eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 خداوند به يکی از وحی نمود: فردا صبح، اول چيزی که ديدی ، دومی را ، سومی را بپذير، چهارمی را نااميد مکن، و از پنجمی . صبح‌گاه از جا حرکت کرد، در اولين وهله به بزرگ سياهی برخورد متحير ايستاد که چه کنم سپس با خود گفت: خدا دستور و نشدنی را نمي‌دهد، به قصد خوردن کوه جلو رفت، هرچه جلوتر رفت کوه شد، تا به صورت لقمه‌ای درآمد چون ديد گواراترين خوراک است، از آنجا گذشت طلائی را ديد طبق دستور گودالی کند و آن را پنهان نمود، اندکی رفت و پشت سر نگاه کرد، ديد طشت بيرون افتاده، گفت: من آنچه بايد کرده‌ام سپس به برخورد که يک باز شکاری آن را تعقيب می‌کرد، مرغ آمد دور او چرخيد، پيغمبر گفت: من او را بپذيرم آستين گشود، مرغ وارد آستين شد باز گفت: را که چند روز در تعقيبش بودم ربودی پیامبر گفت: خدا به من داده اين را هم نااميد نکنم، قطعه‌ای از ران شکار را گرفت و نزد باز افکند، از آنجا گذشت يافت که بو گرفته و کرم در آن افتاده بود، طبق وظيفه از آن گريخت. پس از طی اين مراحل برگشت، در خواب به او گفتند: تو مأموريت خويش را انجام دادی، اما مقصد چه بود؟ گفت: نه. به او گفتند: آن کوه، بود، انسان در وقت خشم خود را در مقابل کوهی می‌بيند، اگر خويش را بشناسد و پابرجا بماند کم‌کم غضب آرام مي‌شود و سرانجام به صورت لقمه گوارايی درمی‌آيد که آن را فرو دهد. اما آن طشت، کنايه از و عمل صالح بود، که اگر مخفی کنی، خدا به هر طريق باشد آن را در برابر ظاهر می‌کند که صاحبش را جلوه دهند. علاوه بر که در آخرت دارد. اما آن مرغ، کنايه از است که بايد را بپذيری. اما باز حاجتمند است که نبايد نااميدش کنی. اما گوشت گنديده است، از آن بگريز 🆔 @mojaradan
⚫️🏴⚫️🏴 یکی از نمایندگان حضرت آیت الله خوئی رحمت الله علیه می‌گوید: یک سالی در محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم و در آن گرمای شدید ایشان را در حالی دیدم که از سیاه‌پوش بود، حتی لباسهای زیر و جورابهای ایشان نیز سیاه بود. من در حالی که کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم که آیا فکر نمی‌کنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض و یا شوید؟! ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هر چه دارم از سیاه‌پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام دارم. پرسیدم: چطور؟؟ فرمود: بنشین تا برایت تعریف کنم. سپس اینگونه برایم تعریف نمود: پدر من مرحوم حاج سید علی‌اکبر خوئی از و منبری‌های معروف زمان خود بود. همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار می‌شد پس از سه ماه بارداری بچه‌اش سقط می‌شد و خلاصه بچه‌دار نمی‌شدند. روزی پدرم منبر این جمله را به مردم می‌گوید که ایهاالناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهم السلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخشش اند، و هر حاجت یا بزرگی که دارید جز درب خانه‌ی ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلات اند.... پس از آنکه پدرم از منبر پائین می‌آید زنی به او می‌گوید آسید علی‌اکبر شما که به ما سفارش می‌کنید تا برای حل مشکلات و گرفتن درب خانه‌ی اهلبیت و امام حسین علیهم السلام برویم، چرا خودت از امام حسین علیه‌السلام نمی‌خواهی تا به تو عنایت فرماید؟؟!! ایشان در حالیکه به شدت ناراحت می‌شوند به خانه می‌رود. همسرشان (مادربنده) می‌پرسد: آقا چرا اینقدر ناراحتید؟؟؟ و ایشان منبر و صحبت آن زن را بازگو می‌کنند. مادرم می‌گوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه‌السلام نمی‌کنی تا حضرت فرموده و ما نیز بچه‌دار شویم؟ پدرم می‌گوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم! در جواب می‌گوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که تمام دوماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه‌السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید. در آن سال پدرم به این عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا سیاه‌پوش شد. در همان هم مادرم باردار می‌شود و 7ماه نیز از بارداری‌اش می‌گذرد و بچه‌اش سقط نمی‌شود. یک شبی یکی از که از شاگردان پدرم بوده در آخر شب درب منزل ایشان می‌آید. وقتی پدرم درب را باز می‌کند پس از سلام و پرسی عرض می‌کند که من یک سوال دارم. پدرم که گمان می‌کند سوال او یک مسئله علمی و یا فقهی باشد می‌گوید بپرس اما در کمال ناباوری آن طلبه می‌پرسد آیا همسر شما باردار است؟؟؟ ایشان با تعجب می‌گوید بله، تو از کجا می‌دانی؟کسی از این اطلاع ندارد. باز می‌پرسد ایشان 7ماهه باردارند؟ پدرم با تعجب بیشتری پاسخ مثبت می‌دهد، ناگهان آن# طلبه شروع به گریه کردن می‌کند و می‌گوید: آسیدعلی‌اکبر من الآن خواب بودم، در خواب وجود مبارک صلی الله علیه و آله را زیارت کردم. حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی‌اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای حسین کردی و دوماه از سرتاپا سیاه پوشیدی این بچه‌ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ می‌کنیم و او سالم می‌ماند و ما او را می‌کنیم و او را فقیه و عالم در دین می‌گردانیم و به او شهرت می‌دهیم. و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار حالا که من هر چه دارم از سیاه‌پوشی سرتاپایی دارم!!؟ شادی روح حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم خوئی و تمام علمایی که مدافع شعائر اهل بیت علیهم السلام بودند، صلوات @mojaradan
✍"زن ذلیل؟!!! نه جانـم بگـو؛ زن عـزيـز...!" گفت: «فلانی خیلی ذلیله!» گفتم: «از کجا ؟!!!» گفت: «خانمش به خانم من گفته که فلانی توی خونه کمک می‌کنه!» گفتم: «چه اشکالی داره؟!» گفت: «مرد شده واسه اینکه بگیره دستش بره تریلی، نه اینکه توی خونه بشوره و سبزی پاک کنه!» گفتم: «این چیزی که تو میگی مرد بودن نیست و اون کارهایی‌ام که فلانی خونه انجام میده نشونه زن ذلیل بودن نیست!» گفت: «علّامه دهر! تو بگو به میگن زن ذلیل؟!» گفتم: «زن ذلیل به کسی میگن که زنش رو و ذلیل کنه...!» گفت: «اِاِاِ نه بابا! ما تا دیروز فکر می‌کردیم زن ذلیل به# آدم بدبختی میگن که ذلیلِ زنش باشه!» گفتم: «کسی که توی خونه به زنش کمک می کنه، ذلیلِ زنش نیست، براش ...» @mojaradan