eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
240.7هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
66 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی کاری انجام نمی شه حتما خیری توش هست وقتی مشکل پیش بیاد حتما حکمتی داره وقتی تو زندگیت زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری. وقتی بیمار میشی حتماً جلوی یک اتفاق بدتر گرفته شده وقتی دیگران بهت بدی می کنند حتماً وقتشه که تو خوب بودن خودتو نشون بدی... وقتی اتفاق بد یا مصیبتی برات پیش میاد حتماً داری امتحان پس میدی وقتی همه ی به روت بسته میشه حتماً خدا می خواد پاداش بزرگی بابت صبر و شکیبایی بهت بده.... وقتی سختی پشت سختی میاد حتماً وقتشه روحت متعالی بشه وقتی دلت تنگ میشه حتماً وقتشه با خدای خودت تنها باشی... 👳 @mollanasreddin 👳
📚 مرد فقیری فرزندش سخت بیمار شد پس به خانه ملای ده رفت تا خر او را برای چند ساعت قرض بگیرد و با آن به دنبال طبیب برود . پس از خواهش و تمنای فراوان ملا گفت: "خر ما در خانه نيست" حال برو و مزاحم نشو بگذار به عبادت خود بپردازم ، تا خواست در را ببندد ناگهان همان موقع خر ملا شروع کرد به عرعر کردن ! مرد با ناراحتی گفت: جناب ملا شما که فرموديد خرتان خانه نيست؛ اما صدای عرعرش در خانه تان الان دارد گوش فلک را کر می کند. ملا عصبانی شد و گفت: مردک ملعون عجب آدم کافر و کج خيال هستی از خدا بترس حرف من ملا را باور نداری ولی عرعر خر مرا را قبول داری ؟ 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📕 🔻آبشان از یک جوی نمی گذرد آبشان از یک جوی نمی رود ،هرگاه میان دو یا چند تن در انجام کاری توافق و سازگاری وجود نداشته باشداز این عبارت برای نشان دادن رابطه ی آنان استفاده می شود. در گذشته آب گیری و آب یاری مزارع و باغات جنبه حیاتی داشت این وضعیت بسیار شدیدتر بود و هنگامی که نوبت آب می شد و آب در جوی ها راه می افتاد هر کس کوشش می کردپیش از آن که جریان آب قطع شود زودتر آب خود را بگیرد و این عجله و شتابزدگی و عدم رعایت نوبت و حق تقدم دیگران موجب می شد که کشاورزان هنگام آب گیری گاه با داس و بیل و چوب به جان یکدیگر می افتادند و یکدیگر را زخمی و حتی به قتل میرساندند. بنابراین و برای جلوگیری از پیش آمدن چنین مشاجراتی بود که هرکس کوشش می کرد آب مورد نیاز خود را از جویی برندارد که آنانی که با او مشاجره دارند از آن بر می دارند و از این رو است که اکنون ضرب المثل "آبشان از یک جوی نمی گذرد " را در مورد کسانی به کار می برند که بر سرموضوعی با یکدیگر نمی سازند و با هم مشاجره دارند. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌آیا هر آفریده‌ای لایق جایگاهش هست؟ 👤سعدی شیرازی 👳 @mollanasreddin 👳
دنیا تمام تشنهٔ نور است نازنین دیگر زمان، زمان ظهور است نازنین از بس‌که در هم است شب و روز روزگار انگار روز حشر و نشور است نازنین برگرد سوی وادی کنعان عزیز مصر! دل‌ها بدون نور تو کور است نازنین تزویر زیر نام تو بازارها زده است کالای زور و زر به وفور است، نازنین دنبال ردّ شعله‌ای از چشم‌های تو موسای سینه راهی طور است نازنین خورشید قرن‌هاست که بر روی نیزه‌هاست یا در میان تشت و تنور است، نازنین ای آخرین ذخیرهٔ هستی ظهور کن دنیا تمام تشنهٔ نور است، نازنین! 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁 پدرم همیشه میگفت اگه خواستید با شخصی دوستی کنید با فردی دوست باش که خانواده اصیل داشته باشه ، ندید بدید نباشه همیشه این توی ذهنم بود وانجامش میدادم و هروقت با آدمای ندیدبدید نشست و برخاست کردم تهش ضربه خوردم ندید بدید های پول ، زن ، شهوت ، قدرت آدمایی که چشمشون رو فقط خاک گور پر میکنه ، آدمایی که تصور میکنن چون دوتا مثل خودشون ازشون تعریف میکنه تهش هستن این آدما خودشون میدونن هیچی نیستن و توی خلوت با حقارت خودشون کلنجار میرن و برای پوشوندن این صفت به بقیه آسیب میزنن ، اینارو کاریشون نداشته باشید فقط ندیدشون بگیرید ، انگار درختن و بی تفاوت باشید در قبالشون . اونوقت هر روز می میرند و هیچوقت نمیتونن به هیشکی بگن ! 👳 @mollanasreddin 👳
علیه السلام غلام با صفایی داشت که نامش «» بود. روزی با شماری از اصحاب وارد باغ شد و صافی را مشاهده کرد که گرده ی نانی به دست گرفته ، نصف آن را جلوی سگ می‌اندازد و نصف دیگرش را خود می‌خورد. چون از راز آن پرسید، عرضه داشت: من غلام شما هستم و این حیوان از باغ شما پاسداری می‌کند، هر دو نشسته بودیم و از سفره ی ارباب متنعّم بودیم. امام حسین علیه السلام او را در راه خدا آزاد کرد، باغ را به او بخشید و 2000 دینار به او عطا کرد. 👈 صافی در پاسخ گفت: من نیز این باغ را وقفِ یاران و شیعیان شما نمودم 👉 ... . 📚 ارمغان صافی در نقد فرقه بهائی ٫ صفحه 22 به نقل مستدرک الوسائل 👳 @mollanasreddin 👳
مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم... 👳 @mollanasreddin 👳
پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می گفت: یکی شان آمد به خوابم و گفت: ((جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید !)) از خواب بیدار شدم. هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه و فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت .این بار فوراً اسمش رو پرسیدم. گفت: امیر ناصر سلیمانی. از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها. روی سینه ی یکی شان نوشته بود ((شهید امیر ناصر سلیمانی)). بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند ؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد. خاطره ای از 🌹شادی روح همه شهدا مخصوصا این شهید عزیزمون صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 👳 @mollanasreddin 👳
مرد فقیری پسر خردسالی داشت. روزی به او گفت: بیا امروز قدری میوه از باغی سرقت کنیم. پسر خردسال با نارضایتی با پدر به راه افتاد. وقتی به باغ رسیدند پدر به فرزندش گفت: تو در این جا نگهبان باش و اگر کسی آمد زود مرا خبر کن تا کسی ما را در حال دزدی نبیند و مشغول چیدن میوه از درخت مردم شد. لحظه ای بعد پسر فریاد زد: یک نفر ما را می بیند! پدر با ترس و عجله از درخت پایین آمد و پرسید چه کسی؟ کجاست؟ پسرک زیرک گفت: همان خدائی که از همه چیز آگاه است و همه چیز را می بیند! پدر از گفتار نیکوی فرزند شرمنده شد و بعد از آن دزدی نکرد. 👳 @mollanasreddin 👳