eitaa logo
مجردان انقلابی
14.1هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻نماز بی‌وضو🔻 ✍️فردی می کرد که در وضو خانه مسجد شاهد بودم جماعت از دستشویی بیرون آمد و یکراست به مسجد رفت و وضو نماز خواند!! از آن بیرون رفتم و جای دیگری نماز خواندم! از آن به بعد به همه و آشنایان گفتم که در فلان مسجد نماز نخوانید چون امام جماعت آن گرفته!! و نماز بی وضو می خواند!! این گذشت تا یک زمان به علت بیماری؛ تزریق کردم و هنگام نماز با خود گفتم یکبار محل تزریق را در دستشویی ببینم تا از لباس و بدن اطمینان داشته باشم. وقتی از دستشویی بیرون آمدم و آماده شدم؛ گویی به من الهام شد: شاید آن روز هم جماعت مسجد؛ مشابه من به دیگری وارد دستشویی شده است. از خودش این را پرسیدم. را تایید کرد. 💥اما چه من آبروی او را پیش افراد زیادی بودم! •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═•••
سید بحرالعلوم به قصد به سامرا تنها به راه افتاد. در راه راجع به این مسأله که گریه ی بر حسین علیه السلام گناهان را می آمرزد فکر می کرد. وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد ، بعد پرسید:« سید درباره ی چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه ای؟ اگر علمی است بفرمائید شاید من هم اهل باشم؟» سید بحرالعلوم عرض کرد:«در این باره فکر می کنم که چطور می شود تعالی این همه ثواب به و گریه کنندگان حضرت سیدالشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در زیارت بر می دارند ثواب حج و یک عمره در نامه ی عمل شان می نویسند و برای یک ی اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟» آن سوار عرب فرمود:« نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. به همراه درباریان خود به شکار می رفت در از لشکریان دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و گرسنه شد. خیمه ای را دید، وارد آن خیمه شد در آن سیاه چادر، را با پسرش دید آنها در گوشه ی خیمه# بز شیردهی داشتند و از راه مصرف این بز خود را می گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کردند چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هرطوری بود خودش را به رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سوال کرد ، اگر من بخواهم میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم عملی باید انجام بدهم؟ یکی از گفت:به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از بود گفت:صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: مزرعه را به ایشان بدهید. سلطان گفت:هرچه کم است؛ زیرا اگر سلطنت و# تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام ، چون آنها چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه دارم به ایشان بدهم تا به سر شود.» بعد سوار عرب به سیّد فرمود:«حالا جناب بحرالعلوم ،حضرت سیدالشهداء علیه السلام هر از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن این همه اجر و ثواب بدهد نباید# تعجب کرد، چون خدا که خدایی اش را نمی تواند به علیه السلام بدهد پس هرکاری که می تواند آن را انجام می دهد ؛ یعنی با نظر از مقامات عالی خود امام حسین علیه السلام ، به زوّار و کنندگان آن حضرت هم عنایت می کند، در عین حال اینها را کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.» وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود از سید بحرالعلوم غیب شد. 📚منبع:ملاقات با امام زمان علیه السلام در کربلا ص 126 و 127 🆔 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری. #تلنگر #امام جواد علیه السلام (در ضمن ۵ توصیه) فرمود: ...و #یقین بدان هرگز از چشم خدا مخفی نخواهی ماند؛ #پس بنگر چگونه هستی (و اعمالت چگونه است). 📒 تحفُ العقول، ص455 #پایگاه_‌اجتماعی_مجردان_انقلابی 🍃🌸 @mojaradan
✨﷽✨ ✅به یاد امام زمان باش... ✍شخصی از کاظم درباره آیه ۲۰ سوره لقمان که میفرماید: آشکار و پنهانش را بر شما تمام کرد" پرسید. امام فرمودند: آشکار امامی است که میان مردم نمایان است. نعمت ، امام غایب از دیده هاست. آن شخص پرسید: در میان کسی پنهان میشود؟ فرمودند: بله، وجودش از مردم پنهان میشود ولی یادش از دلهای مومنان نمیشود. امام باقر فرموده اند: همانا یاد و ذکر ما (اهل بیت)، یاد و# ذکر خداست. 📚بحارلانوار ج۵۱ ص۱۵۰؛ کافی ج۲ ص۴۹۶ 🔺 توجه: بعضی از زمان غیبت به زبانِ فرمان و دستور واجب صادر نشده، بلکه خبر دادن از حالات مومنان آن زمان بیان شده است. در این هم زبان روایت، توجه دادن به این است که شخص با ایمان در این# برهه از زمان، باید دلش متوجه و به یاد باشد چرا که اگر غیر از این باشد، نشانه ایمانی اوست ‌‌ _____ 🆔 @mojaradan
✨﷽✨ 💬 سفری پرسود و استخاره بد! ✍مردی در به خدمت حضرت صادق(ص) آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! می خواهم به بروم و به نظرم رسید از شما تقاضا کنم تا برایم کنید؛ امام استخاره کردند و به او فرمودند: خوب نیست. مرد کرد و رفت؛ به استخارهٔ ششم گوش نداد و به مسافرت رفت، سه یا چهار ماه بعد ، خدمت حضرت آمد و عرض کرد: یابن رسول الله! چند ماه پیش برای من یک استخاره کردید و بد آمد. فرمودند: بله، هم می گویم آن استخاره بد است. گفت: یابن رسول الله! استخاره کردم که یک تجارتی بروم و شما فرمودید بد است، ولی من به این استخارهٔ شما ندادم و به این سفر رفتم، در این سفر با که انجام دادم، نزدیک ده هزار درهم سود کردم، استخاره تان بد آمد؟ امام(ع) فرمودند: در این سفر چندماهه که رفتی، می آید که یکبار نماز صبحت قضا شد و بلند نشدی در نماز بخوانی؟ عرض کرد: بله! فرمودند: تجارتت در این سفر حدود ده هزار درهم بود؟ عرض کرد: بله! فرمودند: 💥هرچه در زمین است، در راه خدا صدقه بدهی، جبران آن رکعت نماز قضا شده را نمی کند @mojaradan 🌺🌿🌺🌿🌺🌿
✅ داستان واقعی پدربزرگ آیت‌الله سیستانی رحمه الله علیه 👈 حکایت شنیدنی که امام زمان عج در تشییع جنازه ش حاضر شدند 💠 اسمش علی بود، سید علی سیستانی، پدر بزرگ همین آیت‌الله سیستانی خودمان، مشهدالرّضا،با تقوا و پرهیزکار، نیت کرده بود چهل بار در مسجد بصورت سیار زیارت عاشورا بخواند تا را ببیند،ختم زیارت را شروع کرد، گذشت و گذشت، هفته ی و نهم رسید، او اما به مرادِ دلش نه... 🔰 زیارتِ هفته ی سی و نهم یا چهلم بود، حین زیارت متوجه نوری شد در یکی از های اطراف مسجد، نوری نه از جنسِ این نورهایی که ما می شناسیم،بلند شد و از مسجد بیرون آمد، ردِّ نور را گرفت، رسید به ای که درب آن باز بود،يا الله یا الله گفت و داخل شد، ای وسط اطاق روبه قبله خوابانده بودند،همین که وارد اطاق شد زمانش را دید، در بین آنهایی که اطراف میت ایستاده بودند، چشم در چشم شدند با ، آقا با اشاره ی دست حالی اش کردند که صدایش را در نیاورد،که زمانش را دیده است... 💚 رفت سمت مولا، ایستاد کنارشان ، به شانه، سلام و احوال پرسی کردند، آقا آرام در گوشش گفتند: «لازم نیست دیدن ما خودتان را به زحمت بیاندازید، این خانم باشید، ما خودمان به دیدارتان می آییم، این خانم (اشاره کردند به جنازه ای که وسط اطاق بود) سال در دوران کشف حجاب رضا خان از خانه بیرون نیامد تا مادرم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها روی سَرش بماند...» نگاهم کرد و خجالت می کشم از او بگوئید عاشقت گفته: محشری داری... 📚روایتی داستان گونه از تشرف آیت الله سید علی سیستانی . @mojaradan •┈••✾🍃🍁🍃✾••┈•
🌺خواندن دعای فرج برای امام زمان(ع) بعداز نماز 🌸آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): یک روز در تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد.. رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟ ایشان فرمودند: یک لحظه، زمان(عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند: «آقای مدنی! کن! شیعیان من بعد از نماز، می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای من دعا نمی‌کنند؛ انگار نه انگار که امام زمانشان است!» و من از امام زمان(عج) به گریه افتادم..😔 @mojaradan
🌺علت بودن کبوتران در کعبه ❇️روزی سجاد علیه السلام به اصحاب خود فرمودند: آیا می دانید سبب بودن 🕊در کعبه چیست؟ گفتند: نه یابن رسول الله شما بفرمائید. حضرت علت را فرمود: در قدیم مردی بود که خانه ای داشت و در میان آن خانه نخلی بود و کبوتری در شکاف آن آشیانه کرده، پس هر وقت می گذارد آن بالای نخل می رفت و های آن را می گرفت و کشت. مدتی بر این گذشت، پس آن کبوتر از دست آن مرد به شکایت کرد، به آن کبوتر گفته شد این مرتبه که می آید جوجه های تو را بردارد از درخت می افتد و می میرد. بار دیگر که کبوتر جوجه گذارده بود یک روز دید آن مرد بالای درخت رفت کبوتر ببیند چه می شود، وقتی آن مرد بالای درخت رفت سائل و محتاجی از در خانه بلند شد پائین آمد و به او چیزی داد و برگشت بالای درخت و جوجه های کبوتر را برداشت و کشت و به او نرسید. کبوتر به خدا نالید و گفت: خدایا پس ای که به من داده بودی چه شد؟ به او گفته شد، که این مرد جان خود را به آن صدقه ای که داد خرید و بلا از او دفع شد؛ اما ما به همین زودی تو را زیاد می کنیم و جائی تو را مسکن می دهیم که کس نتواند تا روز قیامت آزاری برساند. خداوند آنها را در کعبه منزل داد و در امن و امان قرار داد و کسی نتوانست آنها را و شکار کند. . @mojaradan
داستان مرتاض هندی و امام زمان عج! . استاد ما ‌‌ ‌‌ الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر کشمیری بودیم این داستان رو زبان خود ایشون شنیدیم آیت الله کشمیری می‌فرمود در یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که زنده‌س یا مرده و کجا دفنه. چند نفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و هندی رو بلد بود این مرتاض این توانایی رو داشت که منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم هم مثلا فاطمه. ولی این شخص میفهمید و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا خاک هست یا زیر خاک آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش امام زمان(عج) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید بگیم نه حضرت زهرا(س) به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس. دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه ، رنگ و روش عوض شد و یکم جا خورد و کمی عقب رفت گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟ اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری کرد به گریه کردن به مرتاض گفتیم این زمان ماست. گفت هرجای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه اللهم عجل لولیک الفرج @mojaradan
❤️ ✅زیارت عاشوراى بانویى ، عذاب را از اهل قبرستان دور كرد🍃 علامه نورى نوشته : ملا حسن مجاور نجف كه حق مجاورت را ادا كرد و عمرش را در عبادت سپرى كرد، از قول محمد على یزدى به من گفت : مردى فاضل و صالح به خود پرداخته بود و در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به ((مزار)) كه جمعى از در آن دفن شده بودند، به سر مى برد. اى داشت كه دوران خردسالى را نزد معلم و... با هم گذرانده بودند و در گمركچى شده بود، پس از مرگ ، او را در آن گورستان كه نزدیك منزل آن صالح بود به خاك سپردند. بیش از یك ماه از مرگ گمركچى نگذشته بود كه صالح او را در خواب مى بیند كه او حال خوشى دارد و از الهى بر خوردار است ! نزد او مى رود و مى گوید: من از آغاز و انجام و و بیرون تو باخبرم ، تو كسى نبودى كه درونت خوب باشد و كار حمل بر صحت شود، نه تقیه و نه ضرورتى ایجاب مى كرد كه بدان شغل اشتغال ورزى و نه اى را یارى رساندى ، كارت عذاب آور بود و بس ، پس از كجا به این مقام رسیدى ؟ گفت : آرى ! چنان است كه گفتى ، من از مرگ تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم ، اما قبل همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا به خاكش سپردند، اشاره به جایى كرده كه قدم از گورش دورتر بوده ، دیشب سه مرتبه امام حسین به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: را از این گورستان بر دارند، لذا من در نعمت و آسایش قرار گرفتم . مرد صالح از بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوى اشرف مى رود، او را یافته و از حال همسرش مى پرسد، استاد اشرف مى گوید: از دنیا رفته و در فلان مكان یعنى ((مزار)) به خاكش سپردیم . مرد صالح مى پرسد: به امام حسین رفته بود؟ مى گوید: نه . مى پرسد: مصیبت او مى كرد؟ جواب مى دهد: نه . سؤ ال مى كند خوانى داشت ؟ مى گوید: نه . مى گوید: از این# سؤ الات چه مقصودى دارى ؟ مرد صالح خوابش را نقل مى كند و مى گوید: مى خواهم بدانم میان او و حسین چه رابطه اى بوده ؟ استاد اشرف پاسخ مى دهد: عاشورا مى خواند. @mojaradan