eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅آموزش و پرورش، مماشات بسه! 🔹شعری در حمایت اغتشاش گران رو خواننده ایی بنام شروین چند روز پیش خواند و الان دانش آموزان دختر یه مدرسه دارن همین شعر رو همخوانی می کنند ▪️مسئولین آموزش و پرورش، تا کی مماشات!؟اکثر معلمان عزیز، دغدغه مند و از حاميان واقعی انقلاب هستند اما متأسفانه معلمان منحرف هم داریم. به دلیل کمبود معلم چنین مماشاتی قابل قبول نیست ، این دانش آموزان معصوم ما رو اجازه ندید برخی چنین منحرف کنند @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 این صحنه از دیسکو وکلوپ شبانه نیست، بلکه حرم حضرت ابراهیم در فلسطین است! 🔻 اشغالگران صهیونیستی در حرم ابراهیمی در شهر الخلیل می‌رقصند و جشن می‌گیرند!! @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7430311409.mp3
3.32M
🔈 📚 📣 جلسه بیستم ◉مقام علمی امام رضا علیه‌السلام ◉ مانوس بودن امام رضا علیه السلام با قرآن ◉روابط اجتماعی و آداب معاشرت امام رضا علیه‌السلام ⏰ مدت زمان: ۷:۵۴ @Asheghane_zohor
••|🍀😂|•• 😁•••|↫ 😂😂 😅•••|↫ یا خامنه ای @mojaradan
••|📌🗣|•• 🔴 چرا ، بر روی ، تمرکز کرده است❓ ✅حجاب، در جلوگیری از انواع مفاسد فردی و اجتماعی، نقش بسزایی دارد. حجاب، پیوند تنگاتنگی با مقوله «عفت و حیاء» دارد. چراکه با رعایت حجاب است که این گوهرهای اخلاقی به دست می‌آید. 🔹 طبق فرمایش حضرت امیرالمؤمنین (ع)، نیكوترین پوشش دین، حیا است؛ أَحْسَنُ مَلَابِسِ الدِّينِ الْحَيَاء (غرر الحكم، ص: 111). بخشی از آیه 59 سوره احزاب، به نقشِ حجاب اشاره می‌کند: «فَلا يُؤْذَيْن». امام علی (ع) در تبیین این اهمیت می‌فرماید: «العَفافُ يَصونُ النَّفسَ و يُنَزِّهُها عَنِ الدَّنايا؛ عفاف نفس را ایمن نگه می‌دارد و آن را از پستی‌ها دور و پاک می‌کند (غررالحکم، ص: 111). ❌به همین خاطر، اولین گامِ شیطان، فریب دادنِ حضرت آدم (ع) بود تا او و همسرش را کند: فوَسْوَسَ لهَُمَا الشَّيْطَنُ لِيُبْدِىَ لهَُمَا مَا وُرِىَ عَنهُْمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا (اعراف/۲۰) سرانجام به هدفش رسید (آدم و حوا را بی‌حجاب نمود)، بَدَتْ لهَُمَا سَوْءَاتهُُمَا (اعراف/۲۲)❗ وقتی حضرت آدم و حوا دریافتند که و بی‌حجاب شده‌اند (لباس عفتِ بهشتی از تنشان بیرون آمده)، بلافاصله با برگ درختان، ، طَفِقَا يخَْصِفَانِ عَلَيهِْمَا مِن وَرَقِ الجَْنَّةِ (اعراف/۲۲). 🔻لذا دشمنان اسلام، در طول تاریخ، مخصوصاً در ایران معاصر، بر روی حجاب، تمرکز کرده در صدد تضعیف این دژ مستحکم و فطری انسان است.اما مسلمین، از ، درس عبرت گرفته و خیلی هوشیارند. 🖇•••|↫ 🖇•••|↫ @mojaradan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
••|🌼💛|•• #آقای‌طلبه‌_و‌_خانم‌خبرنگار‌ #پارت_هشتاد_هفت صبح زود با صدای اذان که از پنجره باز اتاق م
••|🌼💛|•• مامان از تو آشپزخونه جیغ کشید بدو درو بازکن. رفتم رو حیاط و بعدم رفتم درو باز کردم. اول خاله و بعد شوهرش و بعدم مهدی گودزیلا اومدن داخل. با خاله اینا سلام و احوال پرسی کردم. مهدی با یه لبخند دندون نما نگاهم کرد و گفت: سلام عزیزم. چشامو ریز کردم و با خشونت نگاهش کردم و آروم گفتم: سلام و زهرمار. بعدم سریع قبل اینکه خاله اینا وارد شن خودم رفتم تو خونه و مستقیم رفتم آشپزخونه. یه نیم ساعتی خومو الکی حیرون سالاد کردم که دیدم صدای بابا بلند شد. بابا: فائزه بیا دیگه. _ایییش. از پشت میز بلند شدم و چادرمو رو سرم مرتب کردم و رفتم نشستم بین جمع... مامان یه چشم غره خوشگل بهم رفت. _ای واااای ببخشید من باید چایی میاوردم یادم رفت شرمنده. سریع بلند شدم و دوییدم تو آشپزخونه و سینی چایی که نیم ساعت قبل ریخته بودم رو برداشتم و اومدم بیرون. با نگاه کردن به چایی هایی که پررنگ و سرد شده بودن خندم میگرفت ولی سعی کردم خودمو کنترل کنم و نخندم. اول گرفتم جلوی بابام بعدم جلوی مامانم. مامان با چشم غره بهم فهموند پدرتو در میارم دختره ی نفهم باید اول جلوی اونا بگیری نه ما. البته همه اینا توی همون چشم غره اش محسوس بود ها. بعدم گرفتم جلوی خاله و شوهر خاله ام. آخرین نفرم جلوی مهدی زامبی گرفتم. بعدم سینی رو گذاشتم وسط نشستم. بابا گفت: خب دختر تو نظری درباره تاریخ عقد نداری؟ _هرچی خودتون صلاح بدونید. خاله ناهید: شب بیست و نهم اسفند چطوره ؟ هم ایام فاطمیه تموم شده هم صبحش عیده؟ باور کنید هرچی این دوتا جوون زودتر محرم شن بهتره. بابا: من که مشکلی ندارم خانوم شما چی میگید؟ مامان: نه خوبه تاریخش فقط این چند روزو بایدخیلی کار کنیم که اصلا وقت نداریم. _بنظرتون آخراسفند خیلی زود نیست؟ حداقل بزارید چهارم پنجم عید. مهدی: نه اتفاقا تاریخ خوبیه. مهدی رو به بابام کرد و گفت: عمو جان مبارکه؟ بابام بهم نگاه کرد و درحالی که توی چشماش پر از افسوس بود گفت: مبارکه... 💛•••|↫ @mojaradan
••|🌼💛|•• اون شب به اسرار من قرار شد این مراسم عقد خیلی کوچیک و مختصر باشه و فقط خیلی درجه یکا رو دعوت کنیم. و اینکه همون شب توی خونه عاقد بیاد و عقد ببنده نه اینکه از صبح بریم محضر... حتی یک ساعت دیرتر محرم شدن با مهدیم برام غنیمت بود. امروز بیستم اسفنده و یعنی فقط نه روز مونده بود تا بدبختی. از امروز به بعد دیگه کلاسای دانشگاه تق و لق برگزار میشن منم تصمیم گرفتم دیگه نرم. با بچه ها خداحافظی کردم و از در دانشگاه اومدم بیرون. سوار ماشین شدم و زنگ زدم به فاطی و گفتم آماده شو میام دنبالت بریم یکم بگردیم. در خونه سوارش کردم و رفتیم. فاطی: به سلام عروس خانوم. _علیک سلام ننه بزرگ. فاطی: کوووفت بی ادب اگه به علی نگفتم. _اگه منم به گودی نگفتم. فاطی: یاحسین گودی کیه؟ _مهدی گودزیلا رو میگم ها. فاطی با خنده گفت: خاک تو سرت ناسلامتی قراره زنش شی ها. _ببین من زن اینم بشم بازم واسه من همون زامبی ی گودزیلا ی جنگلیه. فاطی: اینجوری که تو پیش میری ماه اول طلاقت داده ها _اتفاقا قصدمم همینه که بره طلاقم بده بگه مهرم حلال جونم آزاد. فاطی: این مثل برای خانوماس ها _ایش اون جنگلی اسلا قاطی ادم نیست چه برسه خانوم یا اقا باشه. فاطی: کجا داری میری زنه جنگلی؟ _هیچی فعلا بپر پایین دوتا کاسه آش بگیر دلم هوس کرده بعد بهت میگم. فاطی: تو دهات شما خجالتم خوب چیزی هست؟ _نه نیست. فاطمه پیاده شد و از مغازه دوتا کاسه آش رشته خرید و سوار شد. همونجور که میخوردم راه افتادم. فاطی: تصادف میکنیم ها وایسا بخور اول. _نترس ننه جون. فاطی: خب کجا میخوای بری حالا. _اوه بابا تو چقدر عجله میکنی خب خودت میفهمی یکم صبرکن. فاطی: باشه بابا حالا بیا منو بخور. 💛•••|↫ @mojaradan
••|🌼💛|•• توی پارکینگ جنگل قائم ماشین رو پارک کردم و یه آخیش طولانی گفتم. به فاطمه نگاه کردم داشت با تعجب نگام میکرد. فاطی: واسه چی اومدیم اینجا. _اومدم بگردونمت خواهری. فاطمه مشکوک نگاهم کرد: واسه چی اینجا؟ نفس عمیقی کشیدم و گفتم: هیچی همینجوری چون اینجا خوش هواست. با فاطمه از ماشین پیاده شدیم و از محوطه سرسبزش رد شدیم تا رسیدیم به حوض بزرگی که پر از فواره بود. _فاطی بیا همینجا بشینیم رو چمنا. فاطی: ای بابا حداقل بزار بریم یه چیزی بگیریم بخوریم. _حالا دو دقه بشین هوا بخوری بعد بفکر اون شیکمت باش حاج خانوم. من و فاطمه روی چمنای کنار حوض نشستیم و خیره شدیم به آبشار مصنوعی که از پشت فواره ها معلوم بود... من با قصد و فاطمه بی قصد... _فاطمه فاطی:جانم _شب عقدمون من میام خونه شما فردا صبحم با یه بلیت دوتایی میریم جنوب... خوبه؟ فاطمه نود درجه گردنشو چرخوند و تقریبا داد گفت: چی؟؟؟؟ _همینی که شنیدی فاطمه حرف اضافم نباشه. فاطی: بریم جنوب؟؟؟؟ روز اول عقدت؟؟؟ روز عید نوروز؟؟؟ دوتا دختر؟؟؟؟ _رضایت همه یا من تو فقط بیا... فاطی: بلیط گرفتی؟ _نه فردا میریم دوتایی دنبالش. فاطی: فائزه... محمدجواد کی عقد میکنه؟ _هی.... احتمالا همین روزای آخر اسفند... فاطی: نمیخوای زنگ بزنی حداقل به محمدجواد تبریک بگی؟ _چی میگی واسه خودت فاطمه آقای حسینی از زندگیه من برای همیشه حذف شدن. فاطمه همونجور که بلند میشد زیر لب گفت: باشه منو گول بزن... دل خودتم میتونی... شب تا ساعتای هشت و نیم جنگل بودیم بعدم شام خوردیم و فاطمه با من اومد خونمون بخوابه که صبح باهم بریم بلیط بگیریم. وقتی رسیدیم خونه خاله و مهدی زامبی هم اونجا بودن. سر دردو بهونه کردم و رفتم تو اتاقم بست نشستم. حوصله بیرون رفتن و قرار گرفتن تو محیطی که برام مثل جهنم بود رو نداشتم. روی تخت دراز کشیدم و پتو رو تا سرم کشیدم. امروز آهنگ بی بی بی حرم حامد اومده بود روی سایتا... دانلودش کردم و بعدم پلی ش کردم... یاد محمد افتادم... تصور کردم محمدو که داره اون آهنگ رو میخونه... هی.. خیلی سخته تا آخر عمر حتی با شنیدن صدای خواننده محبوبت یاد عشق اولت بیوفتی... یا زهرا کمکم کن... بچگانس این آرزو... و خیلی محال... اما وقتی طرف حسابت بی بی بی حرم باشه هیچ چیز محال نیست... یازهرا یعنی ممکنه محمد مال من باشه.... 💛•••|↫ @mojaradan
••|🌼💛|•• ساعتای یازده و نیم ظهر بود که با تکونای دست فاطمه از خواب بیدار شدم. متکارو محکم تو بغلم گرفتم و با لگد سعی کردم فاطمه از خودم دور کنم. _اه فاطی برو گمشو میخوام بخوابم. فاطی: بابا ظهر شد پاشو دیگه انتربانو پاشووووو _برو ولم کن میخوام بخوابمممم. فاطی: بدرک من و بگو بیدارت میخواستم بکنم بریم بلیط بگیریم. اسم بلیط رو که آورد یهو بلند شدم و نشستم سرجام. _باشه عزیزم من الان میرم دست و رومو بشورم بریم بلیط بگیریم توهم آماده شو. فاطی: عجب آدمی هستی تو که تاحالا خوابت میومد. یه چشمک به فاطمه زدم و بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون... دست و رومو شستم و دو سه تا بیسکوییت چپوندم تو دهنم و با فاطمه از همه خدافظی کردیم و سوار ماشین شدیم. فاطی: کاشکی اول همه رو راضی میکردی بعد بریم دنبال بلیط... حداقل یه خبری بهشون میدادی... _بابا به من اعتماد کن مطمئن باش راضیشون میکنم. فاطی: مگه غیر اعتماد کردن راه دیگه ای هم دارم... ماشین رو پارک کردم. _پیاده شو دیگه. فاطی: وا چرا اومدی فرودگاه. _آخه تو خود فرودگاه یه آژانس هواپیمایی هست. فاطی: مگه میخوایم با هواپیما بریم. _بعله پس چی فکردی. فاطی: هزینه اش چی آخه؟ _نترس اون قدر پسنداز دارم. با فاطمه رفتیم توی آژانس هواپیمایی و دو تا بلیط برای صبح یک شنبه اول فروردین ساعت پنج صبح گرفتیم. ساعت هشت و خورده ای سال تحویل بود. دلم میخواست کنار شهدا باشم تا ازشون کمک بگیرم. با فاطمه بلیط هارو گرفتیم و از آژانس بیرون اومدیم. از پنجره هواپیما هارو نشون فاطمه دادم 💛•••|↫ 💛•••|↫ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تصویر واقعی مدارس ایران🇮🇷 تاکورشودچشمی که نمیتونه ایران وایرانی روببینه.✌️ فدای ایران 🇮🇷 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「‌‌‌‌ 𝓗𝓮𝓼 𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱 」 - دنیا آنقدر جذابیت های رنگارنگ دارد که تا آخر عمر هم بدوی چیزهای جدیدی هست🌸✨ که هنوز میتوانی حسرتشان را بخوری پس یک جاهایی در زندگی ترمز دستی ات را بکش بایست و زندگی کن..✨🌸 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وإن‌خنقتك‌الحياة،أنسحب‌في‌زاوية وتوجه‌بقلب‌خاشع‌ناحيةڪربلاء‌المقدسة وإقرأزيارةعاشوراء‌فهي‌دواء‌لقلبك . . +واگردلت‌گرفت؛ گوشھ‌ای‌کناربکش‌وبادلی‌خاشع‌به‌سوۍ کربلاسربزن‌وزیارت‌عاشورارابخوان؛ درمان‌دردت‌خواهدبود . .♥️ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌••|💚🦋|•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عمریست‌نمک‌سفره‌ۍتورامی‌خوریم وبازیادمان‌می‌رود درهمین‌آشفته‌بازارهم به‌یُمن‌نفس‌هاۍتوست‌که‌هنوزماجرای "رُزِقَ الوَریٰ "جاری‌ست! ای‌صاحب‌نفسِ‌زمین؛ حالمان‌خوب‌نیست! تکانی‌بده‌مارا، تاباچشمان‌بیدار به‌لحظه‌ی‌طلوعت برسیم.. @mojaradan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سوالات خواستگاری: برای شروع آشنایی با خواستگارتان لازم است مقدماتی بچینید. حرفهایی را آماده کنید و سوالاتی را مطرح کنید. معمولا برای خیلی از دختر- پسرهای جوان، که قصد ازدواج به شیوه ی سنتی را دارند، پیش می آید که نمی دانند در جلسات خواستگاری چه مسائلی را مطرح کنند. در این یادداشت، سعی کرده ایم شما را با مسائل مهمی که باید در جلسات متوالی خواستگاری مطرح کنید به طور خلاصه آشنا کنیم. «موضوعات خواستگاری» به طور کلی در جلسات خواستگاری، باید درباره ی شش زمینه ی اصلی صحبت کنید. اگر بخواهیم ریزتر به مسئله نگاه کنیم با 16 موضوع رو به رو می شویم که عبارتند از: 1.سرگرمی ها و علایق 2.باورها و ارزشهای دینی 3. باورها و اصول اخلاقی 4.دوستان 5. اهداف رشد و پیشرفت شخصی 6. خویشاوندان 7. رابطه صمیمانه با همسر 8.خانواده ی خود 9. خانواده ی همسر 10. حل اختلاف 11. پول و مسائل مالی 12. خواسته ها و توقعات 13. رویارویی با هیجان 14. وظایف زن و مرد در خانواده 15. فرزند و تربیت فرزند 16. موضوعات جنسی توصیه ی ما این است که بهتر است خودتان پیش تر دو نسخه از این سوالات را تهیه کرده و در یک نسخه ی آن پاسخ های خودتان را درج کنید و آن را به طرف مقابل داده و نسخه ی دوم را در اختیارش بگذارید تا پاسخ های شخصی خود را در آن برای شما بنویسد. « سوالات خانوادگی » معمولا جلسات خواستگاری با سوالات خانوادگی آغاز می شود. و هدف از آنها رسیدن به شناخت نسبی از طرف مقابل است. @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔹ازدواج زن با مردی که زن اولش را {طلاق} داده است درست است ؟ ؟ ؟ 🔹آیا زن دوم باعث ضایع شدن حق زن اول نمیشود؟ ؟ ؟ 🔹اگر مرد از زن اول بچه داشته باشد چه؟ ؟ ؟ @mojaradan
🔴 💠 شخصی گرسنه بود برایش کلم آوردند اولین بار بود که کلم می‌دید. با خود گفت: حتما میوه‌ای درون این برگها است ‌اولین برگش‌ را کند تا به میوه برسد اما زیرش به برگ دیگری رسید. و زیر آن برگ یک برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما میوه‌ی ارزشمندی است که اینگونه در لفافه‌اش نهادند. گرسنگی‌اش بیشتر شد و با ولع بیشتر برگها را می‌کند و دور می‌ریخت. وقتی برگها تمام شدند متوجه شد میوه‌ای در کار نبود! آن زمان بود که دانست کلم مجموعه‌ی همین برگهاست. 💠 ما روزهای زندگی را تند تند ورق می‌زنیم و فکر می‌کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده که باید هرچه زودتر به آن برسیم درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم! زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم بنابراین قدر فرصت‌ها را ثانیه به ثانیه و ذره به ذره بدانیم. @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 رهبر انقلاب: 🌸 *اگر خدای ناکرده این نظام جمهوری اسلامی فعلی سرنگون شود ، فکر نکنید زمان قبل از انقلاب مثل دوران پهلوی شکل می گیرد.* *نـخیـــــــــر* *آنهـــایی که خواب تشریف دارند را بیدار کنید.* *آمریکا و انگلیس پشت دستشان را داغ کرده اند که بخواهند حکومتی مانند پهلوی را دوباره بر سر ما ایرانیها بگذارند.* ما عاشق جهادیم❤️ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز تو یکی از کانالها این فیلم از یکی لیدر های اغتشاشات تو بندرانزلی هست رو داشتم می دیدم واقعا تاسف بر انگیزه😐 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7423194497.mp3
9.52M
🔈 📚 📣 جلسه نوزدهم ◉ باب چهارم کتاب ◉ خودمان را با مکارم اخلاق محک بزنیم ◉ معنای یقین و ورع ◉ وصیت‌های پیامبر اکرم ص به امیرالمومنین علی ع ◉ استکبار در برابر تفضل الهی ◉ سنت پیامبر اکرم ص ◉ رسیدن به خدا با نماز شب ◉ اجتناب از رذائل اخلاقی ⏰ مدت زمان: ۱۵:۴۶ @mojaradan