eitaa logo
موکب و گروه جهادی شهدای مدافع حرم،مقاومت و جهان اسلام
239 دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
21.4هزار ویدیو
293 فایل
چون واتساپ فیلتر شد کانال واتساپ رو به ایتا انتقال دادیم.تشکر از همکاری دوستان ارتباط با ادمین @yaarhamarrahmin
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ ‏شخصی از معتمدین نقل میکرد که در ایام جوانی، زمانی که تازه کرده بودم، که در حیاط منزلمان در کنار حوض آب نشسته‌ام ناگهان از میان چاه آب، مار بزرگی سر بیرون آورد و پاهایم را نیش زد. این مطلب گذشت و باز چند شب دیگر خواب دیدم که یک ، هر دو پای مرا ‏تا زانو بلعیده است و من در به شدت زجر می کشیدم. و بازفردای آن روزخوابی قریب به این مضمون دیدم،این های عجیب و معنی دار، من را به فکر انداخت که حتما مفهوم آن را پیدا کنم و به دنبال سرّ آن بگردم.نزدیکی های بود که در چهار باغ بالا، جناب را دیدم ‏‏که روی سکویی نشسته بودند و خوشه ای انگور را دانه دانه می کردند و یکی به اسبشان می دادند و یکی خودشان می خوردند. رفتم نزدیک ایشان و سلام کردم. ایشان هم جوابی گفتند و انگورها را دانه می کردند. من هم فرصت را غنیمت شمردم و داستان خواب هایم را برای ایشان نقل کردم. جناب صمصام هم ‏وقتی انگورخوردنشان تمام شد بدون این که حتی سرشان را بالابیاورند فرمودند: چرا با وبدون جوراب توی و قدم بزنه؟ اون ، نگاه محله است که پاهای تو را نیش می زنند. بنده که از این تعبیر عجیب جناب صمصام یکه خورده بودم و اشاره دقیق ایشان ‏مرا حیرت زده کرده بود، عرض کردم :آقا پس چرا مارها پاهای مرا نیش میزدند و میجویدند؟چرا پاهای زنم را در خواب ندیدم؟ ایشان باز فرمودند:به خاطر این است که تو به همسرت اجازه می دهی‼️ با پاهای لخت توی کوچه قدم بزند.‼️ اگر تو به او که بگیرد او حتما قبول می کند. پس مسئول ‏این گناه خود تو هستی! مارها هم پای تو را نیش می زنند. این سخن جناب صمصام آن قدر عجیب و با نفوذ بود که من همان لحظه سراسیمه به خانه رفتم و با همسرم ماوقع را در میان گذاشتم. ایشان هم سفارش جناب را اطاعت کردند پوشش خود را اصلاح کردند. 🔴 غبار روبی از چهره صمصام، صفحه ۱۲۹