eitaa logo
مجردان انقلابی
13.9هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ همراه با فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی در پایان هفته (پنجشنبه اول خرداد) 🔸فیلم تلویزیونی «بازمانده»، ساعت ۱۰ از شبکه سه سیما 🔹فیلم سینمایی «هیام»، ساعت ۱۱ از شبکه پنج سیما 🔸انیمیشن سینمایی «سربازان کوچک»، ساعت ۱۴ از شبکـه کودک 🔹فیلم تلویزیونی «جزیره گنج»، ساعت ۱۸ از شبکه امید 🔸فیلم سینمایی «بچه را بزرگ کردم»، ساعت ۱۹ از شبکه نمایش 🔹فیلم سینمایی «سرب»، ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه چهار سیما 🔸فیلم سینمایی «دست‌های خالی»، ساعت ۲۱ از شبکه نمایش 🔹فیلم سینمایی «دیترویت»، ساعت ۲۳ از شبکه نمایش @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😁 طرف از دار دنیا یه شلوار داره 😓 که اونم کادو واسه باباش آوردن 😐 کوچیک بود دادن این بپوشه 😐 بعد توی خواستگاری جوری میگه دنیارو به پات میریزم 😑 کسی که ندونه خیال میکنه طرف امپراطور چوسانِ قدیمه 😂😅😂 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😈خانوووووووووم......شماره بدم؟ 🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟ 💁♂ ‌چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟ ☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️ بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔 🎋 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد... 🌸روزی به امامزاده ی نزدیک رفت… 👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️ 🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد خسته… انگار فقط آمده بود کند… دردش گفتنی نبود…!!! 🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد‌‌‌ وارد شد و کنار ضریح نشست🌸 😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️ 😭خدایا کمکم کن… ☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… 👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان کنن!!!‼️ 😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند… 💃به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شد… اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! 😯 انگار محترم شده بود… تعقیبش نمی کرد!‼️ 🌼احساس کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام شده باشه!!!! 🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود! 🌿یک لحظه به خود آمد… 🌸دید را سر جایش نگذاشته…!☺️ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت 26.mp3
9.2M
#بشنوید 🔊نمایشنامه #یادت_باشد 2⃣6⃣ 💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر ⏰مدت زمان: 09:28 دقیقه @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#داستان_شب قسمت شصت و ششم منطقه عملیاتی اهواز دنیاش فرق می‌کرد با پاوه. غربت اهواز و خونه های بودن
🍁🍁🍁🍁 قسمت شصت و هفتم دل و دماغ هیچ چیزی رو نداشتم. حاجی وقتی حالمو دیده بود دستور داده بود برگردم. دیگه این شهر بدون رحمان چه صفایی میتونست داشته باشه؟ بیچاره مادر رحمان. از دار دنیا یه پسر داشت که اونم تنها گذاشتش. پیرزن معلوم نیست چه حالی پیدا کنه وقتی خبر و بشنوه. تمام مدت که توی راه بودم صدای رحمان توی گوشم پیچیده می شد. محبت هاش توی صفحه ذهنم رژه میرفت. نمیتونستم جای خالیش و هضم کنم. اتوبوس به ترمینال رسید و پیاده شدم. حس غربت این شهر بدون رفیقم، تمام وجودمو به تحلیل کشونده بود. ساکمو انداختم روی شونه ام و پیاده راه افتادم. از کنار همون ساندویچی معروفی که با رحمان همیشه توش بساط داشتیم رد شدم که حسی نذاشت حرکت کنم. بوی رحمان کل اونجا رو پر کرده بود. اونقدر که تا به خودم اومدم دیدم نشستم روی همون صندلی که همیشه روبه روم رحمان می‌نشست و به چشم های سیاهش خیره میشدم و به نصیحت هاش گوش میدادم. به یاد همون روزا و به عشق رحمان یه فلافل سفارش دادم و خیره شدم به صندلی خالیش. چقدر توی این مغازه کوچیک باهم رویا های بزرگ ساختیم.چقدر از پشت شیشه های این مغازه خیره میشد به آخرین مدل های پیکان و از ته دل با حالتی معصومانه آرزوی همچین ماشینی می‌کرد. چقدر اذیت میکردمش و چقدر بابت کارهای عجیب و غریبش مسخره اش میکردم. و اون چقدر توی همین مکعب جا مردونه رفتار می‌کرد. ساندویچ فلافل روبه روم گذاشته شد و من موندم و دونه دونه لقمه هایی که رحمان از ساندویچ خودش برام می‌گرفت و به زور توی دهنم میکرد. با دستای لرزون ساندویچ به سمت دهنم بردم و یک لقمه گرفتم. لقمه فلافل توی دهنم مثل یه کوره داغ آتیش تکون می‌خورد. بغض سخت این درد بزرگ راه گلوم و بست و غرورم پشت اشک هام شکست و صدای های های گریه کردنم همون چند متر مکعب رفاقت و پر کرد. حالا من اینجا بین همه ی این آدما تنها تر از حد تصور بودم. تنهایی که هیچ وقت با چیزی جبران نمیشه.! تنهایی که بوی تلخ از دست دادن رفیقم و داره..! ... @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 🌑 92روز تا فصل عاشقی چه غم ازحساب و قبرم همه جا دارم.. همه ی هر آنچه خیر است با دارم.. نرود دمی ز یادم همه دم برای دردم.. نود و دو روز دیگر دَمِ دارم...💔 @mojaradan ─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─