بگویید این کلام حق
به این آلوده دامنها
نگردد رخنهای در دین
از این حرمت شکستنها
شـآه چراغ !
یه روزی همین "آه" دامنت رو میگیره ...💔🥀
#آجرڪاللھیاصاحبالزمان ✨
#شاهچراغ 🕯
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
503_18197191022115.mp3
2.64M
••|🥀|••
#سید_رضا_نریمانی
#دلتنگ_حرم💔🖤
تقدیم ب شهدای حادثه #شاهچراغ
خوشا ب سعادتشان
عاقبت به خیر شدند.❤️
▪️قدم هایت که حسینی شد، ناگریز راهت زینبی می شود و باید هر چه داری تقدیم کنی...
تقدیم راه امام زمانت...
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج♥️
🖤•••|↫ #مـنآسـبـتے
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🌹بسم الله الرحمن الرحیم.🌹
🏴
یا شهید سید مسعود رشیدی متوسل میشویم به نامت به بزرگی ات تا نزد خداوند بهترین ها را به بندگانت عطا فرماید
⭕ختم #صلوات
1⃣سلامتی و ظهور آقا
2⃣ازدواج جوانان
3⃣ حاجت جمیع
4⃣مجردان کانال ازدواج بدون پشیمانی داشته باشن
1🌷صلوات0⃣0⃣5⃣1⃣
2🌹صلوات0⃣0⃣5⃣1⃣
3🌷صلوات0⃣0⃣5⃣1⃣
4🌹صلواات0⃣0⃣5⃣1⃣
5🌷صلوات0⃣0⃣0⃣2⃣
6🌷صلوات0⃣5⃣7⃣1⃣
7🌹صلوات0⃣0⃣0⃣2⃣
8🌷صلوات0⃣0⃣0⃣2⃣
9🌹صلوات1000
10🌷صلوات1000
❤️ ((شهید_سید_مسعود_رشیدی_شهدا_شاه_چراغ_محسن_حججی))
⭕زمان ختم #صلوات
_زمان_نا_محدود_است ⭕
#تعداد_به_دلخواه
#قبول_باشه🌺
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
برای اعلام ختم به ایدی زیر مراجعه نمایید⬇️
@mojaradan_bott
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#بسم_رب_حسین
سلام صبحتون بخیر و به شادی
شاید بپرسید چرا شهید سید مسعود رشیدی دیشب اتفاقی با این شهید آشنا شدم .چوان ۱۸ساله ای که فرماندش میگفت بلد نبود سلام بده از اون مشتی های روزگار بود علابلکوم اینطوری سلام میداد نماز هم بلد نبود بخونه فرماندش میگفت من اینطوری دیدمش گفتم ببرمش سنگر خودم درستش میکنم میگفت مهر مینداخت روی پاش یک رو پای میزد پرت میکرد نماز میخواند میگفت ۲۳روز طول نکشید و شهید شد یک شب پاس دادن نوبت ایشون بود سنگرش نزدیک دشمن بود برای پاس دادن نوبت عوض شدن شیفت شد اون تعویض شیفت رفت دید هر چه صداش میکنند جواب نمیده ترسیده نکنه شهید شده فرمانده صدا میکنه ما هم نزدیک مقر دشمن یواش یواش نزدیک سنگر شدیم دیدیم خوابش برده .بلندش کردیم گفت صبح من شهید میشم فرماندش مسخره اش کرده گفت الان من چند سال آرزو شهادت دارم شهید نشدم آنوقت تو هنوز نیامده شهید بشی به شوخی و مزاح بردمش سنگر استراحت کنه فرماندش گفت تا صبح گربه کرد عملیات سنگین شد گفتیم الان تلفات زیاد میدیم چشم چشم نمیدید از دود و خاک زیاد دست هم میگرفتیم که بتونیم راه بریم تا بعد از یک روز جنگ و دفاع کردن و تمام شدن گفتم بالای ۲۰۰۰نفر شهید دادبم آمار گرفتیم فقط ۱نفر شهید شد اونم سید مسعود رشیدی جوان ۱۸ساله گفتم بیارید ش پیشم دیدم یک تیر به سرش خورده چقدر زیبا انگار خوابیده بود صورتم روی صورتش گذاشتم گفتم چکار کردی چی گفتی به خدا که خدا خریدت
الهی به حرمت این شهید جوان همه عاقبت بخیر و مجردان کانال هم ازدواج و خوشبخت دوعالم باشن .🌺❤️
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
🌹بسم الله الرحمن الرحیم.🌹 🏴 یا شهید سید مسعود رشیدی متوسل میشویم به نامت به بزرگی ات تا نزد خداوند
#بسم_رب_حسین
بچه ها. ختم صلوات هست نه حدیث کسا شرمنده این ختم مال قبلاً بود حدیث کسا داشتیم دقت نکردم پایین ختم هم باید پاک کنم و جاش ختم جدید بنویسم
همان صلوات اعلام کنید نه حدیث کسا خیلی ها حدیث کسا اعلام کردن .عذرخواهی بنده را پذیرا باشید .
میگم ازدواج کنید کلا از ادمین جانتون راحت بشید الخلاص کوگوش شنوا 😂😉
الهی به حق پنج تن آل عبا حاجت روا بشین .
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
روانشناسی رابطه 🤍
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
29.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
📀 قسمت بیست و ششم
💾 دوره آموزشی رایگان
🎉 سوالات خواستگاری 🎉
دکتر مسلم داودی نژاد
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
بگردین یکی رو پیدا کنین که
خسته و داغون و له شما رو هم
با جون و دل بخواد
وگرنه آدم زرق و برق دار رو که
همه دوست دارن♥️💍
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک #کلمه و دنیا #تفکر
#نمی_بینمت
لحظه ای خود را جای آن بانو بگذار و درک کن چه سخت است آن لحظه ......
چه حادثه هایی از این دست در کمین ما بوده و هست....
قدر امنیت کشور را بدانیم و راحت اسیر تلقین های غلط بیگانه نگردیم.
مدیون شهدای مدافع حرم هستیم......
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞توی این دوتا فیلم؛ شما دوست
دارین زنِ کدوم زندگی باشین؟
انتخابهای ما هستن که کیفیتِ
زندگی هامون رو میسازن🌱
#زندگی_یادگرفتنیه
#تحلیل_فیلم
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#ارسالی_از_کاربران
اعضای کانال بزرگوار مجردان انقلابی این توسل ها وختم گرفتن ها رو دسته کم نگیرید دعای خیر درحق همدیگه رو دسته کم نگیرید من به عینه دیدم اثرات دعا رو
لازم دیدم برخودم بگم که شما هم عمل کنید
ان شاءالله همگی عاقبت بخیر بشید
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
#ادامه_پارت_بالا ☝️ فاطمه :اومد خونه چیزی نگفت؟ ریحانه:نه چیزی که نگفت ولی اگه کس دیگه ای بود چون خ
#ناحله💕
#قسمت_دویست_و_هفدهم
🚫#ڪپے بدوݩ ذکرنام نویسنده حرام و حقالناس است🚫
به زینب آنقدر که از صبح دارو داده بودم رو پام خوابش برده بود.
نمیدونستم چرا انقدر بیقراری میکنه ولی حال منم از صبح یه جور دیگه ای شده بود یه حس دیگه ای داشتم با وجود تمام استرسی که داشتم وصحنه هایی که هر روز از جلو چشام میگذشت روز سختی رو گذرونده بودم ظرفا رو میشستم که یهو یاد یه چیزی افتادمو گفتم:میگم ریحانه
ریحانه:جان؟
فاطمه:امروزچندمه؟
ریحانه:بیست و سوم
فاطمه:عه؟
ریحانه:اره چطور؟
فاطمه:ازچند روز دیگه باید برم دانشگاه.
ریحانه:ای بابا اسیر میشی که!
فاطمه:اره به خدا خسته شدیم.
ریحانه:چی میشه این یکی دوسال هم تموم بشه بره پی کارش راحت بشی!
فاطمه:اوووووف مگه اینکه خدا از زبون تو بشنوه.
ریحانه از جاش بلند شدو گفت میره تو اتاق زینب بخوابه منم رفتمو روی تخت دراز کشیدم.
تا روی تخت دراز کشیدم سِیلی از فکر و خیال به ذهنم هجوم اورد دوباره دلم پر از آشوب شده بود.
تاچشمامو میبستم صحنه های بد جلوی چشام نقش میبست از صبح دلهره ی عجیبی داشتم ولی عادی بود یه #آیت_الکرسی و سه تا #توحید خوندم ولی کفایت نکرد.
خوابم نمیبرد!!
رفتم #وضو گرفتمو دو رکعت #نماز_شب خوندم.
بعد ازنماز #دعای_توسل و #زیارت_عاشورا خوندم.
حالم بهتر شده بود حالا آروم تر بودم.
از روی اپن یه قرص ارامبخش برداشتمو گذاشتم تو دهنم و با یه لیوان اب قورتش دادم.
دوباره رفتم سر جام و دراز کشیدم این بار نفهمیدم چقدر گذشت که خوابم برد.
با صدای زنگ تلفن خونه از خواب پریدم به ساعت نگاه کردم یازده و ربع بود.
به زور به خودم تکونی دادمو رفتم سمت تلفن.
فاطمه:الو
بابا:سلام بابا خوبی؟صُبحِت بخیر.
فاطمه:خوبم بابا جون صبحِ شمام بخیر.
بابا:کجایی عزیزم؟
فاطمه:خونه خودم.
بابا:چرا نمیای اینجا؟
فاطمه:چرا میام امروز یکم کار داشتم خونه.
بابا:اهان خیلی خوب من کارت دارم اگه میتونی زودتر خودتو برسون اینجا.
فاطمه:الان؟
بابا:اره هرچی زودتر بهتر.
فاطمه:چَشم.
بابا:قربونت خداحافظ.
فاطمه:خداحافظ.
بعد از اینکه تلفن رو قطع کردم رفتم سمت دستشویی و صورتمو شستم رفتم تو اشپزخونه و چایی گذاشتم بعدش هم برگشتم سمت اتاق تا ببینم ریحانه و زینب در چه حالیَن ریحانه که وسط اتاق غش کرده بود زینب هم اروم روی تختش خوابیده بود ریحانه رو بیدار کردم تا صبحونه بخوریم خودمم رفتم تا میز رو بچینم کره و مربا و پنیر و نون رو گذاشتم رو میز و منتظر شدم چایی دم بکشه.
هنوزخوابالود بودم نشستم روی صندلی که ریحانه هم اومد پیش من.
فاطمه:بابا زنگ زد گفت بیا خونه کارت دارم
ریحانه:چیکار؟
فاطمه:نمیدونم نگفت.
ریحانه:وا!!
فاطمه:اره برا خودمم عجیب بود یعنی چه کاری میتونه داشته باشه؟
ریحانه:نمیدونم.
فاطمه:پس زودتر بخور بریم ببینیم چی شده.
ریحانه:باشه ولی من سر راه پیاده میشم میخوام برم خونه.
فاطمه:چرا؟
ریحانه:یه سری کار دارم راستی داروها و مدارک پزشکی داداش خونه است میخوای برات بیارم یا بریزمشون دور؟
فاطمه:مدارک چی؟
ریحانه:مدارک پزشکی قلبش و اینا دیروز صبح داشتم کمدا رو مرتب میکردم زیر کمد تو چمدون قدیمی مامان پیداش کردم!
فاطمه:عه؟نه نندازشون خیلی مهمن اونا اگه یه وقت لازم بشه روند درمانش عقب میافته خدایی نکرده.
ریحانه:عهه زبونتو گاز بگیر #خدا نکنه لازم بشه دردش داداشمو کشت این چند مدت چیزی نگفته بود؟درد نداشت؟
فاطمه:به من که راجع به درداش چیزی نمیگه ولی هر وقت پرسیدم جریانش چی بوده و اینا میگه بعد عمل دیگه خوب شده یه مدت قرصاشو میخورد ولی الان چند وقتیه که اصلا حتی نمیره سراغشون الحمدلله.
ریحانه:اها پس خدارو شکر!
فاطمه:میگم ریحانه؟چرا محمد قلبش اینجوری شد؟
ریحانه:هیجده سالش که بود بابا اینا فهمیدن ناراحتی قلبی داره خدارو شکر زود متوجه شدن چون داداش بیچاره خیلی اذیت میشد هیچی دیگه بعد صبر کردن عملش کنن و اینا که بعدشم که مامان اونجوری شد تا اینکه همین دو سه سال پیش شد که عملش کردن خدارو شکر والا منم دقیق نمیدونم چیزی.
اون موقع بچه بودم فقط یادمه خیلی اذیت میشد از درد برا همینم خیلی اذیتش کردن واسه جذب تو سپاه بیچاره داداشم.
فاطمه:اره خیلی اذیت میشد اون اولین باری که رفتم هیئتشون ازش تشکر کنم بابت اون روز...وقتی بهش گفتم نمیبخشمت و به حضرت زهرا میسپرمت حالش بد شد اقا محسن میگفت حرص نخور و نمیدونم تازه عمل کردی...خوب یادم نمیاد ولی یادمه بعد از اون شب همه ی حواسم پیشش بود نمیدونستم ازش بدم میاد یا چی ولی حس عجیبی بهش داشتم...!
ریحانه:محمد از اون شب به من چیزی نگفته بود ولی اره وقتی اسم حضرت زهرا میاد دگرگون میشه خودت که میشناسیش دیگه خودت باید بری تا تهش که چرا حالش بد شد.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´