eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
246.7هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
62 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
روزي دو حکیم با یکـدیگر نشسـته بودنـد و می گفتنـد: که آدمی را عیب چنـد است؟ گفتند: بیشتر از آن تعداد که بتوان شـمرد (بی نهایت). و این تعداد را یک هنر پنهان می کند و آن، خاموشی است. هر که زبان نگاه دارد، همه عیب هایش را می پوشاند 👳 @mollanasreddin 👳
کنفوسیوس می گوید: اگر محصول یک ساله می خواهی، گندم بکار. براي به دست آوردن محصول ده ساله، درخت بکار و اگر محصول صد ساله می خواهی، انسان تربیت کن. 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤حجه الاسلام شیخ حسین انصاریان بلند شو گرسنته حلواهارو بخور😂 👳 @mollanasreddin 👳
شخصـی خدمت عارفی رسـید و از او درخواست موعظه(نصیحت) کرد. عارف گفت: روزي سه دقیقه به یاد خدا باش پس از لحظاتی گفت: اگر دو دقیقه هم شد، عیبی ندارد 👳 @mollanasreddin 👳
از اسـکندر پرسیدند: این دولت و سلطنت و وسعت مملکت را چگونه به دست آوردي، در حالی که سن و سال کمی داري و جوانی؟ گفت: دشـمنان را دل جویی کردم تا از دشـمنی دست برداشـتند و دوسـتان را تعهـد و مهربانی کردم تا دوستی شان استحکام و قوت یافت. 👳 @mollanasreddin 👳
از بزرگی پرسـیدند: جـوان مردي چیست؟ گفت: دریـایی است که سه چشـمه دارد: اول، سـخاوت؛ دوم، شـفقت(دلسوزی)؛ سوم، بی نیازي از خلق و نیازمندي به حق 👳 @mollanasreddin 👳
از انوشـیروان پرسـیدند: بزرگ ترین مصـیبت ها کدام است؟ گفت: آن که بر کار نیک توانا باشی و چندان انجام ندهی که از دست بدهی. 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بار الها تنها کوچه ای که بن بست نيست کوچه ياد توست از تو خالصانه مي خواهم که دوستان خوبم و هيچ انسانی در کوچه پس کوچه های زندگی اسير و گرفتار هيچ بن بستی نگردد شب همه عزیزان بخیر 🌙✨ 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدن طلوع خورشید یعنی فـرصتی دوبـاره که خـدا بهت هدیه داده فرصتی برای خندیدن فرصتی برای مهر ورزیدن فرصتی برای شـادی فرصتی برای زنـدگی پس توکل کن بر خودش و یک روز جـدیـد رو به بهترین شکل آغاز کن 💗صبحتون پر از عـشق و آرامش💗 👳 @mollanasreddin 👳
روزی سقراط حکیم گفت: دنیـا به آتش افروخته مانـد که چون زیـاده طلب کنی، سوخته شوي و چون به قـدر حـاجت برگیري، با فروغ آن، راه را از چاه بازشناسد 👳 @mollanasreddin 👳
از انوشیروان پرسیدند: کدام سپر است که جان را نگاه دارد؟ گفت: دین 👳 @mollanasreddin 👳
ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﯼ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﭼﯿﮑﺎﺭﻩ ﺑﺸﯽ؟ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺑﺸﻪ. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺑﺸﯽ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﯼ ﭼﯿﻪ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻭ ﺑﯽ ﺧﺎﻧﻤﺎﻥ ﮐﻤﮏ میکنم ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺷﺪﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﯼ, ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻭ ﭼﻤﻦ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺰﻧﯽ, ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻭﺟﯿﻦ ﮐﻨﯽ ﻭ ﭘﺎﺭﮐﯿﻨﮓ ﺭﻭ ﺟﺎﺭﻭ ﮐﻨﯽ. ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ 50 ﺩﻻﺭ ﻣﯿﺪﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ ﻫﺴﺘﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺑﺪﯼ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺬﺍ ﻭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺟﺪﯾﺪ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﻦ. ﺗﻮﯼ ﭼﺸﻤﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺒﺮﯼ ﺧﻮنت ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻥ ﻭ ﻫﻤﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺪﯼ؟! ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻬﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﯼ! 👳 @mollanasreddin 👳
مسـافري به خانه یکی از ثروتمنـدان رفت و از او خواست که چنـد روز مهمانش باشـد. ثروتمنـد گفت: خانه من، مهمان خانه مسافران نیست. مسافر به او گفت: من از تو سه پرسـش دارم. خواهش می کنم پاسخ آنها را بده. ثروتمند گفت: بپرس. او گفت: چه کسـی پیش از تو در این خانه بود و زنـدگی می کرد؟ ثروتمنـد پاسخ داد: پدرم. دوباره پرسـید: پیش از پدرت چه کسـی در این ساختمان زنـدگی می کرد؟ ثروتمنـد پاسـخ داد: جدم. باز پرسـید: پس از تو چه کسـی در این ساختمان زنـدگی می کنـد؟ ثروتمنـد پاسـخ داد: اگر خـدا بخواهـد، فرزندم. مسافر گفت: بنابراین، شـما مهمان و مسافر هستی و این خـانه، منزل غریبـان و مسـافران است و چون من هم غریب و هم مسـافر هسـتم، حق مهمـانی در این ساختمان را دارم. صاحب خـانه از این گفتـار تحت تـأثیر قرار گرفت و از خـوش کلامی مسـافر، خـوش حـال گردیـد و چنـد روز او را نزد خود مهمـان کرد 👳 @mollanasreddin 👳
روزی منصور، عارفی را نزد خود فرا خواند و گفت: از من چه می خواهی؟ عارف گفت: می خواهم که مرا به درگاه خود نخوانی، تـا خـود آیـم و چیزي بـه مـن نـدهی، تـا از تـو خـواهم. پس بیرون رفـت. آن گـاه منصـور گفت: مـا مهر خـود را در دل هر دانشمندي افکندیم مگر این شخص. 👳 @mollanasreddin 👳
روزی بطلمیوس (فیلسوف یونانی) گفت: سه چیز از لوازم نـادانی است اول، خود را بی عیب دانسـتن و این نهایت جهل است؛ زیرا دانا می داند کمال از آن خداست و عصـمت از آن پیامبران و باقی آدمیان از عیب خالی نیسـتند. دوم، میان نفع و ضرر خود تفاوت نگذارد. سوم، بر قوت و دانش خود اعتماد کند. 👳 @mollanasreddin 👳
شخصـی در حال نماز چنین دعا کرد: خـدایا! من و حضـرت محمـد صـلی الله علیه و آله را بیامرز و جز ما هیـچ کس را مورد رحمت قرار نـده! وقتی نمـازش به پایـان رسـید، پیـامبر اعظم صـلی االله علیه و آله به او فرمود: تو یـک چیز وسـیع را محـدود ساختی. (بگو خدایا همه ما را بیامرز) 👳 @mollanasreddin 👳
عارفی در هنگام مرگ وصـیت کرد: «بسم االله الرحمن الرحیم» را بر کفن او بنویسـند. پرسیدند: این کار چه سودي دارد؟ گفت: چون قیامت برپـا شـود و همه مردم از قـبر برخیزنـد، گـویم: پروردگـارا! براي مـا کتـابی فرسـتادي و درعنـوان و آغـاز آن را «بسم االله الرحمن الرحیم» ثبت کردي. امروز با عنوان کتاب خود با ما رفتار کن. 👳 @mollanasreddin 👳
🏴 إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ 🇮🇷 شهادت مظلومانه تعدادی از هموطنان عزیزمان در حادثه تروریستی زائران گلزار شهدای کرمان را تسلیت عـــــرض می‌نماییم. 🖤🖤 👳 @mollanasreddin 👳
4.تو همان عادتهایت هستی (1).mp3
743.7K
تو همان عادتهایت هستی... حکایت «مرد و خاربوته» 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی... 💫 درسڪوت شب 💫تمام سختی 💫 روزمان را به تو می سپاریم 💫سلامت را ارمغان 💫 فردای من و دوستانم کن 💫و همزمان 💫 باطلوع آفتاب فردایت، 💫هدیه ای الهی ازنوع آرامش 💫 خودت به زندگی همـه ما هدیه فرمـا شبتون زیبـا و در پناه خدا 👳 @mollanasreddin 👳
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﺘﺮ ﻭ ﻣﻮﺵ ﺩﺭ ﻣﺜﻨﻮﯼ ﻭ ﺩﺭﺱ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻮﺷﯽ ﺍﻓﺴﺎﺭ ﺷﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺷﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻃﺒﻊ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﻭﯼ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺧﻄﺎﯼ ﻣﻮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﯼ ﮔﻮﺵ ﺯﺩ ﮐﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ. ﻣﻮﺵ ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﺎﺯ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺷﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ: «ﭼﺮﺍ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺭﻫﺒﺮ ﻭ ﭘﯿﺸﺎﻫﻨﮓ(پیشرو) ﻣﻦ ﻫﺴﺘﯽ؟» ﻣﻮﺵ ﮔﻔﺖ: «ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻋﻤﯿﻖ ﺍﺳﺖ.» ﺷﺘﺮ ﭘﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻧﻬﺎﺩ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﻮﺵ ﮔﻔﺖ: «ﻋﻤﻖ ﺍﯾﻦ ﺁﺏ ﻓﻘﻂ ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮﺳﺖ.» ﻣﻮﺵ ﮔﻔﺖ: «ﻣﯿﺎﻥ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻓﺮﻕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ.» ﺷﺘﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: «ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﻣﻮﺷﺎﻧﯽ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﯿﺮ.» ﭼﻮﻥ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﭘﺲ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻩ ﺗﺎ ﺭﺳﯽ ﺍﺯ ﭼﺎﻩ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻮﯼ ﺟﺎﻩ ﺗﻮ ﺭﻋﯿﺖ ﺑﺎﺵ ﮔﺮ ﺳﻠﻄﺎﻥ نئی ﺧﻮﺩ ﻣﺮﺍﻥ ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺩ ﮐﺸﺘﯽ ﺑﺎﻥ نئی 👳 @mollanasreddin 👳
سلام صبحتون بخیر 👳 @mollanasreddin 👳
یکی از یاران امام صادق علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: من خوراك خوب می خورم و بوي خوش می بویم و مرکب چابـک سوار می شوم و غلام دنبال سـرم می آیـد. اگر در این امور، تکبر و گردن کشـی است، بفرماییـد تا انجام نـدهم. امام فرمود: همانا گردن کش ملعون کسی است که مردم را خوار شمرد و برابر حق بی خردي کند و تسلیم او نباشد. 👳 @mollanasreddin 👳
🌹مادرم روزت شهادتت مبارک 🖤إنا لله وإنا إليه راجعون 👳 @mollanasreddin 👳
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﻔﺶ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﺮﺩ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯾﺶ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻧﻤﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺟﯿﺒﺶ ﺧﺎﻟﯽ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺑﻬﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ. ﻣﺄﯾﻮﺳﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﻔﺸﻬﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﭼﻨﮓ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ, ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﭼﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ!» ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪ, ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪ! ﺟﻮﺍﻥ ﺧﻮﺵ ﺳﯿﻤﺎ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﻟﺐ, ﭘﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ, ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺯﺍﻧﻮ ﻗﻄﻊ ﺑﻮﺩ! ﻣﺮﺩ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ, ﭘﺎﺳﺦ ﺳﻼﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ. ﺳﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻋﺮﻕ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ. ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻌﺪ, ﻋﻘﻞ ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﻬﯿﺐ ﻣﯽ ﺯﺩ ﮐﻪ: «ﻏﺼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺑﻮﺩﯼ. ﺩﯾﺪﯼ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺸﻨﻮﺩ.» ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺯ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺑﻮﺩ. 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه از غمی که تازه شود با غم دیگر 🖤 دلم می‌سوزد و کاری ز دستم برنمی‌آید 👳 @mollanasreddin 👳
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺟﻨﮕﺎﻭﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻧﯿﻤﺮﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻬﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺍﺭﺩﻭ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺭﻧﮓ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ. ﺳﻪ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻔﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺭﺗﺶ ﺩﺭﺁﻭﺭﯼ, ﭘﺪﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﭘﯿﮕﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﺭﺩﻭ ﺭﻓﺖ. ﺩﻭ ﺟﻨﮕﺎﻭﺭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﺳﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪﻧﺪ: ﺟﻨﮕﺎﻭﺭﯼ ﺭﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺳﯿﻤﺎﯾﯽ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺳﭙﺎﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯ کشور ﺷﻮﻧﺪ. ﺟﻨﮕﺎﻭﺭ ﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﮐﻨﻮﻥ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ؟ ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﻦ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺟﻨﮕﺎﻭﺭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﯿﻤﺎﯼ ﺳﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﻓﮑﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﮐﻨﯽ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺮﻫﻮﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ؟ ﺟﻨﮕﺎﻭﺭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺷﻤﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﭙﺎﻩ آشور ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻧﺞ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﻣﯽ ﺍﻓﮑﻨﺪ، ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖ. ﮐﺎﺭﺯﺍﺭ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺷﻮﺍﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﻧﺒﺮﺩ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﮑﻢ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ. ﺟﻨﮕﺎﻭﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻔﺖ ﺳﺨﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﮐﻨﯿﺪ. ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ. ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﭘﯿﺮﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭘﺪﺭ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺨﺶ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻮﺩ. 👳 @mollanasreddin 👳
طریق سلیمانی آغوش نسیم، ناملایم شده است خون‌گریه‌ی لاله‌ها مداوم شده است با پای جنون مسیر حق را رفتند یک شهر شبیه حاج قاسم شده است 🖤🖤 👳 @mollanasreddin 👳