فردى #گوسفند دیگری میدزدید
و گوشتش را #صدقه میکرد!
از او پرسیدند که این چه معنی دارد؟
گفت : ثواب صدقه با گناه #دزدی
برابر گردد و درمیانه پیه و
دنبهاش اضافی باشد برای من
👤#عبیدزاکانی
👳 @mollanasreddin 👳
می رسد روزی که بی هم می شویم
یک به یک از جمع هم کم میشویم
می رسد روزی که ما در خاطرات
موجب خندیدن و غم می شویم
گاه گاهی یاد ما کن ای رفیق
می رسد روزی که بی هم می شویم
بی خبر از هم خوابیدن چه سود؟
برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود؟
گر نرفتی خانه اش تا زنده بود
خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود؟
گر نپرسی حال من تا زنده ام
گریه و زاری و نالیدن چه سود؟
زنده را در زندگی قدرش بدان
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
گر نکردی یاد من تا زنده ام
سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟
#شیخ_بهایی
👳 @mollanasreddin 👳
🍲غذای کامل🍲
🍟روزی ملانصرالدین سر سفره رو به دوستانش کرد و گفت: یک روز نشد که ما غذای کامل بخوریم.
🍟دوستانش پرسیدند: جه طور مگه؟
🍟ملا گفت: وقتی سیب زمینی داریم، گوشت نداریم، وقتی گوشت داریم، برنج نداریم، وقتی همه اینها مهیا است، خودم نیستم که بخورم.😳😂😂😂
👳 @mollanasreddin 👳
#ولادت حضرت مسیح علیه السلام مبارک.
🎄 #بیست_و_پنجم_دسامبر سالروز تولد پیامبر صلح و دوستی، مهربانی و مودّت #عیسی_مسیح علیه السلام است.
🎄پیامبری که به تصریح #قرآن، بی پدر و از مادری باکره چون #مریم که تمام عمر خویش را به عبادت و بندگی خداوند صرف کرد و سرانجام با زادن فرزندی پاک و مبشّر روح القدس اجر و مزد عبادات خویش را در دنیا و آخرت گرفت.
👳 @mollanasreddin 👳
🌍 عقیده به #موعود_آخرالزمان در #مسیحیت🌍
🌍عقیده به #مهدی و #مصلح بزرگ جهانی از حوزه اعتقادات مسلمین فراتر رفته، در ادیان دیگر چون دین #زرتشت، #ادیان_هندی، #یهود و #مسیحیت، به عنوان اصل مسلم و قطعی مطرح است.
🌍مسیح نیز چون انبیای گذشته به پیروانش، آمدن #مصلح_غیبی و تشکیل دهنده #حکومت_واحد_جهانی را بشارت داده و به مظلومان و ستمدیدگان از سپری شدن فصل چپاولگران و ستم پیشگان و فرا رسیدن فصل شکوفایی #عدالت و برپایی قانون مقدس الهی در سراسر گیتی نوید داده است.
🌍شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان در تاریخ پرفراز و نشیب مسیحیت موج می زند.
👳 @mollanasreddin 👳
🌹 #مریم مادری پاک🌹
🌹اضطرابی عجیب درونش را فرا گرفته بود؛ امّا گامهایش را محکم و استوار برمی داشت، #کودکی را که در آغوش داشت به نزد قومش آورد.
🌹گفتند: ای مریم، کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی! ای #خواهر_هارون ! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاره ای! «مریم» که #روزه_سکوت داشت به کودکش اشاره کرد؛ یعنی از او بپرسید.
🌹گفتند: چگونه با کودکی که در #گاهواره است سخن بگوییم؟!
🌹ناگهان کودک زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدایم، او کتاب (آسمانی) به من عطا کرده و مرا #پیامبر قرار داده است و مرا هرجا که باشم موجودی پر برکت خواسته و تا زمانی که زنده ام، مرا به #نماز و #زکات امر فرموده است. سلام خدا بر من، در آن روز که متولد شدم و در آن روز که می میرم و آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد».
👳 @mollanasreddin 👳
🎄نام حضرت مسیح در قرآن🎄
🍃در #قرآن نام 25 نفر از پیامبران آمده است.
🍃از میان اینان، پیامبر اسلام(ص) با بیشترین اشاره و با قرینه های بسیار مورد خطاب واقع شده است؛ اگر چه نام حضرت موسی بیش از همه انبیا برده شده است.
🍃در قرآن، نام حضرت مسیح بیست و سه مرتبه با اسم «#عیسی»، یازده بار با نام «#مسیح» و دو مرتبه با وصف «#ابن_مریم» آمده است.کثرت استعمال نام این انبیا به سبب وقایع مهمی است که در زمان آنان رخ داده و می باید مورد عبرت مسلمانان قرار گیرد.
👳 @mollanasreddin 👳
🎄تواضع مسیح🎄
🌺 #عیسی علیه السلام به #حواریون گفت: «من خواهش و حاجتی دارم؛ اگر قول می دهید آن را برآورید، بگویم».
🌺حواریون گفتند: «هرچه امر کنی اطاعت می کنیم.».
🌺عیسی از جا حرکت کرد و پاهای یکایک آنها را شست.
🌺حواریون در خود احساس ناراحتی می کردند، ولی چون قول داده بودند خواهش عیسی را بپذیرند، تسلیم شدند و عیسی پای همه را شست.
🌺همین که کار به انجام رسید. حواریون گفتند: «تو #معلم ما هستی؛ شایسته این بود که ما پای تو را می شستیم، نه تو پای ما را».
🌺عیسی فرمود: «این کار را کردم برای اینکه به شما بفهمانم که از همه مردم سزاوارتر به اینکه #خدمت_مردم را بر عهده بگیرد، عالم است. این کار را کردم تا #تواضع کرده باشم».
👳 @mollanasreddin 👳
☘🌺بشارت مسیح علیه السلام به نبوت حضرت #محمّد صلی الله علیه و آله و سلم
☘ #پیامبران_الهی اهدافی مشترک دارند و پیام الهی را به مردمان زمانه خود ابلاغ می کنند و بعد از خویش، نویدبخش #پیامبری هستند که بعد از آنان راه #توحید را پرچمداری می کند.
☘این داستان از #حضرت_آدم آغاز و به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم ختم شد.
☘در #سوره «صف» آیه شش آمده است: «به یاد آورید هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: ای #بنی_اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شما هستم؛ و کتاب #تورات را که قبل از من فرستاده شده تصدیق می کنم و به رسولی که بعد از من می آید و نام او #احمد است، بشارت دهنده هستم».
☘🌺 #بشارت به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم در #انجیل
☘در #قرآن_مجید در سوره «اعراف» آیه 157 آمده است: نام پیامبر امّی را #یهودیان و #مسیحیان در تورات و انجیل نوشته می یابند.
☘از این آیه روشن می شود که در عصر پیامبر، نام آن حضرت در تورات و انجیل بوده والاّ یهودیان و مسیحیانِ بسیاری که در اطراف مدینه و مکّه بودند، کتاب خود را آورده و می گفتند: اسم خود را به ما نشان بده و اگر پیامبر از چنین کاری عاجز می ماند، موضوع را آن افراد نشر می دادند.
☘همچنین بسیاری از آنان بر وجود نام حضرت در کتب خویش اعتراف داشتند. در تورات و انجیل کنونی نیز هنوز اشارات روشنی بر ظهور آن گرامی می یابیم.
👳 @mollanasreddin 👳
⚫️دیماه ۱۳۹۷ در #سوگ عالمی مجاهد و فقیهی نواندیش و متبحر!
🔷تازه از خارج برگشته بودم که مرحوم آیت الله #هاشمی_شاهرودی رئیس #قوه_قضائیه شده بودند. یکی از مسئولین از من خواست که با ایشان در قوه همکاری کنم. اگر چه مایل نبودم ولی با توصیفات ایشان قرار شد ملاقاتی صورت بگیرد. آن ملاقات صورت نگرفت تا سال ۸۰ که اسامی من و چند نفر دیگر برای عضویت در #شورای_نگهبان به مجلس معرفی شد. از آن پس هر از گاهی در ارتباط با شورا ملاقات هایی صورت می گرفت. بعدها با بازگشت ایشان به شورا و حضور در هیات عالی حل اختلاف این ارتباط عمیق تر شد. در این سالها او را عالمی متبحر، فقیهی نواندیش و در عین حال پای بند به #فقه_جعفری و آگاه به مسائل بین المللی مخصوصا آشنا به مسائل جهان اسلام شناختم. هر گاه فرصتی دست می داد از نگرانی های خود نسبت به جهان اسلام وفقدان #وحدت بین #مسلمانان می گفت. رحمت الله علیه🌹
عباسعلی کدخدایی
👳 @mollanasreddin 👳
🍃🌺عنایت امام زمان (عج)🌺🍃
🌺در عصر حکومت #رضاخان قلدر یکی از دانشمندان ربانی مرحوم آیت الله #سید_باقر_سیستانی سعی بسیار داشت تا به محضر مبارک #امام_زمان حضرت #ولیعصر (عج) شرفیاب گردد.
🌺او برای رسیدن به این سعادت بزرگ تصمیم گرفت چهل جمعه در مسجدی از مساجد #زیارت_عاشورا را بخواند او به این تصمیم عمل کرد و هر #جمعه به قرائت زیارت عاشورا به طور کامل ادامه داد
🌺او می گوید: در یکی از جمعه هایی آخر که در یکی از مساجد مشغول زیارت عاشورا بودم ناگاه نوری را از خانه ای نزدیک مشاهده کردم. حالت معنوی عجیبی پیدا کردم و به دنبال آن نور رفتم خود را نزدیک آن خانه رساندم دیدم نور عجیبی از داخل آن خانه می درخشد. در را زدم و با اجازه وارد شدم دیدم حضرت ولیعصر(عج) در یکی از اطاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اطاق #جنازه_ای را مشاهده نمودم که پارچه سفیدی روی آن کشیده بودند. منقلب شدم درحالی که اشک از چشمانم سرازیر بود به آقا امام زمان(عج) سلام کردم آقا جواب سلام مرا داد و فرمود: چرا اینگونه دنبال من می گردی و آن همه رنج ها را تحمل می کنی؛ مثل این باشید (اشاره به جنازه) تا من به دنبال شما بیایم. سپس فرمود:این جنازه، جنازه بانویی است که در عصر #کشف_حجاب رضا خان، هفت سال برای حفظ #عفت خود از گزند حکومت رضاخان از خانه بیرون نیامد تا مبادا #نامحرم او را ببیند.
🍃اینست که امام علی(ع) می فرماید: پاداش رزمنده #شهید بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد امّا پاکدامنی می کند همانا #عفیف #پاکدامن، فرشته ای از فرشته هاست.
حجاب بیانگر شخصیت زن، ص121.
نهج البلاغه،حکمت 474.
👳 @mollanasreddin 👳
🍅ملای محتاج
🍅دو نفر کیسه پولی پیدا کردند و سر آن حرفشان شد. پیش ملانصرالدین رفتند و گفتند: ملا جان، تو از ما دو نفر داناتری، تو بین ما قضاوت کن و این پولها را بین ما تقسیم کن.
🍅ملا گفت: اگر من خواستم پولها را تقسیم کنم، قسم می خورید که روی حرف من حرفی نزنید؟
🍅آن دو مرد گفتند: بله قسم می خوریم.
🍅ملانصرالدین کیسه پول را برداشت و گفت: فعلا?من بیشتر از شما دو نفر به این پول احتیاج دارم، هر وقت احتیاجم رفع شد خبرتان می کنم تا بیایید آن را به طور مساوی تقسیم کنم.
👳 @mollanasreddin 👳
#داستان #ضرب_المثل
کلاهت رو قاضی کن
#حکایت کردهاند که روزی مرد بیآزاری در خانه نشسته بود که داروغه شهر به سراغش می آید و او را متهم می کند که از یک مسافر غریب هزار سکه گرفته و به او پس نداده است. مرد با تعجب اظهار کرد که از این اتفاق بی خبر است و این موضوع صحت ندارد. داروغه هم که حرف او را قبول نمی کرد، گفت برای روشن شدن حقیقت باید تا دو روز دیگر به محکمه بیاید. همسر مرد که او را در حالت ترس و اظطراب دید، به او گفت اگر تو بی گناهی، چرا مظطرب شده ای، از قدیم گفته اند آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.؟ مرد جواب داد می دانم. ولی من که تابحال به محکمه نرفته ام می دانم زبانم آنجا بند می آید و گناهکار شناخته می شوم. همسرش هم که زن باهوشی بود راهکاری را به مرد یاد یاد. برای اینکه با این ضرب المثل و داستان مربوط به آن بیشتر آشنا شوید حتما این پادکست ادبی را بشنوید.
👳 @mollanasreddin 👳
🌸توصيه #امام_زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به خواندن #صحيفه_سجاديه🌸
🌸محدث عظيم و سالک وارسته، #مرحوم_مجلسي (پدر علامه مجلسي) ميفرمايد: «در اوايل جواني مايل بودم #نماز_شب بخوانم، اما #نماز_قضا بر عهدهام بود و به همين دليل احتياط ميکردم و نميخواندم. خدمت #شيخ_بهائي (ره) عرض نمودم که فرمود: #نماز قضا بخوان. اما من با خودم ميگفتم نماز شب، خصوصيات خاص خود را دارد و با نمازهاي واجب فرق ميکند.
🌸يک شب بالاي پشت بام خانهام در خواب و بيداري بودم که امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را در بازار خربزه فروشهاي اصفهان در کنار #مسجد_جامع ديدم. با شوق و شعف، نزد او رفتم و سئوالاتي کردم که از جمله آن، خواندن نماز شب بود.
🌸فرمود: بخوان!
🌸عرض کردم: يابن رسول الله، هميشه دستم به شما نميرسد. کتابي به من بدهيد که به آن عمل کنم.
🌸فرمود: برو از #آقا_محمد_تاج، کتاب بگير.
🌸گويا در خواب، او را ميشناختم؛ رفتم کتاب را از او گرفتم. مشغول خواندن بودم و ميگريستم که از خواب بيدار شدم. از ذهنم گذشت که شايد «محمد تاج» همان شيخ بهايي است و منظور امام از «تاج» اين است که شيخ بهايي، رياست شريعت را در آن دوره به عهده دارد.
🌸نماز صبح را خواندم و خدمت ايشان رفتم. ديدم شيخ با سيد گلپايگاني مشغول مقابله صحيفه سجاديه است. ماجرا را برايش نقل کردم. فرمود: انشاءالله به چيزي که ميخواهي ميرسي.
🌸بعد ناگهان ياد جايي که امام عليه السلام را در آن ملاقات کرده بودم، افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را ديدم که از آشنايان قديم ما بود. مرا که ديد، گفت: ملا محمد تقي! بيا برويم خانه، يک سري کتاب به تو بدهم.
🌸مرا به خانهاش برد. در اتاقي را باز کرد و گفت: هر کتابي را که ميخواهي بردار. کتابي را برداشتم؛ ناگهان ديدم همان کتابي است که در خواب ديده بودم؛
🌸صحيفه سجاديه.
🌸به گريه افتادم. برخاستم و بيرون آمدم. گفت: باز هم بردار. گفتم: همين بس است.
🌸پس شروع نمودم به تصحيح و مقابله و آموزش صحيفه سجاديه به مردم؛ و چنان شد که از برکت اين کتاب، بسياري از اهل اصفهان #مستجاب_الدعوه شدند.»
🌸مرحوم #علامه_مجلسي (نويسنده کتاب بحارالانوار) ميفرمايد: «پدرم چهل سال از عمر خود را صرف ترويج صحيفه کرد و انتشار اين کتاب، توسط او باعث شد که اکنون هيچ خانهاي بدون صحيفه نباشد. اين حکايت بزرگ مرا بر آن داشت که بر صحيفه شرح فارسي بنويسم تا عوام و خواص از آن بهرهمند شوند.»
#صلوات
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
📚مجله امان شماره 42
👳 @mollanasreddin 👳
💰حسابداری ملا
💻از ملانصرالدین پرسیدند: ملا بلدی حساب کنی؟
💻 ملانصرالدین جواب داد: بله، من حتی در این زمینه به درجه استادی هم رسیده ام.
💻گفتند: ملا، ما چهار درهم پیدا کرده ایم و می خواهیم این چهار درهم را بین سه نفرمان تقسیم کنی، چکار می کنی؟
💻ملا به آنها رو کرد و گفت: به دو نفرتان دو درهم می دهم و به سومی نصیحت می کنم صبر کند تا دو درهم دیگر پیدا شود.
👳 @mollanasreddin 👳
🌸 #جبرئيل در زندان نزد #حضرت_يوسف آمد و گفت : اي #يوسف چه كسي ترا زيباترين مردم قرار داد ؟ فرمود : پروردگار .
🌸گفت : چه كسي ترا نزد پدر محبوب ترين فرزندان قرار داد ؟ فرمود : خدايم .
🌸گفت : چه كسي كاروان را به سوي چاه كشانيد ؟ فرمود : خداي من .
🌸گفت : چه كسي سنگي كه اهل كاروان در چاه انداختند از تو باز داشت ؟ فرمود : خدا .
🌸گفت : چه كسي از چاه ترا نجات داد ؟ فرمود : خدايم .
🌸گفت : چه كسي ترا از كيد زنان نگه داشت . فرمود : خدايم .
🌸گفت اينك خداوند مي فرمايد : چه چيز ترا بر آن داشت كه به غير من نياز خود را باز گوئي ، پس هفت سال در ميان زندان بمان (به جرم اينكه به ساقي سلطان اعتماد كردي و گفتي : مرا نزد سلطان ياد كن )
🌸يوسف آن قدر در زندان ناله و گريه كرد كه اهل زندان به تنگ آمدند ، بنا شد يك روز گريه كند و يك روز آرام بگيرد .
👳 @mollanasreddin 👳
🐝تازه وارد🐝
🐝روزی ملانصرالدین به شهری رسید و در کوچه، پس کوچه های آن شروع کرد به گشتن.
🐝مردی از ملا پرسید: جناب ملا! امروز چه روزی است؟
🐝ملا جواب داد: والله نمی دانم. من تازه واردم و هنوز به این شهر آشنایی ندارم.😳😂
👳 @mollanasreddin 👳
#داستان
مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند به سراغ استاد رفت.
استاد خردمند گفت: تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد پولی بده.
تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله می کرد جوان به او پولی میداد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد.
استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر.
همین که مرد رفت استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت. وقتی مرد جوان رسید، استاد شروع کرد به توهین کردن به او.
جوان به گدا گفت: عالی است! یک سال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین می کرد پول بدهم اما حالا می توانم مجانی فحش بشنوم، بدون آنکه پشیزی خرج کنم.
استاد وقتی صحبت جوان را شنید رو نشان داده و گفت: برای گام بعدی آماده ای چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی!
👳 @mollanasreddin 👳