#هر_دو_بخوانیم
✨دختران و پسران جوان برای اینکه مقدمات ازدواج خود را فراهم کنند و بتوانند شناخت خوب و ارزیابی کافی نسبت به همسر آینده خود به دست آورند، ❣میتوانند به صورت ضابطهمند و در چارچوبهای اخلاقی مورد پذیرش جامعه این کار را انجام دهند تا بتوانند با ویژگیهای شخصیتی زیباشناختی طرف مقابل و مسائل دیگری از این نوع آشنا شوند که علاوه بر آن، کمک گرفتن از تجربیات دیگران و مشاورههای قبل ازدواج هم میتواند تأثیر بسزایی داشته باشند.
♨️اغلب دختران و پسران در ارتباطات خود بیشتر شیفته ظواهر و احساسات آنی یکدیگر شده و به اصطلاح در یک نگاه عاشق یکدیگر میشوند که این دوستیها را در فضای ذهنی بسیاری از جوانان میتوان دید،
✳️ امّا محبت ورزیدن و عشق تنها در صورتی که مقدمهای برای ازدواج باشد پذیرفتنی است.
⚠️اگر عواطف و احساسات آنی دختران و پسران جوان در موقعیت حساس آشنایی با یکدیگر بر منطق و انتخاب اصولی آن ها قالب شود،
⭕️می تواند آسیب های زیادی را برای هر یک از آن ها به همراه داشته باشد.
─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─
💍 #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
💖 @mojaradan
#معیار_های_ملاک_ازدواج
1⃣ ایمان و دینداری
🔸پایبندی به ارزشهای دینی و در جامعه ما به «اصول و آیین مقدس اسلام » ، بدون شک، یکی از عوامل مهم خوشبختی در زندگی زناشویی است .
✅دین به عنوان یک عامل درونی، افراد را از ارتکاب به اعمال خلاف انسانی باز می دارد . علاوه بر این زن و مرد با ایمان وتقوی، از هر جهت برای تربیت فرزندان صالح شایسته تر هستند .
🔹بدون تردید از مهم ترین عوامل پیوند پایدار و ازدواج موفق و زندگی آرام، همسویی بینش ها و باورهای دینی و پایبندی عملی زوجین به ارزشها و معارف الهی است .
👈بر همین اساس، پسران و دختران خداباور و پاک اندیش در آرزوی داشتن همسری مؤمن و نیک سیرت و عامل به ارزشهای قرآنی هستند .
⭕️ چنین گرایشی در امر ازدواج، برخاسته از نهاد پاک و فطرت کمال جوی انسان است و خداوند متعال بهترین ازدواج را وصلت پاکان و متقیان با یکدیگر می داند و می فرماید:
«. . . و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات . . .»; (3)
زنان پاک از آن مردان پاک و مردان پاک از آن زنان پاکند . . . .
☢و در همین رابطه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند:
«من تزوجها لدینها جمع الله له ذلک »; (4)
کسی که به خاطر دین و ایمان زنی، با او ازدواج کند، خداوند همه دنیایش را برای او فراهم می کند .
📒3) نور، 26 .
📕4) وسائل الشیعه، ج 20، باب 14، ص 51 .
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
😍 @mojaradan
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹#ویدیو
#پیشنهاد_دانلود
⚠️ گرانی های این روزها عمدی است...
هدف ایجاد ناامنی و آشوب و مذاکره با شیطان بزرگ است، با پدیده ای مواجهیم که یک باند نفوذ در جمهوری اسلامی رخنه کرده است‼️
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی 👇
این پیام را منتشر کنید...
@mojaradan
✍ده ویروس کلامی که موجب تخریب ارتباط می شود :
۱. نصیحت تکراری
۲. تذکر مداوم
۳. سرزنش
۴. منت گذاشتن
۵. مقایسه کردن
۶. جرو بحث کردن زیاد
۷. برچسب منفی زدن
۸. پیش بینی منفی(نفوس بد)
۹. گله و شکایت مداوم
۱۰. متهم کردن
✅مراقب سلامت رابطه ها باشیم...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
❣ @mojaradan
💜
🌸💜
💜🌸💜
🌸 همه زوج ها باید بدانند 🌸
۲- متفاوت سپاسگزاری کنید
💖 میتوانید همسرتان را در نوع سپاسگزاریتان غافلگیر کنید.
💝 اگر او چیزهایی را همیشه دوست داشته که شما با آن مخالفت میکردید، میتوانید با موافقت خود به او حس متفاوت بدهید.
💞 مثلا اگر همسرتان همیشه نوعی لباس رو دوست داشته و به نظر شما خرید آن لباس از خرجهای غیرضروری زندگی بوده، میتوانید با پساندازهایی که کنار گذاشتهاید، برایش آن لباس رو بخرید.
💝 یا از همین حالا تمرین کنید تا بتوانید بدون قطعکردن صحبت طرف مقابلتان، خوب گوش کنید.
بعد از صحبت همسرتان میتوانید از او بپرسید که آیا نوبت من شده که حرف بزنم؟
#سپاسگذاری
#غافلگیری
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
@mojaradan
990704-Panahian-NeghaheeBeAvamelAslyDeenGoreezi-03-18k.mp3
11.35M
🔉 نگاهی به اصلیترین #عوامل_دین_گریزی(۳)
📅 جلسه سوم | ۹۹/۰۷/۰۴
🕌 حرم حضرت معصومه(س)
👈کیفیت بهتر:
📎 Panahian.ir/post/6510
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🍃 @mojaradan
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چالش مومو چیست؟
#هشدار جدّی به والدین
پلیس:
🔹والدین تهدیدات ارسالکنندگان کلیپهای «مومو» را جدّی نگیرند.
🔹 دستگیری این مجرمان سایبری در دستور کار است.
❌ این کلیپ را پخش کنید و والدین را از این خطر آگاه کنید.❌
⏳ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
✍ @mojaradan
مجردان انقلابی
پریسا 🍁🍁 قسمت بیست و دوم🍂🍂 بی صدا از خونه زدم بیرون و توی خیابون شروع کردم به قدم زدن. ذهنم بابت ح
#داستان_شب
پریسا 🍁🍁
قسمت بیست و سوم🍂🍂
چشمامو که باز کردم دیدم هوا تاریک شده و روم یک پتو انداخته شده!
خودمو جابه جا کردم و قیافه مو توی آینه گوشیم چک کردم
رنگم عجیب پریده بود و گلوم به شدت درد میکرد.
آروم بلند شدم و سرکی توی دفتر کشیدم اما کسي نبود
یعنی کجا رفته؟
منو ول کرده با این حال رفته؟
چه توقع های محالی دارم ازش...
همین که به دادم رسیده کافیه برام
کیفمو چنگ زدم و خواستم از دفتر بزنم بیرون که کلید توی در چرخید و دیدمش
متوجه من نشده بود.
در و با احتیاط با پاش باز کرد و با یک سینی که توش چند تا ظرف بود جلوم سبز شد
تازه نگاهش افتاد بهم که گفت :بیدار شدید؟
از خجالت داشتم اب میشدم. بی دلیل خجالت میکشیدم یا فقط جلوی اون اینطوری بودم؟
دستی به گوشه شالم کشیدم و گفتم :امروز خیلی بهت..
زبونم و گاز گرفتم و دوباره از نو ادامه داد :بهتون زحمت دادم، فقط میخاستم با اشکان حرف بزنم تا یکم سبک شم که خوردم بع بارون و...
چیزی نگفت. گذاشت خوب حرفامو بزنم بعد گفت :سلما خانم، همسایه آقا اشکان اینا ست. براتون زحمت کشیدن سوپ درست کردن. خیلی خانم خوبی هستن. من از وقتی میام توی دفتر کارای دفتری اشکان و میکنم باهاشون آشنا شدم. امروز هم تا نیم ساعت پیش روی سرتون بودن. بفرمایید میل کنید من بعدا میرسونمتون
نمیتونستم درخواست شو رد کنم
نشستم روی کاناپه که سینی رو گذاشت جلوم و خودش هم رفت سمت در
یهو از دهنم پرید بیرون و گفتم :خودت.. ببخشید خودتون نمیخورید مگه؟
آروم گفت :نه نوش جان من پایین منتظرم، میل کردید بفرمایید تا برسونمتون
چيزي نگفتم که رفت
چرا واینستاد؟
دلم میخاست بیشتر باهاش حرف بزنم
اما اونقدر گشنم بود که نفهمیدم چی شد و سریع دست به کار شدم
غذا که تموم شد انگار جون تازه ایی گرفته بودم
رفتم جلوی اینه قدی و شالمو درست کردم و کیفمو برداشتم که نگاهم کشیده شد سمت پنجره
آروم پرده رو کنار زدم و دیدمش که پایین تکیه داده به درخت و منتظره.
چقدر حس خوبی بهم دست داد...
بی دلیل دلم میخاست از خوشی داد بزنم...
نمیدونم چم شده بود که روی این مرد عجیب احساس خاصی داشتم
همونطور خیره بودم بش که حس کردم متوجه شد و سرش و آورد بالا و چشم توی چشم شدیم
غرورم میگفت پرده رو بنداز و برو پایین اما دلم میگفت خوب نگاش کن!
و طبق معمول دلم برد...
بهش خیره بودم و اونم به طرز فوق باوری نگاهش و ادامه داد.
یهو از تصور اینکه نکنه نامزد داشته باشه پرده رو انداختم و اخمامو بی دلیل کشیدم بهم و از اتاق زدم بیرون
باید بیشتر مراقب رفتارم باشم...
چرا اینقدر مثل دخترای هجده سال خام رفتار میکنم.
از پله ها پایین رفتم که متوجه م شد و گفت :ببخشید باید براتون تاکسی بگیرم
به اشکان زنگ زدم اما گفت ماشین و لازم داره
خنده م گرفته بود. اون همه میرسونمتون همین بود؟
سری تکون دادم که گفت :پس منتظر بمونید الان میام
و شروع کرد به سمت خیابون اصلی دویدن
از پشت خیره شدم به قدم هاش و برای اولین داشتن چنین مردی رو آرزو کردم..!
ادامه دارد
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی
@mojaradan