eitaa logo
کانال محتوای تبلیغی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
3.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
4.2هزار فایل
*این کانال محتوای تبلیغ عمومی می باشد که توسط اساتید و مبلغان تولید شده و با توجه به مناسبت های تبلیغی بارگذاری می شود.* «کپی مطالب به همراه لینک» @mohtavayetablighJameaAlZahra «.« ارتباط با ادمین».» @admin_mobaleghan @NHTaheriارتباط با ادمین :»
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او ۸ با دلی غم‌بار داشتیم از خانه‌پدری خداحافظی می‌کردیم. حس دور شدن از نجف برای‌مان سخت بود و سخت‌تر این‌که نمی‌دانستیم کی دوباره از پس خیابان شارع‌الرسول چشم‌مان به گنبد نورانی اميرالمومنین روشن می‌شود. منتظر بودیم تا سوار ماشینی شویم و ما را به فرودگاه برساند. یک جوان با ماشین پژو زرد جلوی ما ایستاد. ماشین ایرانی بود و حس آشنایی داشت برای‌مان. همسرم جلو نشست و من و پسرم در عقب. روکش صندلی‌ها شبیه قلاب دوزی‌های مادربزرگ‌ها بود، کرم و قهوه‌ای. اگر این مدل روکش صندلی را در چند جای دیگر ندیده‌بودم؛ مطمئن می‌شدم کار زنان خانه است. اما ظاهرا این مدل روکش صندلی در عراق پرطرفدار بوده‌است. احوال پرسی همسرم به زبان عربی، با راننده _که جوانی بیست‌وپنج ساله می‌خورد_ سر صحبت را باز کرد. راننده هم شروع به احوال‌پرسی کرد. چند تا کلمه فارسی هم قاطی کلماتش استفاده می‌کرد و سعی می‌کرد بدون لهجه عراقی حرف بزند تا ما بفهمیم: _من با دوستانم دوبار به ایران آمده‌ام. اصفهان، مشهد، قم را دیده‌ام. ایران زیباست. سی‌وسه‌پل، پل خواجو... اما زیبایی ایران در دیدنی‌هایش خلاصه نمی‌شود... _همسرم پرسید: خب مگر چه چیزی بوده که شما را جذب کرده؟ _ بیشتر از هرچیز، مردم و فرهنگ مردم برایم جذاب بود. احساس غربت نمی‌کردم در ایران. من گوشم را تیز کرده بودم تا متوجه تمام کلماتش شوم. _ ایران سرور کشورهای منطقه است. روی پای خود ایستاده. با وجود این‌همه قلدری، آمریکا را هیچ به حساب نمی‌آورد. ما کشورهای عربی باید یاد بگیریم به بیگانه اتکا نکنیم. وقتی کالای ایرانی می‌خرم با افتخار پول به آن کالا می‌دهم. ایران فخر شیعه است. راننده در قامت جوانان امروزی خودمان بود. او با تمام وجود خباثت آمریکا را درباره کشورش درک کرده‌بود و آرزو داشت که اتحاد بین تمام کشورهای اسلامی شکل بگیرد. به فرودگاه رسیدیم. اجازه ماشينش را به سختی گرفت تا ما را به نزدیک‌ترین درب سالن خروجی فرودگاه ببرد. برای ما آرزوی سفری سلامت کرد و رفت. با شنیدن حرف‌هایش حال عجیبی داشتم. در اوج خوشحالی به فکر وظیفه‌ای بودم که حالا بیشتر روی دوشم احساس می‌کردم. -----------❀❀✿❀❀--------
هر کس زارع و مزرعه خودش است و نیّات و علوم و اعمالش بذرهایش بنگر تا در مزرعه خویش چه کاشته ای. 🌷شادی روح ایشان صلوات
🌸🌿مداومت بر خواندن دعای شریف صحیفه_سجادیه دعای هفتم🌸🌿 يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ، وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ. .🌿.
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
# هم پای - قافله 🖤خطابه کوفه حضرت زینب سلام الله علیها 🎤 سخنران سرکارخانم فخرروحانی هرروزدر ماه صفر ، سلسله روایتهای عقیله بنی هاشم درمسیر کربلا تاشام صفر 1442 چهارم
🏴▪️🏴▪️🏴 🏴▪️ قسمت یازدهم 🔳 اولین نفر از ملاعین بنو النعل: 1️⃣ اسحاق بن حَیوَه حَضرَمی ▪️اسحاق بن حَیوَه (حویه) حَضرَمی (لعنة الله علیه) از سپاهیان عمر بن سعد (لعنة الله علیه) در واقعه کربلا که در عصر عاشورا به دستور آن ملعون، بر بدن امام حسین (علیه السلام) اسب تاخت و پیراهن آن حضرت را ربود. وی سرانجام به دستور مختار ثقفی کشته شد. ▪️نام وی اسحاق بن حیوه (۱) در منابع با نام‌های حوبة، اسحاق بن حویة (۲)، اسحاق بن حوی (۳) و اسحاق بن حیاة (۴) نیز یاد شده است. ▪️اسحاق بن حیوه در واقعه کربلا در لشکر عمر بن سعد قرار داشت. او از جمله ده نفری است که در عصر عاشورا داوطلبانه به دستور عمر بن سعد، بر بدن حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) اسب تاختند (۵) و استخوان‌های سینه و پشت آن حضرت را در هم شکستند. (۶) او همچنین پیراهن امام را ربود. (۷) ▪️او پس از واقعه عاشورا به پیسی مبتلا (۸) و چهره‌اش دگرگون شد (۹) و موهایش ریخت. (۱٠) مختار ثقفی، دست و پای ده نفری که بر بدن امام حسین (علیه السلام) اسب تاخته بودند را با میخ آهنین بست و بر پشت ایشان اسب تاخت تا کشته شدند. (۱۱) ▪️همچنین برخی منابع ، همین مطالب را به جَعوَنه حضرمی، جعفر بن وَبْر حضرمی و جَعوَبة بن حَویه حضرمی، نسبت داده اند که احتمال تصحیف در آنها فراوان است. (۱۲) ا┅═✧❁ منابع ❁✧═┅ا (۱) مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۱، ۱۱۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۷۶، مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۴، ص۱۹۸. (۲) مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۵، ص۵۷؛ ۵۹؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۳۸ش، ص۲۴۹؛ سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۲۷؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۷۶-۷۸. (۳) ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۱۱۱. (۴) بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۴. (۵) مسعودی، مروج‌الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۲؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۷۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۵، ص۵۹. (۶) مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۳. (۷) مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۱؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۳۳۸ش، ص۲۴۹؛ سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۲۷؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۷۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۵، ص۵۷. (۸) طبری، تاریخ، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۵۴-۴۵۵؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۸۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۴؛ سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۲۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۵، ص۵۷. (۹) ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۵۷. (۱٠) ابن اعثم، الفتوح، ۱۹۹۱م، ج۵، ص۱۱۹؛ سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۲۷. (۱۱) سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۳۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۴ق، ج۴۵، ص۵۹؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۷۶، معالی السبطین ش،ص۷۲۳، کامل ابن اثیر ، ج ۲، ص ۵۵۸ ، بحار الا نوار ، ج 45 ، ص ۵۹، اسرار الشهادۀ، ج۲، ص ۱۴۴۹. (۱۲) ر. ك: ج۷ ص۲۹۵ ( بخش نهم / فصل يكم / تاراج كردن وسايل امام عليه السلام ) و ص۳۰۵ (اسب دواندن بر پيكر امام عليه السلام). 🏴▪️۱۱ 🏴▪️🏴▪️🏴ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در یکی از این دیدارها بود که تا امام آمد توی اتاق و روی صندلی نشست، شهید حسن باقری اجازه خواست با دوربینی که خودش آورده بود، دو سه عکس یادگاری بگیرد. امام گفت: «چه ایرادی داره پسرم؟!» یکی از محافظ‌ها که اشاره کرد فلش دوربین برای چشم امام خوب نیست، حسن لامپ اتاق را روشن کرد تا عکس‌ها خراب نشود. زود سه چهار عکس پشت سر هم گرفت و نشست روی زمین. سکوت بر اتاق حاکم شد. آقای رضایی آماده‌ی ارائه‌ی گزارش بود که امام از روی صندلی بلند شد. همه همراه او بلند شدند و با تعجب به هم نگاه کردند. امام از کنار فرماندهان رد شد و رفت طرف کلید برق و چراغ را خاموش کرد. در آن وقت روز نیازی به لامپ نبود، اما برای همه‌مان جالب بود که چرا هیچ‌کس به این قضیه توجه نداشتو جالب‌تر آن‌که چرا امام به کسی دستور نداد چراغ‌ها را خاموش کند و خودش شخصا بلند شد و کلید را زد
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت استاد ازغدی از لحظه مجروحیتش در جنگ و آخرین خداحافظی با برادر شهیدش