eitaa logo
مجردان انقلابی
14.2هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
✨گاهی پیش میاد برای داشتن بعضی چیزها تو زندگیمون خیلی عجله می کنیم و وقتی نمیشه، احساس نا امیدی می کنیم؛ اما هر چیزی زمانی داره و حکمتی پشتش هست که ما نمی دونیم... پس صبور باشیم... @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#تلنگرانه|🔥| اگردخترهامیدونستن همشون‌ناموس‌امام‌زمان‌هستن‌شاید دیگه‌آتیش‌به‌وجود‌مهدی‌فاطمه‌نمیزدن! شایدعکساشون‌روازتوی ‌دست‌وپای‌نامحرم‌جمع میکردن ... #استغاثه_جهانی_طلب_منجی #طلب_منجی_موعود #به_تو_محتاجیم #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی @mojaradan به مابپیوندین👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ قدر خانومت رو بدون... 😂 مرجع تقلید آیت‌اللَه سید ابوالحسن ، نسبت به خانواده‌هاى بى‌‏بضاعت خیلى حساس بود و هر یک از آنان که مى‌‏شد، یکصد تومان براى خرج زایمان همسرش به او مى‌‏داد. مردى نزد خود گفت: آقا سنش زیاد شده و هوش و حواس درستى ندارد و می‌توانم پول بیشتری از او بگیرم. که مى‌‏رسید در شلوغى خدمت آقا مى‌رسید و مى‌گفت: دیشب خداوند بچه‌‏اى به ما داده است، آقا هم به او مى‌داد. آن مرد به دوستانش گفت: نگفتم آقا توجه ندارد. دوستانش گفتند: آقا توجه دارد، ولى براى تو تغافل مى‌کند. بالاخره وقتى براى گرفتن صد تومان خدمت آقا رسید، آقا پول را به او داد و آهسته کنار گوشش فرمود: قدر خانمت را داشته باش که در یک سال بار برایت کرده است!! ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ @mojaradan
... 😱 嚚嚚嚚嚚嚚嚚 مشکل نقاشی کجاست ؟؟ ۱۵ ثانیه = نابغه ۳۰ ثانیه = باهوش ۴۵ ثانیه = متوسط با ما همراه باشید 💗 😃 @mojaradan پاسخ معما فردا شب 😍
🔸دعای توصیه شده امام رضا(ع) برای روزهای پایانی ماه شعبان التماس دعا @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
🍁🍁🍁🍁 #داستان قسمت بیست و یکم🍃 راز میان چشم ها 💕 کتاب رحمان تموم شده بود و دست و پا شکسته فهمیده بو
🍁🍁🍁🍁 قسمت بیست و دوم🍃 راز میان چشم ها 💕 عزیز و دیدم که سراسیمه به سمت در میرفت. نه میتونستم به عزیز خبر بدم در و باز کنه نه میتونستم از راه قبلی برگردم چون حتم داشتم چند تا مامور هم اونجا گذاشتن توی بد هچلی گیر کرده بودم تند تند دور خودم میچرخیدم که دیدم در پشت بومشون باز شد و اومد بیرون. متوجه من نبود. نمیدونم چیشد که لب بوم رفتم و آروم صداش زدم +ماهگل خانم؟ برگشت طرف صدام و با گنگی گفت :آقا هاشم؟ +بله، ببخشید من خیلی به کمکتون نیاز دارم ماهگل :چیزی شده؟ +میتونید یه امانتی رو برام نگه دارید؟ نمیخام کسی بفهمه ماهگل :چی؟ چه امانتی؟ وقت داشت از دست میرفت صدای عربده مامورا تو حیاط شنیده می‌شد و جیغ جیغ عزیز که نفرینشون میکرد ماهگل :چه خبر شده؟ +ساواک ریخته تو خونه، ازتون میخام بهم کمک کنید ماهگل :اعلامیه داشتید؟ از این همه تیزی و زرنگیش تعجب کردم و گفتم :آره همش تو این ساکه، کمک میکنید بهم؟ با تردید اومد جلو بوم و گفت :بیارید توی اتاق من سریع ساک و برداشتم و از نردبون رد شدم و وارد اتاق شدم فرصت نشد نگاهی به اطراف کنم. ساک و گذاشتم کنار پاش و گفتم :هرچه زود تر قایمش کنید و اصلا از اتاق خارج نشید دوان دوان از بوم رد شدم و خودم و با تمیز کردن زیر کفترا سرگرم کردم یهو در با شدت باز شد و همشون ریختن تو +اینجا چه خبره.؟ یکی از مامورا گفت :این سوالیه که ما از تو داریم و اشاره کرد به اون دونفر دیگه که اومدن طرفم و دست و پامو گرفتن +با من چکار دارین؟ چی میخاین از من؟ به حرفام توجه نمیکردن. یکی از اونا مشغول بهم زدن تموم پشت بوم بود. درای همه ی کفترا رو باز کرده بود +درآ شونو باز نکن، پر میزنن میرن، جوجه دارن لاکردار مامور :خفه شو با سرعت منو به حیاط بردن. صدای گریه عزیز میومد که می‌گفت :بچه مو کجا میبرین؟ هاشم مادر مگه چکار کردی تو؟ و خودش و میزد همونطور که کشون کشون منو میبردن داد زدم :عزیز نگران نباش، زود برمیگردم و منو پرت کردن تو ماشین و خودشون کنارم نشستن لحظه آخر به پنجره خونه شون نگاه کردم که دیدم با مادرش پشت پنجره است و با ترس به خیابون خیره شده بود .... @mojaradan