فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خوشبختی اون چیزی نیست که
💖آدم از بیرون ببینه
🌸خوشبختیتو دل آدمه
💖دل اگه خوشباشه
🌸آدم خوشبخته
💖تقدیم به دوستان گلم
🌸صبح شنبه تون پراز دلخوشی
👳 @mollanasreddin 👳
🍁
#پندانه
✅انسان اصیل و صاحبِ ریشه، مقاومتر است
✍رانندۂ کامیونی در جنگلی، الوار درختان قطعشده را پشت کامیون خویش بار کرده بود تا به سمت شهر حرکت کند. بعد از اینکه مسافتی را طی کرد، در مسیر جادۂ جنگل هنگام پیچیدن از پیچ جاده، یکدفعه لبهٔ سپر کامیون به درختی کنار جاده برخورد کرد و کامیون از توقف ایستاد. از این تصادف و تکانی که به کامیون خورد، تمام الوار از درب عقب کامیون به بیرون پرتاب شدند.
رانندۂ کامیون که همراه پسرش در کامیون بودند، بعد از آن اتفاق به پایین از کامیون آمدند و صحنه را دیدند. پدر گفت: پسرم! با دیدن این حادثه بیاموز که یک درخت صاحبِ ریشه، توانست صد درخت بیریشه را جابهجا و واژگون کند.
همیشه سعی کن ریشهٔ خانوادگی و خداباوری خود را حفظ کنی که یک انسان صاحبِ ریشه میارزد به صد انسان بیریشه! یک انسان صاحبِ ریشه در برابر مشکلات مقاومت میکند.تکیه بر یک انسان صاحبِ ریشه برای تو بسیار سودمندتر از تکیه بر صدها انسان بیریشه است.
👳 @mollanasreddin 👳
معرفت جاه و مقام نیست به هر کس ندهند
معرفت راه و مرامیست که به هرکس ندهند
معرفت عشق خدائیست به هر نفس ندهند
معرفت بذر نشکفته عشقیست به نارس ندهند
معرفت در گرانیست به هر کس ندهند
پر طاووس قشنگست به کرکس ندهند
👳 @mollanasreddin 👳
در مورد "ماست مالی" حکایت های گوناگونی نقل شده اما مشهورترین آنها حادثه ای تاریخی است که درعصر رضاشاه اتفاق افتاد.
محمد مسعود این حادثه را در یکی از شماره های روزنامۀ مرد امروز به این صورت نقل کرده است:
هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و زن مصری اش فوزیه در سال 1317 خورشیدی چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب به تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند.
در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بوده دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور با پولی که از کدخدای ده می گیرند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیۀ دیوارها را ماست مالی کردند.
و اين گونه بود كه اصطلاح ماست مالى كردن بر سر زبان ها افتاد...
👳 @mollanasreddin 👳
کاسه صبر عجب نیست که لبریز شود
زانچه یک عمر شنیدیم و تحمل کردیم
#محمد_قهرمان
👳 @mollanasreddin 👳
🌸🍃🌸🍃
#اصطلاح_یخش_نگرفت
در گذشته یکی از کسب های پر درآمد یخ فروشی در فصل تابستان بود، از آنجاییکه هنوز خبری از یخچال ها و کارخانه های یخ سازی مدرن نبود، تنها منبع تهیه یخ مردم در فصل تابستان همین یخ فروش ها بودند.
یخ مورد نیاز به دو طریق تهیه می شد، روش اول این بود که یخ های طبیعی را از کوهستان ها با کمک چهارپایان به شهر های مجاور کوهستان می آوردند و آن را مصرف می کردند.
در روش دوم که در شهرهای بزرگ و پرجمعیت مانند تهران مورد استفاده قرار می گرفت به این صورت بود که، در نقاط مناسب و به دور از آفتاب دیواری به ارتفاع هشت الی ده متر رو به شمال ساخته می شد که در زیر آن حوضچه های کوچکی احداث می شد و در کنار آن در سمت جنوب گودالی به عنوان یخچال و محل نگهداری یخ حفر می شد، در فصول سرد حوضچه ها با آب پر می شدند و چون شب فرا می رسید این آب ها یخ می زدند و صبح ها یخ ها را می شکنند و در گودال می ریختند این یخ ها به تدریج روی هم انباشته می شدند و با گذشت زمان و با کمک سرما گودال پر از یخ می شد و یخ مورد نیاز در فصل تابستان تهیه می شد.
هرگاه زمستان سالی به اندازه کافی سرد نبود، کار تهیه یخ با مشکل مواجه می شد و یخ سازان می گفتند امسال "یخش نگرفت "که این اتفاق باعث ورشکستگی آنها می شد.
اصطلاح "یخش نگرفت "کنایه از بدشانسی و بد اقبالی است که شخص با وجود تلاش در اثر پیشامدی غیر قابل پیش بینی از رسیدن به هدفش باز می ماند.
👳 @mollanasreddin 👳
مرا با توبه کاری نیست؛ دلگیری چرا ساقی؟
ز بدمستیست از دستم اگر پیمانه افتاده...
#حسین_دهلوی
👳 @mollanasreddin 👳
#ایا_می_دانستید 💡
اصطلاح «پنبه اش را زدند » کنایه از این است که اسرار و رازهای فردی برملا شود و مردم متوجه شوند که شخص مورد نظر، چیزی در چنته نداد و آن چنان که می نماید نیست. حال ببینیم این اصطلاح از کجا آمده است.
براساس مدارک موجود در گذشته ایرانیان در سال نزدیک به پنجاه جشن داشتند به عنوان مثال در تابستان جشن تیرگان و در پاییز جشن مهرگان را برگزار می کردند. در هر کدام از این اعیاد در کنار جشن اصلی، دلقک های نیز بودند که با کارهای خود موجب شادی مردم می شدند. بعضی از این دلقک ها لباس های خود را با پنبه پر می کردند و وانمود می کرد که این پنبه ها اعضلات آنها هستند و ادعای پهلوانی می کردند در طول نمایش خنده دار این افراد، یک حلاج با کمک کمان خود با رقص و پایکوبی به تدریج پنبه ها را از بدن دلقک می زدود و اندام لاغر و نحیف شخص آشکار می شد و دستش برای همه رو می شد که پهلوان نیست و مردم شروع به خندیدن می کردند به این کار در اصطلاح می گفتند «پنبه اش را زدند».
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الان پیدا کردن سوزن تو کاه
از پیدا کردن رفیق راحت تره ...
یک عمر دنبال رفیق گشتم
اما هیچ
تا اینکه در « جوشن کبیر »
پیدایش کردم
" یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه "
و اینجا بود که تازه فهمیدم
یه رفیق دارم
" اسمش خداست"
خدایا
در کار همه برکت
در وجودشان سلامتی
در زندگیشان خوشبختی
و در خانه همه آرامش قرار بده
👳 @mollanasreddin 👳
💎در زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد .به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند.
پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد .بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید .
پیر قبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد .
بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند : قصه این کوزه چیست؟
پیر قبیله پاسخ داد : گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم. بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند.
عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست
عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را
👳 @mollanasreddin 👳
🔴 تجربه نزدیک به مرگ
از همان روز بلوغ، تمام کارهای
من با جزئیات نوشته شده بود.
کوچک ترین کارها. حتى ذرهای
کـار خـوب و بد را دقیق نوشته
بودند و صرف نظر نکردهبودند.
تازه فهمیدم که «فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره» یعنی چه. هر چی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آن ها جدی نوشته بودند؛ در داخل این کتاب، در کنار هر کدام از کارهای روزانه من، چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره میشدیم،
مثلفیلم به نمایش در میآمد.
درست مثـل قسمت ویدئو در
موبایل هـای جدید، فـیلـم آن
مـاجـرا را مشاهده می کردیم.
آن هم فیلم سه بعدی با تمام
جـزئیات! یعنی در مواجـه بـا
دیگران حتی فکر افراد را هم
میدیدیم.
لذا نمیشد هیچ کدام از آن کارها را انکار کرد. غیر از کارها، حتی نیت های ما ثبت شده بود. آنها همه چیز را دقیق نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود...
📚# کتاب سه دقیقه در قیامت
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨✨✨✨✨
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر
يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ
✨✨✨✨✨✨✨
🌟 روزمان را با سلام به حضرت فاطمه معصومه (س) منور و متبرک کنیم. ...
روزتون پر از خیر و برکت🙏🌹
👳 @mollanasreddin 👳
🔵حکایتهایی از جناب سید محمد صمام
از بالا تا پایین جلســه،مدیران ارشــد شهرداری وشهربانی و استانداری نشســته بودند.نوبت به ســخنرانی استاندار که رســید،دیدند مردی با قبایی ســفید،عبایی مشکی وعمامه ای سبزرنگ واردشد.محاسنش یک دســت ســفید بودوبلند.پایین ریشــش را به دوقســمت کرده و سر هرقسمت را نوک تیزبه طرف پایین شانه زده بود.
بــا نعلینهــای کهنــه اش ازوســط صندلیهــاعبــور کــردورفــت ســمت تریبون. بلندگورا گرفت دستش.
- آهای مردم، همۀ شمامیدانید که من از داردنیا تنها یک زیلودارم،یــک قلیــان شکســته ودوتــا ظرف.امــروزآمــده ام اینجــاده هزارتومان بگیرم برای چند نفری که آبرویشان در خطراست.
پس کارمن رازودتر راه بیندازید تاوقت شما را هم بیشترنگیرم.
بلندگــو را گذاشــت روی تریبــون و ایســتاد کنــار. اســتاندار بلنــد شــد
پول هایــی از جیبــش درآورد،مقــداری هــم از اطرافیان گرفت ودســته کرد. بعد آمد جلو و دودستی دادبه جناب صمصام.
#صمصام
👳 @mollanasreddin 👳
ما را به راهِ راست راهنمایی کن
(فاتحة الکتاب ۶)
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
#حافظ
#ماه_خدا
👳 @mollanasreddin 👳
گویند برو تا برود صحبتت از دل
ترسم هوسم بیش کُنَد بُعدِ مسافت
#سعدی
👳 @mollanasreddin 👳
🔹الاغ دم بریده
🌳یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.
🌳اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.
🌳اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟
👳 @mollanasreddin 👳
گم شدم در خود چنان كز خويش ناپيدا شدم
شبنمي بودم ز دريا غرقه در دريا شدم
#عطار_نیشابوری
👳 @mollanasreddin 👳
🍁
✅چه وقت باید احساس بزرگی کرد:
هر گاه از خوشبختی همه، "حتى" کسانی که دوستمان ندارند هم خوشحال شدیم.
هر گاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم.
هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم.
هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود.
هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم.
هرگاه به بهانه عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم.
هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود.
هرگاه دانستیم عزیزخدا نخواهیم شد، مگر زمانی که وجودمان آرام بخش دیگران باشد.
هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود.
هرگاه همه چیز بودیم و گفتیم: "هیچ نیستیم"
پس بیاییم بزرگ باشیم...
و بزرگ شدن را تمرین کنیم...
و بعدبزرگ شدن را تعلیم دهیم...
👳 @mollanasreddin 👳
دردتنهایی درون استخوان پیچیده است
شرح درد از من مخواه این داستان پیچیده است
#حسین_دهلوی
👳 @mollanasreddin 👳
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
سعدی یه جا میگه که :
درد دل با سنگدل گفتن چه سود،
باد سردی میدمم در آهنت
حالا حکایت حرف زدن با بعضیا هم همینه، سکوت بهترین کاره
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
👳 @mollanasreddin 👳
💎در زمان های قدیم مرد جوانی در قبیله ای مرتکب اشتباهی شد .به همین دلیل بزرگان قبیله گرد هم آمدند تا در مورد اشتباه جوان تصمیم بگیرند در نهایت تصمیم گرفتند که در این مورد با پیر قبیله که تجربه بسیاری داشت مشورت کنند و هر چه که او بگوید عملی کنند.
پیر قبیله از انجام این کار امتناع کرد .بزرگان قبیله دوباره فردی را به دنبال او فرستادند و پیام دادند که شما باید تصمیم نهایی را در مورد اشتباه این جوان بگیرید .
پیر قبیله کوزه ای سوراخ را پر از آب کرد سپس آن را از پشت خود آویخت و به سمت بزرگان قبیله حرکت کرد .
بزرگان قبیله بادیدن او پرسیدند : قصه این کوزه چیست؟
پیر قبیله پاسخ داد : گناهانم از پشت سرم به بیرون رخنه می کنند بی آنکه به چشم آیند و امروز آمده ام که درباره گناه دیگری قضاوت کنم. بزرگان قبیله با شنیدن این سخن چیزی بر زبان نیاوردند و گناه مرد جوان را بخشیدند.
عیب مردم فاش کردن بدترین عیب هاست
عیب گو اول کند بی پرده عیب خویش را
👳 @mollanasreddin 👳
روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوشنبه تون عالی❤️
از خدا برایتان
یک روز زیبا و
سرشاراز موفقیت 🌷
همراه با دنیا دنیا آرامش
سبد سبد خیر و برکت
بغل بغل خوشبختی
و یک دنیا عاقبت بخیری
و یک عمر سرافرازی خواهانم
دوشنبه تون زیبا و در پناه خدا
👳 @mollanasreddin 👳
داستان کوتاه
یادمه وقتی پدرم خونه رو سفید کرد، مادرم همیشه مواظب بود که ما روی دیوار چیزی نکشیم.
یک روز به مادرم گفتم :
ارزش ما بیشتره یا این گچ و سفیدی؟!
اون گفت : مادر جان، ارزش گچ و دیوار از شما بیشتر نیست اما ارزش زحمت و رنج پدرت خیلی بیشتر از اینهاست.
وقتی پدرت چندسال کار کرده، زحمت کشیده تا ما تونستیم، با کم خوردن و کم پوشیدن این خونه رو سفید کنیم، حالا چرا ما کاری کنیم که دوباره پدرت مجبور باشه، چند روز، چند ماه، چند سال دیگه زحمت بیشتر بکشه که خونه رو بتونه رنگ کنه!
این حرف مادرم از بچگی همیشه تو ذهنم بود و موند، حرفی که باعث میشد ما شیشه ها رو نشکنیم "تلویزیون رو الکی خراب نکنیم " یخچال رو بیهوده باز و بسته نکنیم " تا هیچوقت دلیل رنج و زحمت بیشتر واسه پدرمون نباشیم "
نمیدونم چی برسر روزگار ما اومده که دیگه کمتر کسی پیدا میشه که به پیر شدن پدر خونه هم فکر کنه...
اینروزا، بچه، ال سی دی ده میلیونی میشکنه ، میگن: بابا چکارش داری؟ بچه بوده شکسته.
گوشی موبایل چهار - پنج میلیونی رو میزنه زمین چهل تیکه میشه، میگن : هیچی نگو بچه تو روحیه ش تاثیر بد میزاره.
اما کمتر کسی میگه : این پدر خونه باید چند روز، چند ماه، چند سال دیگه کار کنه تا بتونه جبران خسارت کنه.
ایکاش کمی بفکر چین و چروکهای پیشونی آدمی بودیم که داره واسه ما پیر میشه...
جوانیش، عمرش، خوشیهاش، همه رو گذاشته واسه ما، که با بودن ما پیری رو از یاد ببره.
اما گاهی وقتا دونسته و ندونسته، تنها، دلیل رنج بیشترش میشیم و یادمون میره که اونم تا یه حدی توان داره، تا یه جایی بدنش قدرت کار کردن داره....
در این روزای پایانی سال بیشتر هوای پدرا رو داشته باشیم
اقتدار پدر احترام مادراست
و احترام مادر شکوفایی خانواده❤️
👳 @mollanasreddin 👳
عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد
جورت در امید به یکبار بر گرفت
#سعدی
👳 @mollanasreddin 👳