فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
※ سالِ تحویلِ ما
لحظهی سبز شیدایی
※ هم دعا میکنم
هم حدس میزنم اینجایی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••『⏳📱』••
پیشاپیش عیدتون مبارك
استوری حـرم تقدیم نگاهتون... 💐
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج♥️
ما خادمین کانال رو هم در دعای سر سفره هاتون محروم نکنید...
🦊•••|↫ #سال_نو_مبارک
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بقیه_الله🤍
#در_آستانه_بهار💚
السلام علی ربیع الانام🖐🏻
برای بهار آماده ایم؟!
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سال_نو🫠
#کربلا💔
#مشهد_الرضا💔
دیدن این استوری...
نزدیک سال نو...
حتی بعد از ۲۰۰۰ بار دیدنش...
خسته تان نمیکند...:)😄
#شبتون_حسینی
#پابان_فعالیت
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنید
#یک_فنجان_آرامش
عیدتون مبارک 💚
ان شاالله امسال به تمام حوائج دنیوی و عاقبت بخیر و ازدواج تمام مجردها
✅ میکس تلاوت سوره بقره استاد عبدالباسط
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
•🌎📘•
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم
اینچہحرفےستڪہدرعالمبالاستبهشت
هرڪجانامحسیناستهمانجاستبهشت♥️
#بهتوازدورسلام
•ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ•
🌎|↫ #صباحڪم_حسینے
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💚🦋|••
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم
#مهدی_جانم
تنهابهامیددیدنروزگارت،هرشبوروز
نفسمیکشم..
ایکهنگاهمفرشِراهتوجانمفدایِنگاهت..
روزیکهظهورکنی؛
هیچدلینباشد،مگرروشنازفروغسیمایت
وهیچویرانهاینماند،
مگرگلشنازبهاردیدارت..
#السلامعلیڪیابقیةالله
#اللهمعجللولیکالفرج
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_اول
🚫20 نشانه ای که به شما می گوید
در ازدواج احتياط كنيد :
🔻اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود مسئولیت کاری را به عهده نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید. ( تنبلی و بی مسئولیتی)
🔻اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد کنید.(نداشتن تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
🔻اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کرده اید، با دوستان زیادی به دلیل مشکلاتی قطع رابطه کرده اید، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل کرده اید، علائق خود را نیمه کاره رها کرده اید و در کل ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارید ( نداشتن ثبات فکری ؛ احساسی و رفتاری)
🔻اگر تصور می کنید افکار، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید. (خطای شناختی)
🔻اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی که در زندگی مشترکتان در آینده با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید. (خطای شناختی)
🔻اگر در پی کسب لذت و علائق خود بوده و کارها و مسئولیت هایتان را بر دوش دیگران قرار میدهید. (اصالت لذت، و نبود مسئولیت پذیری)
🔻اگر فقط منطق و طرز نگرش خود را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا تهاجمی می گیرید و قادر به درک افکار، احساس و رفتار دیگران نیستید.( واکنش دفاعی و خوذمیان بینی
#ادامه_دارد
#نکته_به_درد_بخور
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
47.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سریال『 #سقوط』9
ژانر: درام،خانوادگیقسمت2
#سریال🤍
#ادامه_دلرد
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🌙 حلول ماه مبارک #رمضان، ماه بندگی و مناجاتهای خالصانه مبارک باد.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#ارسالی_از_کابران
سلام روز بخیر عید بندگی و عبادت عیدبهار قرآن رو بهتون تبریک میگم میشه بخاطر شروع ماه رمضان یه پارت سریال سقوط رو هدیه بدین امروز ....
آخه خیلی سریال هیجانی هست و دقیقا قسمت حساسش تموم میشه😂
❤️
سلام
سال نو و عید نوروز و ماه رمضان مبارک تون باشه
راستش من به خاطر اون وطن فروشی که تو فیلم سقوط بازی میکنه،این فیلم رو نمیبینم
چون خیییلی خاک ووطن برام مهمه
البته چون از اکثریت جماعت سلبریتی متنفرم،کلا نمایش خانگی نمیبینم😅
ان شاءالله بعد این فیلم،اگر امکانش بود،فیلم های انقلابی و جشنواره فجر و امثال اینا بزارین🙏🏻😅
ممنونم ازتون
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
همسفر تا بهشت 2-دكترحبشي @SEDAYE_HAMDELI.mp3
15.07M
🔹هدیه بسیاااااااااااااااااااار ویژه
🔹پیشنهاد دانلود
🔹ترک شماره ۲
🔹حجم ۱۴/۳۷ مگ
#استاد_حمید_حبشی
#سبک_زندگی_اسلامی_ایرانی
#هر_دو_بدانیم
مسایل #پیش_از_ازدواج
#ازدواج_موفق
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#نظر_دوستمون
#کلید_جذابیت
🔑 کلیدهای جذابیت 🔑
🗝 غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ میکنند و با صحبت کردنِ زیاد و بی جا، به بی راه میروند.
🗝 سکوت، یک تأثیرِ ذهنی و روانی بسیار قوی میگذارد.
🗝 در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد میکند و هر خلائی، جذب را سبب میشود.
🗝 آنها که بیشتر صحبت میکنند و کمتر میشنوند، از جذابیتِ خود میکاهند.
🗝 حال آن که سکوت و گوش دادنِ بیشتر، به واقع شما را عاقلتر و قابل اطمینان تر معرفی می کند و این زمینه ای مساعد برای صمیمیت و جذابیت بیشتر است.
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
tahdir 01(1).mp3
4.13M
جزء اول✨🌱
⛄️🐾•••|↫ #اعمالتـــآیم
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••『﷽』••
از عشق تو لبریز آرامشم،
قراره که غرق یه رویا بشم.
قرار دوباره منِ گمشده،
تو آغوش امن تو پیدا بشم.
چه حالی چه احساس با ارزشی،
منو داری سمت خودت می کشی...
※ ویژه حلول ماه #رمضان
🌸•••|↫ #معـبودآنـہ
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
••|📿🤗|••
دعای روز اول✨🌱
⛄️🐾•••|↫ #اعمالتـــآیم
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|⛔️‼️|••
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یك بار پامو کردم تو. کفش بچه های کار سه روز پاهام به کنار، قلبم درد میکرد...
یك بار هم پامو کردم تو. کفش بچه های که پدرمادر هاشو فراموش می کنند یا می برند خونه سالمندان...
کفشهاشونو پوشیدم خدا زد پس کله ام یك ماه آواره بودم همه کار و بارم گره تو. گره شده بود
میگفت اِلا باز نمیشم
...
یا یك بار پامو کردم تو کفش مادرم که از صبح تا شب کار تو خونه می کنه
نه بچه ها می بینند نه همسر، زحمت هاشو...
👈🏽 خلاصه بعضی وقتها پا تو کفش هایی کنیم که زحمت میکشند
تا بدونیم بفهمیم چه قدر این کفش ها پا رو میزنه...
ودرد داره...
کاش پامونو تو کفش گناه، شهوت، شهرت،
دنیا پرستی نکنیم...
یکم پامونو (داره ماه میمهانی خدا میاد) تو کفش
قشر کم درآمد محله، شهر، روستاهامون هم کنیم تا از دردشون باخبر بشیم...
⚠️•••|↫ #تَـــــلَنـگــــــرتـــایـــــمـ
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#ارسالی_از_کابران
فقط چرا رمان را ادامه ندادین ،تاکی تعطیلات نوروزی هستین ،ما توخونه همستیم و جایی نمیریم ،لطفا دلتون بحال ما بسوزه و دلستان مجید را بگذارین ،اونم با پارتهای طولانی و زیاد ،،با تشکر🙏🙏🌺🌺❤️🌺
❤️
چون کانال هرروز فعالیت داره ومطالب خوبی هم میزارین چندروز که نباشین خیلی به چشم میاد واعضا نگران میشن
#ادمین_نوشت
دست در دست هم داده بودن که ما چند روزی در خدمتون نباشیم .حالا می پرسید کی و چه کسی
اول گوشی ما مشکل پیدا کرد و نتونستم متصل به اینترنت و کلا خراب شده بود
دوم هم کسالت داشتیم ارمغان پایان سال ۱۴۰۱ به ما بود
واقعا دلم براتون تنگ شده بود ممنونم ا ز تمام کسانی که جویا ی حال ما بودن
الهی به حق حضرت علی حاجت روا باشن و مجردها هم ازدواج بدون پشیمانی داشته باشن به حق این ماه مبارک رمضان و ماه خدا و رحمت
#دوستتون_داریم
#با_حق
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
#آنجایی_که_گریستم 🍁🍂قسمت ششم 🖌️به قلم :حاء_رستگار میبیند دیگر کسی بدرقه یشان نمیکند.خیره می
#آنجایی_که_گریستم
🍂🍁قسمت هفتم
✍️به قلم :حاء_رستگار
خانه که میرسند مجید بدون هیچ تعارفی وارد خانه میشود و چکمه های بزرگ و پرگل خود را رها میکند پشت در و محبوبه میماند و یک بغل ترس و دلهره و دلتنگی برای داشتن یک زندگی آرام. سربه زیر و ساده پشت سر مجید راه می افتد و منتظر کوچکترین حرکت مجید است. مجید بدون کمترین توجهی پاهایش را می اندازد روي هم و آرام میخزد زیر کرسی و چشم هایش را میبندد. محبوبه چند دقیقه ایی دم در خیره میماند به آن آلونک مرغ. چقدر هیچ چیزی ندارد. جز چند کاسه و قابلمه و یک چراغ نفتی که روی آن چیزی بپزد هیچ چیزی در این خانه به چشم نمی آید. وقتی میبیند صاحب این خانه هیچ کاری به کار او ندارد. آرام بقچه اش را میگذارد کنار دیوار و میرود پشت پنجره. تکه پارچه ی چرک مرد سفیدی که مثلا نقش پرده را بازی میکند را کنار زده و میبیند جز برف و گل نمای دیگری در این طبیعت وحشی وجود ندارد. یاد گذشته ی درد ناکش می افتد. چقدر در ذهنش این صحنه زخم میزند به پیکر نحیفش. جای لگد های شوهرش انگار هنوز روی پهلو هایش تازه است. یاد طفلش می افتد. طفلی که تازه وجودش را در رحمش احساس کرده بود و چه ساده با چند لگد آن وحشی از دستش داده بود… آن بی صفت که رفت زیر چند متر خاک ولی او را گذاشت اینور دنیا با حسرت بزرگ مادری کردن!
برگشت و نگاهش افتاد به مرد درشت هیکلی که با فاصله کنارش به خواب رفته بود. نمیدانست باید چه کند. صدای گشنگی شکمش بلند شده بود. آرام به سمت یخچال کوچک زرد رنگی رفت و درش را باز کرد. باید اجابت میکرد این ناله های شکمش را. گور بابای خجالت. در یخچال را که باز کرد جز یک قالب پنیر و چند دانه تخم مرغ چیزی ندید. تخم مرغ ها را چنگ زد و به دنبال روغن گشت
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#آنجایی_که_گریستم
🍁🍂قسمت هشتم
✍️ به قلم :حاء_رستگار
مجید از زیر سنگینی پلک هایش احساس کرده بود، آن ریزه زن دارد کارهایی میکند. بالاخره ماهیتابه را پیدا کرد و گذاشتش روی پیک نیک. تخم مرغ ها را شکست و صدای جرق جرق روغن در اتاق پیچید. بوی روغن که خورد به مشامش احساس گرسنگی مجید را چند برابر کرد.چشم باز کرد و خیره شده به محبوبه که داشت لقمه میگرفت. محبوبه تا دو چشم سبز مجید را دید لقمه را رها کرد توی ظرف و خجالت و ترس را روانه ی معده اش کرد. مجید خودش را کشاند سمت ظرف و با فاصله از او مشغول خوردن شد. لقمه های درشت مرد تندتند محتوای غذا را کم میکرد. یک آن که به خودش آمد دید به جز یکی دو تا لقمه چیزی نمانده تا به محبوبه برسد. برای همین عقب نشینی کرد و ظرف را به طرف او هل داد و خودش را دوباره به زیر کرسی کشاند.
زن از بذل و بخشش آن غریبه که چند ساعتی میشد شوهرش نام گرفته بود تعجب کرد ولی ترجیح داد به خوردن ادامه دهد.بعد از غذا آن چند ظرف را شست و چادرش را بیشتر دور خود پیچید و گوشه ایی دور از مجید به خواب رفت. چیزی شبیه یک شکاف بزرگ بین آن دو غریبه وجود داشت. چیزی که قرار بود به زودی طبق قوانین این دنیا حل شود.
زمین گل آلود زیر پاهایش شده بود تنها چیزی که با آن آرامش می یافت. با بیل بزرگی از صبح افتاده بود به جان زمین ملاهادی و خستگی سرش نمیشد. شاید میخواست بهانه ایی پیدا کند برای نرفتن به خانه. احساس میکرد آن خانه هم دیگر برای او نیست. با آمدن محبوبه به خانه حس آرامشش سلب شده بود و در آن چهار دیواری احساس تعلق نمیکرد. آن طرف محبوبه از صبح نشسته بود در خانه و نمیدانست باید چه کند. کل خانه بوی مردانگی میداد و هیچ عطر و بوی زنانه ایی در خانه وجود نداشت. بالاخره نزدیک ظهر از جا بلند شد و آن پرده های چرک آلود را از پنجره ها کند. چرخی زد و نگاهش به آینه ی شکسته ایی افتاد و خودش را برانداز کرد. از دیروز چادرش را از سرش باز نکرده بود. چادر سیاهش را باز کرد و گره روسری اش را شل تر. موهایش بیقرار رها شدگی بودند. نمیدانست مجید کی سر میرسد ولی دیگر تحمل نداشت. روسری اش را باز کرد و موهایش ریخت دور گردنش. موهای بلند و مشکی که با گلوله های سیاه چشم هایش هماهنگی داشت..
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
📗
#آنجایی_که_گریستم
🍁🍂قسمت نهم
به خودش خیره شد. دستان سردش به نزدیکی گردنش رسید و جای زخم های سیاه و عمیق نمایان شدند. نمیتوانست به خودش بقبولاند هنوز هم مثل سابق زیباست. این زخم ها تمام دنیایش را تسخیر کرده بودند و او نمیتوانست دیگر به خودش نگاه کند. روسری را دوباره سر کرد و پارچه ی سفیدی را کشید روی آينه. هر آن چیزی که باعث شود او خودش را، چهره ی جدیدی که تقدیر به اجبار برایش ساخته بود را ببیند باید تدفین شود. با جاروی دسته بلند شروع به جارو کردن خانه کرد. رخت های کثیف مجید را جمع کرد و به همراه سایر پتو ها به حیاط برد. هوا سرد بود اما عطش به رخ کشیدن زنانگی اش باعث میشد سرما را به جان بخرد و مشغول شود. میخواست خودش را ثابت کند. میدانست مجید ذره ایی به او اهمیت نمیدهد. تازه یک روز از عقدشان گذشته. ولی انگاری میخواست با همه ی وجودش زندگی کند. وقتی تنها بودن در این خانه را مقایسه میکرد با جهنمی که به تازگی از آن راحت شده بود، تازه میفهمید باید با همه ی توان این دوری و دوستی با مجید را حفظ کند و تنها با همه ی قدرت زندگی کند. کارهایش که تمام شد، غروب را ديد. مثل باقی زن ها نمیدانست شوهرش کی از سر کار میرسد. برای همین به گوشه ایی خزید و زیر کرسی به خواب رفت.
مجید آنطرف شالیزار زیر گل و آب و برف های عرق کرده داشت تمام اجداد خورشید را به فحش میگرفت که چرا غروب کرده است؟ نمیخواست به آن خانه که حالا یک غریبه ی ندیده، ساکنش شده بازگردد. هیچ وقت از بودن با کسی اینچنین کراهت نداشت. اما تیزی غروب و صدای عوعوی سگان یادآوری میکرد که برای زنده ماندن و یخ نزدن مجبور است به خانه اش برود. آنجا خانه ی او بود و تنها حسن ماجرا این است که هر طور بخواهد باید دیگران باب میل او رفتار کنند. لااقل اینبار، قرعه باید به نام او زده شود.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
••|📆🤩|••
دعوت شدم به مهمونی نمیدونم چی بپوشم... 😌😍🙊🙈
لباس اخلاق بپوشم...؟
لباس توبه بپوشم...؟
لباس گذشت بپوشم...؟
لباس محبت بپوشم...؟
لباس غیرت بپوشم...؟
لباس حجاب بپوشم...؟
لباس حجب حیاء بپوشم...؟
و......
وااای من چی بپوشم...؟
اصلا تموم لباس چرکهای که شیطان با وسوسه تن دلم کرده میندازم دور
جلاش میدم دلمو🙈🙊...
اون لباس خوشکلای دلمو که دلبری می کنند از میزبان اون لباس توبه امو می پوشم...
هوم چطوره به نظرتون...؟
میخام یك ماه به جای ستاره ها تو زمین بدرخشم... 🙈🙊
تو چطور میخواهی دلبری کنی بدرخشی یا نــه...؟
❤️•••|↫ #مـنآسـبـتے
❤️•••|↫ #ضیافت_الله
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+ سال نــــو مبارک 🎉✨
•
•
+ ان شاءالله سال خوبی پیش رو داشته باشید
ازدواج مجردها کانال
حاجت تمام اعضای کانال باشه
و این سال، سال ظهور منجی عالم باشه❕
▫️#عید_نوروز
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🔸آخرین عروس، داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘قسمت دوم:رویایی سرنوشتساز
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
#بنتالإسلام
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
4_5776093412340009915.mp3
12.55M
🔸آخرین عروس،داستان زندگی حضرت نرجس سلام الله علیها.
🔘قسمت دوم:رویایی سرنوشتساز
#حکایت
#حضرت_نرجس_سلام_الله_علیها
#بنتالإسلام
.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
💠درسهایی از قرآن برای زندگی موفق در جزء اول
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
hobo_lhosein(2).mp3
6.56M
•🎼🖤•
السلامماهخداسوزدعا؛
اغفِرذُنوبَناحسینحسینحسین...💔
#شبتون_خدایی
#پابان_فعالیت
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
•ــــــــــــــــــــ••ــــــــــــــــــــ•