eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
241.8هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
65 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود 👳 @mollanasreddin 👳
🌸ســــلام 🍃صبحتون بخیر 🌸حال دلتون خوب خوب 🍃وجودتون سبز و سلامت 🌸زندگیتون غرق در خوشبختی 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 👳 @mollanasreddin 👳
فقط ۲ چيز در دنیا هست که باید نگرانش باشی: این که ببینی سالمی یا مریضی! اگه سالمی که نگرانی نداره... اگه مریضی ۲ چيز هست که باید نگرانش باشی: این که میمیری یا زنده میمونی! اگه زنده میمونی که نگرانی نداره... اگه میمیری ۲ چیز هست که باید نگرانش باشی: این که میری بهشت یا جهنم! اگه میری بهشت که نگرانی نداره! اگه میری جهنم.... اونجا اونقدر آشنا میبینی که اصلا جای نگرانی نیست! پس هیچ چیز ارزش نگرانی نداره شاد باش و از زندگی لذت ببر🌷🍃 👳 @mollanasreddin 👳
🍁 چشم سرمست تو را عين بلا مى‌بينم ليكن ابروى تو چيزى‌ست كه بالاى بلاست 👳 @mollanasreddin 👳
📚 🌴گويند پادشاهی نیمه شب خواب دید که زندانی اش بیگناه است؛ پس آزادش کرد و گفت حاجتی بخواه. 🌴گفت: وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکند تا مرا رها کنی؛ نامردیست از دیگری حاجت بخواهم. 👳 @mollanasreddin 👳
📚 👈 دسته گل به آب دادن 🌴شخصی بود بسیار بد شانس، هرکجا که پا می گذاشت اتفاقی رخ میداد. تااینکه مراسم جشن عروسی دختر ارباب شد و مامورین برای اینکه اتفاقی رخ ندهد او را از شهر یا روستا بیرون کردند و قرار شد عروسی که تمام شد دوباره به آنجا باز گردد. 🌴آن شخص که خیلی هم ناراحت بود و دوست داشت در جشن عروسی آنها شرکت کند درحالیکه میان کوه ودشت قدم میزد، چند گل از درختان مختلف چید و دسته گلی درست کرد و آنها را روانه جوی آبی کرد که میدانست این جوی آب درست از میان همان باغی عبور خواهد کرد که در آنجا عروسی است. 🌴از قضا عروس خانم دسته گل را دید و پایش را جلو گذاشت تا دسته گل را از آب بگیرد اما پایش لیز خورد و داخل جوی آب افتاد. در این حال زنی جلو آمد و گفت گمانم فلانی باز هم دسته گلی به آب داده. 👌به خاطر همین وقتی کسی کاری را که قرار است انجام بدهد خراب می کند میگن دسته گل به آب داده.. 👳 @mollanasreddin 👳
شخصی بهلولی را دید و گفت:تو را از دور دیدم،گمان کردم خری میاید... بهلول گفت:من هم تو را از دور دیدم و گمان کردم انسانی میاید... 👳 @mollanasreddin 👳
از درخت 🌴 بیاموزیم : 👈 برای بعضی ها باید ریشه بود تا امید به زندگی را به آنها بدهیم.. 👈 برای بعضی ها باید تنه بود تا تکیه گاه آنها باشیم.. 👈 برای بعضی ها باید شاخ و برگ بود تا عیب های آنها را بپوشانیم.. 👈 برای بعضی ها باید میوه بود تا طعم زندگی کردن را به آنها بیاموزیم نه زنده ماندن را.. 👳 @mollanasreddin 👳
جمعیت زیادی نشسته بودند توی جلسه. سخنران اول که صحبتش تمام شــد، جناب صمصام به رسم همیشگی بلند شد برود سمت منبر. صاحبخانه که دلش میخواســت منبرها طبق روال خودش باشد، جلو رفت دســت ســید را گرفت. جناب صمصام دســتش را از توی دســت اودرآورد. - آبروی سید را جلوی این خلق الله نبر، بگذارمنبرم را بروم. صاحبخانــه ولــی این حــرف را گوش ندادو جلوی منبر ایســتاد.آقا هم کــه دیــد بــاماندن در آنجا آبرویش میرود،برگشــت وســوار اســب شــد. بعــد رو کــردبــه صاحبخانه که برای مطمئن‌شــدن از رفتــن او تا دم در آمده بود. - تــوبا آبروی این ســید بــازی کردی،امیدوارم امشــب ســاعت دوازده شکمت را پاره کنند. صاحبخانــه لبخنــدی از ســر تمســخر زد و برگشــت تــوی خانــه امــا همان شــب ساعت یازده دلش درد گرفتو سریع بردندش بیمارستان. ساعت دوازده بود که به خاطر جراحی آپاندیس شکمش را پاره کردند. وقتــی بــه هــوش آمــد،دیــد همــه نگــران از نتیجــۀ عمــل دور تخــت او ایســتاده اند.با بیحالی گفت:»عمــل واینها فایده ندارد،بروید از خود آقای صمصام حاللیت بطلبید. دوســه تا از اطرافیان بدوبدو خودشــان را رســانند خانۀ ســید.وقتی در زدند، جناب صمصام بدون اینکه در را باز کند یا بپرسد چه کسی پشت در اســت باصدای بلند گفت:بروید به اوبگویید حلالش کردم.دیگر نگران نباشد 👳 @mollanasreddin 👳
بگیرم! آیا شود روزی که من یک "وان" بگیرم یک دوش مشتی تحت این عنوان بگیرم ؟! آیا رسد روزی که داد عده ای را از عده ای در صورت امکان بگیرم؟! در لیگ برتر با زد و بندی اساسی سهمی برای ورزش استان بگیرم! می خواهم از او قدرت و زور فراوان تا انتقام از این دغلکاران...بگیرم یا درد خود را می کنم درمان به زودی یا می نشینم درد بی درمان بگیرم حق من است آیا پس از سی سال تدریس پول سه کیلو پسته ی خندان بگیرم؟! می خواهم از حق ثروتی چندین برابر تا در صف نان رفته قرصی نان بگیرم! پول کت و شلوار و کفش نو ندارم یارانه را دادم کش تنبان بگیرم! می خواستم مثل "زرو" باشم خدایا! حقم نبود عنوان "خرزوخان" بگیرم! از هر کسی اردی شنیدن خسته ام کرد بگذار تا از یک نفر فرمان بگیرم راحت شوم از دست دنیای تجرد... با لطف دختر عمه ام، سامان بگیرم! خرج عروسی های ایران بس که بالاست شاید که از چین یک زن ارزان بگیرم! دور از نگاه گشت ناجا با زن خود در قهوه خانه کامی از قلیان بگیرم! زیرا که ناکامی نباشد در مرامم حتی شده کام از خودم الان بگیرم! زن جان مرا همراه خود آورده زنجان کز دستپخت خاله ی زن، جان بگیرم! هرشیطنت کردم ز تعلیم بشر بود فرصت نشد درسی هم از شیطان بگیرم! تب کردم از دست تو ای تقدیر بگذار حال تو را با گفتن هذیان بگیرم! سروده طنز: راشدانصاری(خالوراشد) 👳 @mollanasreddin 👳
ظاهر آراسته‌ام در هوسِ وصل، ولی من پریشان‌تر از آنم که تو می‌پنداری 👳 @mollanasreddin 👳
زشتی و زیبایی روزی، آدم نادانی كه صورت زیبایی داشت، به « افلاطون» كه مردی دانشمند بود، گفت: ” ای افلاطون، تو مرد زشتی هستی”. افلاطون گفت: « عیبی كه بود گفتی و آن را به همه نشان دادی، اما آنچه كه دارم، همه هنر است، ولی تو نمی توانی آن را ببینی. هنر تو، تنها همین حرفی بود كه گفتی، بقیه وجود تو سراسر عیب است و زشتی. بدان كه قبل از گفتن تو، خود را در آینه دیده بودم و به زشتی صورت خودم پی برده بودم. بعد از آن سعی كردم وجودم را پر از خوبی و دانش كنم تا دو زشتی در یك جا جمع نشود. تو مردی زیبارو هستی، اما سعی كن با رفتار و كارهای زشت خود، این زیبایی رابه زشتی تبدیل نكنی”. 👳 @mollanasreddin 👳