ننویسیم 👇 بنویسیم👇
تزئین تزیین
تزئینات تزیینات
آئین آیین
آئیننامه آییننامه
بفرمائید بفرمایید
بیائید بیایید
پائیز پاییز
پائین پایین
نمائید نمایید
🔹 واژههای فارسی را بدون همزه بنویسیم. همزه برخی واژههای عربی نیز در فارسینویسی به «ی» تبدیل میشود.
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از قاصدک
💠اعتکاف ایرانیان در نجفاشرف
🔹 با افتخار اعلام میکنیم که بحمدالله پس از مدتها پیگیری، بالاخره امکان اعتکاف در نجف اشرف برای ایرانیان و مخصوصاً بانوان ایرانی فراهم شد.
✅برای ثبتنام در اعتکاف نجف، اینجا را کلیک کنید و فرم ثبتنام را پر کنید:
https://Ghadirshenasi.ir/EtekafNajaf
#اعتکاف_رجبیه_1403
@PejvakGhadir
#طنز_جبهه
سنگر یا سنگک؟
همیشه خدا توی تدارکات خدمت میکرد. کمی هم گوش هایش سنگین بود. منتظر بود تا کسی درخواستی داشته باشد، فورا برایش تهیه میکرد.
یک روز عصر، که از سنگر تدارکات میآمدیم، عراقیها شروع کردن به ریختن آتش روی سر ما. من خودم را سریع انداختم روی زمین و به هر جان کندنی بود خودم را رساندم به گودال یک خمپاره. در همین لحظه دیدم که که حاجی هنوز سیخ سیخ راه میرفت. فریاد زدم: «حاجی سنگر بگیر!» اما او دست چپش را پشت گوشش گرفته بود و میگفت: «چی؟ سنگک؟»
من دوباره فریاد زدم: «سنگک چیه بابا، سنگر، سنگر بگیر...!!»
سوت خمپارهای حرفم را قطع کرد، سرم را دزدیدم. ولی وقتی باز نگاه کردم دیدم هنوز دارد میگوید: «سنگک؟»
زدم زیر خنده. حاجی همیشه همینطور بود از همه کلمات فقط خوردنیهایش را میفهمید.
👳 @mollanasreddin 👳
میخواهم بازگردم
به انشای علم بهتر است یا ثروت
به بازی نور و آینه
قایق و موشڪ ڪاغذی
به املای نوشته شده
با مداد دو سر تراشیده
در یڪ دفتر ڪاهی
و خودڪار قرمزی ڪه دور غلطهایمان
دایره میڪشید
میخواهم بازگردم
آنجاڪه آب سماورش
همیشه در غلیان بود
و عشق
در دل یڪ استڪان چای هم
دیده میشد
به آسمان ڪودڪی
آنجاڪه باران میبارید
بارانی ڪه مرا
پاڪتر میڪرد.
#الهه__جوانمردی
کتاب: "هیچ چیز واقعی نیست"
👳 @mollanasreddin 👳
وقتی به دنیا آمدم
شب بود
اما مادرم آهنگ صبح را میخواند.
بعدها
هرگاه به افقها نگاه میکردم
پدرم میگفت:
به زودی صبح میدمد!
در تاریکی به دنیا آمدهام
به همین خاطر
چشم و ابروی من سیاه است
و جسمم ضعیف و ناتوان
زخمی نیز
در قلب دارم که هرگز خوب نخواهد شد!
من چهل و دو سال است به دنیا آمدهام
اما این شب دراز
هنوز به پایان نرسیده
آه خدای من!
چقدر ستاره باید افول کند
تا این صبح بدمد؟!
#احمدجان_عثمان شاعر و فعال استقلال طلب اویغور
👳 @mollanasreddin 👳
از پشت کدامین
حادثه طلوع میکنی
تویی که انعکاس نامت
میان چشمهایم پیداست
مرا با عشق بخوان ،
هر روز از
گوشه نگاه تو سپیده طلوع می کند۔۔۔
صبحتون به عشق
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
ما برای چیزهای اشتباه ارزش قائلیم
و همین باعث میشود تمام زندگیمان سر و ته شود!
درباره این باید خیلی فکر کنیم
📕 سه شنبه ها با موری
👤 #میچ_آلبوم
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
صبح را با تمام وجود
نفس خواهم کشید.
خستگی ام را در
رختخواب رخوت خواهم پیچید.
کفش هایم را به صبح های
تازه آشنا خواهم کرد.
من هم صدا با همه پرنده ها
به خوشبختی لبخند خواهم زد.
آغوشم را از آرامش
صبح پر میکنم
تا آغاز شوم مانند روزهای آفتابی
من به صبح ، نزدیک تر از
همه آفتاب ها هستم . . .
#فروغ_فرخزاد
👳 @mollanasreddin 👳
#حکایت
حضرت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) همواره نگاه تحسین برانگیزی به جوانان پرتلاش داشت. در حکایتی آمده است :
«روزی آن حضرت با یاران خود نشسته بود، جوان توانا و نیرومندی را دید که اول صبح به کار و کوشش مشغول شده است. کسانی که در محضر پیامبر بودند، سخن به کنایه گشودند و گفتند: این جوان اگر توان خود را در راه خدا به کار می انداخت، سزاوار ستایش بود!
حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ آنان فرمود:
این سخن را نگویید. اگر این جوان برای معاش خود کار می کند که در زندگی محتاج دیگران نباشد و از مردم بی نیاز شود، با این عمل در راه خدا قدم برمی دارد. همچنین، اگر کار می کند تا زندگی والدین ضعیف یا کودکان ناتوان را تأمین کند و از مردم بی نیازشان گرداند، باز هم به راه خدا می رود. ولی اگر کار می کند تا با درآمد خود بر تهی دستان مباهات کند و بر ثروت و دارایی خود بیفزاید، او به راه شیطان رفته و از صراط حق منحرف شده است».
از سوی دیگر جوانی که به کار و کوشش اشتیاق نشان نمی دهد و همواره به بیکاری روزها را می گذراند، نزد خدا جایگاهی ندارد؛ چرا که: «اِنّ اللّه یُبغِضُ الشّابَ الفارِغَ؛ خداوند جوان بیکار را دوست نمی دارد».
حضرت موسی بن عمران، از خداوند پرسید: پروردگارا، کدام یک از بندگانت نزد تو بیشتر مورد بغض و خشم است؟ فرمود: آن که شب ها چون مرداری در بستر می خوابد و روزها را به بیهودگی و تنبلی می گذراند.
👳 @mollanasreddin 👳
#معرفی_کتاب
فرنگیس به برادرش یعنی جلال آریان در آبادان تلفن کرده و از او خواسته هر چه سریع تر به تهران بیاید. جلال وقتی پیش خواهرش می آید متوجه می شود در شب قبل، که عروسی ثریا دختر فرنگیس بوده، فردی که عموی داماد است و از نظر شخصیتی تمام فامیل و خانواده ی داماد او را می شناسند، وارد جشن شده و برّه ای را سر بریده و تمام خون حیوان را به عروس و داماد و مدعوین پاشیده و جشن را به هم زده و در میان فریادهای خویش گفته:همه ی شما تقاص خون برادرم را پس خواهید داد...
📕 درد سیاوش
👤 #اسماعیل_فصیح
👳 @mollanasreddin 👳
04 - Pari Kojai.mp3
12.43M
#موسیقی_بیکلام
بازنوازی اثر ماندگار زنده یاد استاد #همایون_خرم و آرشەکشی های لطیف
#فرید_فرجاد
عنوان: پری کجایی
👳 @mollanasreddin 👳