#انچه_مجردان_باید_بدانند
💞یک اشتباه رایج در انتخاب همسر
👈 یکی از اشتباهات رایج در زمان #انتخاب_همسر، امید بستن به تغییر دادن عادات و شخصیت وی پس از ازدواج است! امیدی واهی که می تواند سه نتیجه را در پی داشته باشد:
🔸تغییری حاصل نمی شود
🔸نتیجه ای عکس می گیرد
🔸مجبور به تغییر خود می شود.
👈 با این حال دیده می شود که افراد همچنان در تکاپوی تغییر عادات و شخصیت شریک زندگی خود، از راه های نادرستی استفاده می کنند که ولو نتیجه ای هم حاصل شود صرفا یک نتیجه موقتی بوده و بعد از مدتی مجددا همان عادات و ویژگی های شخصیتی بازگشت می کنند.
#مجردها_بدانند
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
52.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 فیلم『 #انفرادی
ژانر: کمدی،احتماعی
#قسمت_دوم
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
🔺موانع و مشکلات ازدواج
ترس از مشکلات مالی در ازدواج ، بدگمانی به خدا
🎙حجت الاسلام استاد دهنوی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🔴 #خلاصهی_سریال_زندگی
💠 معمولاً هر شب هنگام پخش سریال در تلویزیون، #خلاصهی قسمتهای قبل، به صورت آنچه گذشت نمایش داده میشود تا بیننده، موضوع اصلی سریال را #گم نکند و با دیدن خلاصهی آن، داستان فیلم را مرور کرده و تسلّط بیشتری به ابعاد آشکار و پنهان سریال پیدا کند.
💠 چه خوب است زن و مرد گاه در تنهایی خود به ویژه در #سکوت، با تفکّر و یا دیدن آلبوم و فیلمهای قدیمی، سریال زندگی خود با همسرشان را در ذهن، #بازنگری کنند. تصوّر و مرور صحنهها و خاطرات تلخ و شیرین زندگی، تصوّر صحنههای گذر از سختیها و مشکلات، #تصوّر تلاشهای من و همسرم در رسیدن به اهداف و شرایط ایدهآل، تصوّر روزهای اوّل زندگی عاشقانه و بطور کلّی مرور ایّام سپری شدهی زندگی، #برکات و فواید خوبی دارد.
💠 اینکار تلنگر خوبی برای یادآوری زودگذر بودن، #فانی بودن و بیوفایی دنیاست و روحیهی گذشت، درک همسر، قدر یکدیگر دانستن و نگاه #اخروی را در ما زنده میکند.
💠 اینکار باعث میشود برخی از واقعیّتهای #فراموش شدهی زندگی و نقش مثبت همسر و تلاشهای او در #سریال زندگیمان دیده شود و این نکته را به ما یادآوری کند که هردو باهم تا این نقطه از زندگی را پیمودهایم در نتیجه حسّ اتّحاد و #همدلی را در ما تقویت کند
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
✨⃟ ⃟🌈•> #تصــویࢪزمینہ📱
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
16.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با حرفش همه زدن زیر گریه....
#حافظ_کل_قران_مجید
#دختر_مدافع_حرم
#هشت_نیم_ساله
#جای_خالی_پدر
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
تحدیر_+جزء+نهم+قرآن+کریم+.mp3
4.2M
#تند_خوانی🌸
جزء نهم🔗
بهنیابتازشهیدمحمدمهدی
لطفینیاسر🍂..
هدیهبه آستانمقدس
امامزمان(عج)🌼🌿..
بانوایاستادمعتزغلامی🎙
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مناجات ✨️
#دلی ❣
مناجات تامل برانگیز شهید چمران با خدا
پر از قشنگی و حرفِ دله...🥺🌱
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|😎👳🏻♂|••
از آقا افطاری میخواد
جواب آقا دیدنیه 😂
🇮🇷•••|↫ #رهـبرآنہ
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
#آنجایی_که_گریستم 🍂 🍁 قسمت سی و دوم مادرش تاب نمی آورد و میرود به حیاط. می افتد به پای خان بابا و
#آنجایی_که_گریستم
🍂 🍁 قسمت سی و سوم
چشم هایش را که باز کرد، دید توی اتاق تاریک خانه حاجی بابا، وسط یک عالم لحاف و تشک خوابش برده.
دلش در هم میپیچید و حالش رو به افول بود. از جا برخواست و نزدیک در رفت. دستگیره را پایین کشید اما در از بیرون قفل شده بود. چندین بار دستگیره را تکان داد اما باز نشد. شروع کردبه کوبیدن در و حاجی بابا و یاسر و یحیی را صدا زد. چند دقیقه ایی گذشت که یاسر از پشت در سبز شد و بلند داد زد :چته؟ هار شدی؟
محبوبه آب دهانش را قورت داد و با صدای بریده ایی گفت :منو چرا آوردین؟ چی از جونم میخواین؟ میخوام حاجی بابا رو ببینم، این در و باز کن
یاسر پوزخندی زد و گفت :زیادی زر زر نکن. تو کی باشی که بخوای حاجی بابا رو ببینی؟ حالا حالا باید تقاص بی حیایی تو بدی. حالا حالا باید اینجا بمونی و عذاب بکشی. خودم با دستای خودم گورت رو میکنم.
محبوبه شروع با فریاد کشیدن کرد و گفت :میخوام حاجی بابا رو ببینم. این در لعنتی رو باز کن.
یاسر لگدی به در زد و صدای داد و بیداد محبوبه را خفه کرد و رفت.
محبوبه با صدای بلند زد زیر گریه و پشت در سر خورد. دلش از همه چیز گرفته بود. این گذشته رهایش نمیکرد. ذهنش رفت سمت مجید. درست لحظه ایی که احساس میکرد همه چيز درست شده، وقتی که احساس میکرد صاحب قلب مجید گشته و دلش به آرامش رسیده بود، گذشته مثل یک میهمان ناخوانده سر رسیده بود و شده بود ماتم پشت ماتم. مجید اگر به خانه می آمد و او را پیدا نمیکرد با خودش چه فکری درباره محبوبه میکرد؟ چگونه میتوانست او را پیدا کند؟ وقتی ذره ایی از گذشته او خبر ندارد. وقتی که زبان پرس و جو ندارد. دلش برای آن خانه کوچک و از همه مهمتر آن مرد ساکت تنگ شده بود. با خودش فکر میکرد هیچ مردی به پای مجید نمیرسد. مردی که هرگز تا به حال کسی مثل او اینگونه آرامش نکرده بود. حالا با این غصه باید چه کند؟ غصه ی از دست دادن رویاهایش. غصه از دست دادن مردی که با سکوتش دوست داشتنی تر است....
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´