فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به روزگار گفتند:
چرا رویِ چرخ و فلکِ تو
بعضیا بالان و بعضیا پایین؟
لبخند زد و گفت :
نگران نباش می چرخد!!!!
دور گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائما یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سِرِ غیب
باشد اندر پرده بازی هایِ پنهان غم مخور
👳 @mollanasreddin 👳
حرفهای دلنشین❤️
اگر آرامش میخواهی
مراقب مردم نباش.
اگر ادب میخواهی در کار کسی دخالت نکن.
اگر پند زندگی می خواهی
در برابر آدمهای احمق سکوت کن.
گذشته فراموش نمیشه
مگر اینکه آیندهت اون چیزایی باشه
که تو گذشته میخواستی بهش برسی...👌👌
👳 @mollanasreddin 👳
روزگاری خانه هامان سرد بود
بردن نفت زمستان درد بود
يک چراغ والور و يک گرد سوز
زيرکرسی با لحافی دست دوز
خانواده دور هم بودن همه
در کنار هم می آسودن همه
روی سفره لقمه نانی تازه بود
روی خوش درخانه بی اندازه بود
آن قديما عاشقی يادش بخير
عطر و بوی رازقی يادش بخير
عصر پست و تلگراف و نامه بود
روزگار خواندن شه نامه بود
👳 @mollanasreddin 👳
#هیزم_خشک
"فرض کنید درون ما انسان ها ، به دلایل
مختلف در مسیر زندگی پر از هیزم های
خشک شده است . کوچکترین جرقه ای از
بیرون میتواند درون مارا آتش بزند ، اگر
چنین شخصی بگوید دلیل ناراحتی و آتش
درون من کسی بود که جرقه زد ، راست
میگوید . اما چرا ما باید درونمان را پر از
هیزم های خشک رذایل همچون خشم و
غرور و نفرت و تایید طلبی بکنیم که با
هر جرقه ی کوچکی آتش بگیر ؟!
اگر ما درون خود را پاک نگه میداشتیم
و خود را از هیزم های خشک پر نمیکردیم
٬محرک های برونی نمیتوانستند مارا از
حالت طبیعی خارج کنند و باعث ناراحتی
و درد روانی ما گردند .
در فیه ما فیه مولانا امده است
هزار دزد بیرونی بیایند، در را نتوانند باز کردن
تا از اندرون دزدی یار ایشان نباشد که از اندرون
باز کند. هزار سخن از بیرون بگوی تا از اندرون
مصدقی نباشد، سود ندارد.
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفت جایی که امتحان میشید ...!
👈مرد در هنگام بیماری همسرش
شناخته می شود
👈زن در هنگام فقر همسرش
👈دوست در هنگام سختی
👈فرزندان هنگام پیری پدر و مادر
👈برادران و خواهران هنگام رسیدن
به ارث و تقسیم آن
👈اقوام هنگام غربت
👈عشق واقعی هنگام پایان یافتن مصلحت
👈مؤمن هنگام افتادن در امتحان و بلا
🎙#دڪتر_انوشه
👳 @mollanasreddin 👳
یه شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود.
هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید.
میدونی چرا؟
چون پاشنه هاش خوابونده شده بود.
یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم.
برامون مهم نیست کی سوارمون میشه...
یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری، اگر ضعیف باشی، همه میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره.
👈 قدر خودتونو بدونید، عزت نفس داشته باشید و کفش پاشنه خوابونده نباش.
👳 @mollanasreddin 👳
💎مادرم آن روزها همه چیز برایش حیف بود، جز خودش!
یک صندوق چوبی بزرگ داشت پر از چیزهای حیف!
در خانه ما به چیزهایی حیف گفته میشد که نباید آنها را مصرف میکردیم..!!
نباید به آنها دست میزدیم،
فقط هر چند وقت یک بار میتوانستیم آنها را خیلی تند ببینیم و از شوق داشتن آنها حَظ کنیم و از حسرت نداشتن آنها غصه بخوریم!
حیف مادرم که دیگر نمیتواند درِ صندوقِ حیف را باز کند و چیزهای حیف را در بیاورد و با دستهای ظریف و سفیدش، آنها را جلوی چشمان پر احساسش بگیرد و از تماشای آنها لذت ببرد!
مادرم هیچ وقت خود را جزو چیزهای حیف به حساب نیاورد...
دستهایش، چشمهایش، موهایش، قلبش، حافظهاش، همه چیزش را به کار انداخت و حسابی آنها را کهنه کرد.
حالا داشتههایش آنقدر کهنه شده که وصله بردار هم نیست...
حیفِ مادرم که قدر حیفترین چیزها را ندانست!
قدر خودش را ندانست و جانش را برای چیزهایی که اصلا حیف نبودند تلف کرد ...
👳 @mollanasreddin 👳
نه پول را خیلی عزیز بدانید
و نه بی ارزش
پول خدمتکار خوبی است
ولی رئیس بسیار بدی است
نه بواسطه پولداری حس ارباب بودن بهتان دست بدهد
نه بخاطر پول بنده کسی جز خدا باش
پول فقط یک وسیله است
پول شخصیت نمی اورد
چه بسیارافرادی که نه سواد داشتند نه پول
اما در دل مردم جا داشته و درهر مجلسی آنها را بالای محفل می نشاندند
پول امروزدست تو
و فردا با دیگریست
بخاطرچیزی که مال دنیاست ارزش خودتان را پایین نیاورید
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به این جمله خیلی اعتقاد دارم که میگه :
میروند فدای سرت...میمانند خوش بحال لحظه هایشان
وقتی آدم از #ذات و#شخصیت خودش مطمئن
باشه موندن و رفتن آدمای اطرافش بهش ضرر
نمیزنه
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"صبح" است و هوا 🍂
هواے لطف است و صفا،
صبح است و نوا🍂🌸
نواے مهر است و "وفا"..
صبح است و دلا هر آنچه
مے خواهے هست،
بر سفرۀ گستردۀ "الطافِ خدا"..🍂🌸
سلام دوستان صبحتووون بشادے و لطف خدا🍂🌸🌸
👳 @mollanasreddin 👳
قشنگه بخون
اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی
بوته ای در دامنه ای باش
ولی بهترین بوته ای باش که در کناره راه می روید
اگر نمی توانی درخت باشی، بوته باش
اگر نمی توانی بوته ای باشی، علف کوچکی باش
و چشم انداز کنار شاه راهی را شادمانه تر کن
اگر نمی توانی نهنگ باشی، فقط یک ماهی کوچک باش
ولی بازیگوش ترین ماهی دریاچه!
همه ما را که ناخدا نمی کنند، ملوان هم می توان بود
در این دنیا برای همه ما کاری هست
کارهای بزرگ و کارهای کمی کوچکتر
و آنچه که وظیفه ماست، چندان دور از دسترس نیست
اگر نمی توانی شاهراه باشی، کوره راه باش
اگر نمی توانی خورشید باشی، ستاره باش
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند
هر آنچه که هستی، بهترینش باش !
👳 @mollanasreddin 👳
بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می رفت و می نشست و به آب نگاه می کرد و با گل های کنار رودخانه خانه می ساخت . یک بار در حال انجام این کار صدای پایی شنید دید همسر خلیفه هست از بهلول پرسید چه می کنی ؟ او با لحنی جدی گفت بهشت می سازم همسر خلیفه که می دانست بهلول شوخی می کند گفت آنرا می فروشی ؟ جواب داد به صد دینار می فروشم . بهلول صد دینار را گرفت و گفت این بهشت مال تو و به طرف شهر رفت بین راه به هر فقیری می رسید یک سکه به او می داد وقتی همه دینارها را صدقه داد با خیال راحت به خانه بازگشت .
همان شب همسر خلیفه در خواب دید وارد باغ بزرگ و زیبایی شده در آنجا یک ورق طلایی رنگ به او دادند و گفتند این همان قباله بهشتی است که از بهلول خریده ای . او بعد از بیدار شدن در حالی که خیلی خوشحال بود ماجرا را برای همسرش تعریف کرد . مشتاق شد تا او هم یکی از همان بهشت ها را از بهلول بخرد اما بهلول به هیچ قیمتی حاضر به فروش نشد . وقتی با ناراحتی علتش را از بهلول پرسید او جواب داد :
همسر شما آن بهشت را ندیده خرید اما تو می دانی و می خواهی بخری من به تو نمی فروشم ...
👳 @mollanasreddin 👳
📚داستان کوتاه
مردی بود که هر روز برای ماهی گیری به دریا میرفت یک روز کلاهش را باد برد و بر روی آبهای دریا انداخت مرد به آن سمت دریا رفت و کلاهش را برداشت همان جا مشغول ماهی گیری شد. یک ماهی صید کرد و به خانه برد ،زنش ماهی را پخت هنگامی که مشغول خوردن بودند مرواریدی در شکم ماهی دیدند.
روزها گذشت و مرد دوباره بر حسب اتفاق به آن قسمت دریا رفت آن روز هم یک ماهی صید دوباره هنگام شام یک مروارید در شکم ماهی پیدا کرد، از فردا آن روز همیشه به آن قسمت دریا میرفت و هر روز یک ماهی یک مروارید .
تا یک روز پیش خود اندیشید چرا در شکم ماهی های این قسمت از دریا مروارید هست به خود گفت احتمالا در این قسمت از دریا گنجی از مروارید هست ،تصمیم گرفت به زیر آب برود و ان گنج را از دریا خارج کند.
یک روز به همان قسمت دریا رفت خودش را به دریا انداخت به امید گنج مروارید، اما هنگامی که به زیر دریا رسید نهنگی را دیدکه کنار صندوقی از مروارید بی حرکت است و به همه ماهی ها یک مروارید میدهد در این هنگام نهنگ به سمت، مرد رفت و گفت شام امشب هم رسید، طمع مردم باعث شده تا من که سالهاست توان شنا کردن را ندارم زنده بمانم، مرد از ترس همان جا خشکش زد نهنگ به او گفت من یک فرصت دیگر به تو دادم و گفتم توان شنا کردن ندارم اما تو که توان شنا کردنو را داشتی میتوانستی فرار کنی و مرد را بلعید.
در زندگی فرصتهای زیادی هست اما ما همیشه فکر میکنم دیگر فرصتی نداریم در همین جاست که زندگی خود را میبازیم.
گاه طمع زیاد داشتن است که فرصت زندگی را از ما میگرد.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
👳 @mollanasreddin 👳
راضیم...
به هرچی اتفاق افتاد!
که اگه خوب بود زندگیمو قشنگ کرد!
و اگه بد بود منو ساخت !
مدیونم...
به همه ی آدم های زندگیم!
که خوباشون بهترین حسا رو بهم دادن!
و بداش بهترین درسا رو !
ممنونم...
از زندگیم!
که بهم یاد داد همه شبیه حرفاشون نیستن!
و همیشه اونطوری که میخوایم پیش نمیره !
👳 @mollanasreddin 👳
بـه سلامتـیه اونـایی
کـه اگـه قـدشـون کـوتاس
قـد دلشـون تـا کـهکشـونـاس
بـه سلامتـیه اونـایی
کـه اگـه پـول نـدارن امـا
بجـاش یـه دنیـا معـرفـت دارن
بـه سلامتـیه اونـایی
کـه سـواد نـدارن امـا تـا حرف
میـزنی میـفهمـن چـی میـگـی
بـه سلامتـیه اونـایی
کـه خـودشـون سلامـت نیستـن
امـا وقتـی درد کشیـدنـت
رو مـیبیـنن بغـض میکنـن ...
بـه سلامتـیه اونـایی
کـه خمیـده شـدن امـا
هنـوز هـم بـرات تکیـه گاهـن ...
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜 معجزه های ﺧﺪﺍ همیشه وجود دارد
ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ڪہ
✨ ﺑﺮ ﺳﺮﺁﻓﺮﯾﺪﮔﺎﻧـﺶ
ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺵ میڪشد
💜 ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪツ ﺭﺍ ﺑﺮﻟﺒﺸﺎﻥ می نشاﻧﺪ
در پایان این شـب زیبا
✨ شما را به خــ♡ـدا میسپارم
💜 شبتـون پر از یاد خدا 💜
👳 @mollanasreddin 👳
🍎از خیاطی پرسیدند:
زندگی یعنی چه ؟
گفت : دوختن پارگی های
روح با نخ توبه !
🍎از باغبانی پرسیدند :
زندگی یعنی چه ؟
گفت: کاشت بذر عشق
در زمین دلها، زیر نور ایمان
👳 @mollanasreddin 👳
خدای مهربانم❤️
وقتی توکلم بر خودته🤲
آرومم و میدونم هرطوری بشه
تو هوامو داری❤️
ازم میخوای بهت اعتماد کنم😇
میدونم این اتفاقای زندگی
یه نشونه ست تا دوباره
به یادت بیفتم✨😊
سلام صبح زمستونیتون بخیر🥰
👳 @mollanasreddin 👳
#تلنگر
بدون اهمیت روزها را می گذرانيم
کم می خنديم
تند رانندگی می کنيم
زود عصبانی می شويم
زود قضاوت می کنیم
برای اثبات خود
پشت سر دیگران بدگویی میکنیم
تا دير وقت بيدار میمانيم
خسته از خواب بر می خيزيم
کم مطالعه می کنيم
بیشتر اوقات تلويزيون نگاه می کنيم
و به ندرت دعا می کنيم
مايملک بسیار داريم
اما ارزشهايمان کمتر شده اند
بسیار صحبت ميکنيم و بسیار دروغ می گوييم !
و به اندازه کافی دوست نمی داريم
به کجا چنین شتابان؟
👳 @mollanasreddin 👳
وقتی کاری انجام نمی شه
حتما خیری توش هست
وقتی مشکل پیش بیاد
حتما حکمتی داره
وقتی تو زندگیت زمین بخوری
حتماً چیزی است که باید یاد بگیری.
وقتی بیمار میشی
حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده
وقتی دیگران بهت بدی می کنند
حتماً وقتشه که تو خوب بودن
خودتو نشون بدی...
وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد
حتماً داری امتحان پس میدی
وقتی همه ی #درها به روت بسته میشه
حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی
بابت صبر و شکیبایی بهت بده....
وقتی سختی پشت سختی میاد
حتماً وقتشه روحت متعالی بشه
وقتی دلت تنگ میشه
حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی...
👳 @mollanasreddin 👳
📚#حکایت_خر_ملانصرالدین
مرد فقیری فرزندش سخت بیمار شد پس به خانه ملای ده رفت تا خر او را برای چند ساعت قرض بگیرد و با آن به دنبال طبیب برود . پس از خواهش و تمنای فراوان ملا گفت: "خر ما در خانه نيست" حال برو و مزاحم نشو بگذار به عبادت خود بپردازم ، تا خواست در را ببندد ناگهان همان موقع خر ملا شروع کرد به عرعر کردن !
مرد با ناراحتی گفت: جناب ملا شما که فرموديد خرتان خانه نيست؛ اما صدای عرعرش در خانه تان الان دارد گوش فلک را کر می کند. ملا عصبانی شد و گفت: مردک ملعون عجب آدم کافر و کج خيال هستی از خدا بترس حرف من ملا را باور نداری ولی عرعر خر مرا را قبول داری ؟
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
📕#ضربالمثل
🔻آبشان از یک جوی نمی گذرد
آبشان از یک جوی نمی رود ،هرگاه میان دو یا چند تن در انجام کاری توافق و سازگاری وجود نداشته باشداز این عبارت برای نشان دادن رابطه ی آنان استفاده می شود.
در گذشته آب گیری و آب یاری مزارع و باغات جنبه حیاتی داشت این وضعیت بسیار شدیدتر بود و هنگامی که نوبت آب می شد و آب در جوی ها راه می افتاد هر کس کوشش می کردپیش از آن که جریان آب قطع شود زودتر آب خود را بگیرد و این عجله و شتابزدگی و عدم رعایت نوبت و حق تقدم دیگران موجب می شد که کشاورزان هنگام آب گیری گاه با داس و بیل و چوب به جان یکدیگر می افتادند و یکدیگر را زخمی و حتی به قتل میرساندند. بنابراین و برای جلوگیری از پیش آمدن چنین مشاجراتی بود که هرکس کوشش می کرد آب مورد نیاز خود را از جویی برندارد که آنانی که با او مشاجره دارند از آن بر می دارند و از این رو است که اکنون ضرب المثل "آبشان از یک جوی نمی گذرد " را در مورد کسانی به کار می برند که بر سرموضوعی با یکدیگر نمی سازند و با هم مشاجره دارند.
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌آیا هر آفریدهای لایق جایگاهش هست؟
👤سعدی شیرازی
👳 @mollanasreddin 👳
دنیا تمام تشنهٔ نور است نازنین
دیگر زمان، زمان ظهور است نازنین
از بسکه در هم است شب و روز روزگار
انگار روز حشر و نشور است نازنین
برگرد سوی وادی کنعان عزیز مصر!
دلها بدون نور تو کور است نازنین
تزویر زیر نام تو بازارها زده است
کالای زور و زر به وفور است، نازنین
دنبال ردّ شعلهای از چشمهای تو
موسای سینه راهی طور است نازنین
خورشید قرنهاست که بر روی نیزههاست
یا در میان تشت و تنور است، نازنین
ای آخرین ذخیرهٔ هستی ظهور کن
دنیا تمام تشنهٔ نور است، نازنین!
#امام_زمان
#بهجت_فروغی_مقدم
👳 @mollanasreddin 👳