده ساله پیغمبر(ص)؛ الگوی نظام اسلامی ☝ بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به مناسبت سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) در دهه شصت 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا❁﷽❁ا ﴿...وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر﴾ (سوره مبارکه عصر آیه۳) 🏴 وصیت حضرت رسول الله الاکرم (صلی الله علیه وآله) در آخرین لحظات حیات مبارکشان: ▪️فَأَوْصَی النَّبِیُّ إِلَی عَلِیٍّ بِالصَّبْرِ عَنِ الدُّنْیَا وَ بِحِفْظِ فَاطِمَةَ وَ بِجَمْعِ الْقُرْآنِ وَ بِقَضَاءِ دَیْنِهِ وَ بِغُسْلِهِ وَ أَنْ یَعْمَلَ حَوْلَ قَبْرِهِ حَائِطاً وَ بِحِفْظِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهم السلام (۱) «پس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را به صبر کردن در مصائب دنیا، محافظت‌نمودن از فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، جمع کردن قرآن، پرداخت دِین او و اینکه به دور قبر آن حضرت دیواری بسازد و از حسن و حسین علیهماالسلام محافظت کند، سفارش نمود» ✍و در برخی منابع بعد از ذکر مطلب فوق، اضافه شده: ▪️ فَذَلِكَ قَوْلُهُ: ﴿وَ تَوٰاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾ (۲) و این است معنای قول خداوند عزوجل که «و به صبر توصیه نموده اند» (۱).بحار الأنوار ج۲۲ ص۵۲۷؛ المناقب ج۳ ص۳۳۶؛ عوالم العلوم ج۱۱ص ۵۱۸ (۲).شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج ۲، ص ۴۸۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا❁﷽❁ا 🏴﴿يا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا لا تَدخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إلاَّ أَن يُؤذَنَ لَكُم..﴾ (سوره مبارکه احزاب آيه۵۳) ✍استناد امام حسن مجتبی علیه السلام به آیه فوق در اثبات مأذون و أولی بودن وجود مقدسش به دفن شدن در جوار رسول الله الاکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ▪️«فانّي اوصيك يا حسين.. أن تدفنّي مع جدّي رسول الله صلّى الله عليه وآله فإني أحقّ به و ببيته ممن ادخل بيته بغير إذنه.. قال الله في كتابه ﴿يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَدخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاّٰ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُم﴾ ونحن مأذون لنا في التصرّف فيما ورثناه من بعده»: بردارم حسین علیه‌السلام! سفارش میکنم که مرا در كنار جدّم رسول خدا صلوات الله علیه دفن كنى كه همانا من به او و خانه او از كسانى كه بدون اجازه او در خانه‌اش داخل شدند سزاوارترم؛ که خداوند در كتابش فرمود: «اى مؤمنان! به خانه‌هاى پيامبر داخل نشويد مگر به شما اجازه داده شود» (احزاب/۵۳) پس به خدا سوگند! ما در استفاده از آنچه از پيامبر به ارث برده‌ايم اذن داريم. 📓البرهان في تفسير القرآن ج۴ص۴۸۳؛‌تفسير کنزالدقائق ج۱۰ ص۴۲۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️جلوات ولایت فاطمی در کربلا: 🏴 حضرت نائبة الزهراء عقیلة بنی هاشم زینب الکبری (سلام الله علیها) 🖋قسمت سوم ▪️حضرت صدیقه صغری زینب (سلام الله علیها)، جلوه ی شأن «دین القیمة» در کربلا ▪️عصمت، عفاف و طهارت فاطمی در أتم معنا در کربلا از وجود ایشان ظهور داشت ▪️مفروضة الطاعة علی الملائکة ▪️وصایای حضرت مادر راجع به امام حسین (علیه‌السلام) به دخترشان زینب کبری (سلام الله علیها)
⚫️⚜️▪️✨ ⚜️▪️✨ ▪️✨ ✨ ⚫️ ولایت فاطمی (سلام الله علیها) 🏴 جلوات‌‌ ولایت فاطمی در کربلاء ⬅️حضرت نائبة الزهراء عقیلة بنی هاشم زینب الکبری (سلام الله علیها) 🖋قسمت سوم ا❁﷽❁ا ✨ «و ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دينُ الْقَيِّمَةِ» {و به آن‌ها دستوري داده نشده بود جز اينكه خدا را بپرستند و دين خود را براي او خالص كنند و به توحيد بازگردند،و نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند؛ و اين است دين استوار} (سوره مبارکه بینه آیه۵) ا═✧❁🏴❁✧═ا 🔳همانطور که در  قسمت های قبل بیان شد، وجود مبارک حضرت خاتون کربلا زینب الکبری (سلام الله علیها) ظهور ذاتی حضرت مادر (سلام الله علیها) در کربلا بودند؛ و بدیهی است که جلواتِ ولایت فاطمی در وجود مقدسه ایشان غیر قابل احصاء می باشد. فلذا ما نیز در اینجا تنها به ذکر برخی از جلوات و اهمّ آنان اکتفا می نماییم. ⏪ دین القیمة ☑️یکی از شئون مبارکه حضرت صدیقه کبری فاطمة الزهراء (سلام الله علیها) که در تفسیر ذیل شریفه ۵ سوره مبارکه بینة نیز اشاره شده «دین القیمة» است: «وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ قَالَ: هِيَ فَاطِمَةُ علیها السلام (۱)»؛ از آنجا که وجود مبارکشان در زمان غصب ملک ولایت (فدک) و ارتداد امّت از صراط مستقیم ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، فتنه معتدین و غاصبین را آشکار نموده،‌ جان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) را حفظ کرده و از اعوجاج در دین مانع شدند. ✔️این شأن حضرتِ أم الائمه الاطهار (سلام الله علیها)، در کربلا در وجود مبارکه حضرت عقیلة الوحی زینب الکبری (سلام الله علیها) ظهور ذاتی یافت؛ در زمانیکه امر و ودائع امامت به ایشان سپرده شد و آن حضرت در سیر تمامی منازل اسارت از کوفه و شام، از حریم ولایت حسینی دفاع نموده و انحرافات و بدعت ها را از آن زدوده و دین را خالص و استوار و قائم گردانیده و از جان مبارک امام زین العابدین (علیه السلام) محافظت نمودند. ✔️خطبات حضرت «وریثة الفصاحة و البلاغة» (۲) زینب الکبری (سلام الله علیها) در رسوا نمودن اعداء‌ لعین و تبیین حق و حقیقت و دفاع از امر ولایت، ظهور خطبه فدکیه ی حضرت أم الائمه الاطهار صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بود: أشبَهَت أمّها الزهراء في عَظمَتها وبَلاغَتها (۳)؛ و به دلیل تحولی که در فطرت خلق ایجاد می نمود، تمام اهل مجلس از دوست و دشمن به گریه می افتادند:  فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ مَنْ كَانَ فِي الْمَجْلِسِ (۵)؛ همچون مجلس خطبه فدکیه «ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُکَاءِ، وَ ارْتَجَّ الْمَجْلِسُ» (۶)؛ و چنانکه خطبه ای که در مسجد النبی با صوت و لحنِ حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و اله)‌ به سمع حاضرین می رسید، و در کوفه نیز: كَأَنَّهَا تَفَرَّعُ مِنْ لِسَانِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (۷): گوئي زینب با لسان‏ امير المؤمنين علیهماالسلام سخن مى ‏گفت. ☑️علاوه بر خطبه خوانی، حضرت صدیقه زینب الکبری (سلام الله علیها) در مواضع متعدد در کربلا، جان مقدس امام [که حقیقت معنای دین است] را حفظ نمودند: با آمدن به قتلگاه در روز عاشورا و سعی در ممانعت از بریدن رأس شریف امام حسین علیه السلام با بیان: «و إنْ ذَبِحتَه فَاذبِحني قَبلَه (۸): اگر میخواهی سر او را جدا کنی، قبل از او سر من را جدا کن!» و نیز با انداختن خویش بر امام سجاد (علیه السلام) در مجلس ابن زیاد ملعون تا مانع به قتل رسیدن امام شوند: حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا، و اِعْتَنَقَتْهُ و قَالَتْ: و اَللَّهِ لاَ افارقه ، فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ» (۹) همچون مادر بزرگوارشان صدیقه کبری (سلام الله علیها) که در جریان حمله به بیت وحی، با وجود تمامی لطمات و جراحات، خود را حائل نموده تا از جان امیرالمؤمنین محافظت و مانع از بردن ایشان به مسجد شوند: «فَحالتْ فاطمةُ سلام‌الله‌علیها بَينَهم و بين بَعلِها و قالت: وَاللّهِ لا أَدَعُكُمْ تَجِرُّونَ اِبنَ عَمّي ظُلْماً» (۱۰). ✨ ▪️✨ ⚜️▪️✨ ⚫️⚜️▪️✨