eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
239.9هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
66 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🌿 ، یک داستان هوای خنک قصر در میان درختان می‌دوید. خسرو مثل همیشه مغرور در قصر راه می‌رفت و با نخوت از کنار خدم وحشم و اطرافیانش می‌گذشت. رویش را به همسرش شیرین کرد و گفت: «چه خوش است پادشاهی، اگر دائمی باشد.» شیرین بانو، خنده‌ای کرد؛ چشم‌هایش را به چشم‌های مغرور شاه دوخت و استوار گفت: اگر قرار بود پادشاهی، دائمی باشد به تو هم نمی‌رسید.» بادی وزید و برگ‌های درختان بر زمین ریخت. انگار ندایی در آسمان می‌پیچید: وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا ﺑﺮﺍی ﺩﻧﻴﺎﻃﻠﺒﺎﻥ ﻏﻔﻠﺖﺯﺩﻩ، ﺯندگی ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺍنی ﺗﺸﺒﻴﻪ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ می‌ﻓﺮﺳﺘﻴﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ، ﮔﻴﺎﻫﺎﻥ ﺯﻣﻴﻦ می‌ﺭﻭﻳﻨﺪ ﻭ ﺭﻭی ﻫﻢ ﻣﻮﺝ می‌ﺯﻧﻨﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪتی، ﺧﺸﮏ ﻭ ﺧﺰﺍﻥ می‌ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺩﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩﺷﺎﻥ میﻛﻨﻨﺪ. سوره کهف، آیه ۴۵. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ ، یک داستان ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ خداوند به حضرت یعقوب _علیه‌السلام_ وحی کرد: می‌دانی چرا بین تو و یوسف جدایی انداختم؟ برای آن که گفتی: «وَ أَخافُ أن یَأکُلَهُ الذئبُ وَ أنتُم عَنهُ غافلون؛ می‌ترسم از او غافل شوید و او را گرگ بخورد.»* چرا از گرگ بیم داشتی و به من امیدوار نبودی؟ و چرا به غفلت برادرانش نظر کردی و به حفظ من نظر نداشتی؟ کتاب گنجینه معارف، صفحه ۱۳۶ *(یوسف/۱۳) ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍