🌸
مکتوب عاشق از ره دل می رسد به دوست
این نامه را به بال کبوتر چه حاجت است؟!
👤 #طالب_آملی
👳 @mollanasreddin 👳
به احتیاط ز دست خضر پیاله بگیر
مباد آب حیاتت دهد به جای شراب
👤#صائب_تبریزی
👳 @mollanasreddin 👳
ببخشید، سکه دارید؟
می خواهم به گذشته ها زنگ بزنم
به آن روزها به دل های بزرگ
به محل کار پدرم
به جوانی مادرم
به کوچه های کودکی
می دانم آن خاطره ها کوچ کرده اند
افسوس...!
هیچ سکه ای در هیچ گوشی تلفنی
دیگر ما را به آن روزها وصل نخواهد کرد
👳 @mollanasreddin 👳
روی این قفل نوشتند دعا می خواهد
من سپردم به خودش هر چه خدا می خواهد
رفتنت اول طوفان نفستنگی هاست
بنشین شهر دلش باز هوا می خواهد
کشتی نوح دلت قدر دلم جا دارد؟
در امان بودن من اذن تو را میخواهد
یوسف از من نگذر شهر مرا ترک نکن
شهر ما چند نفر کور و گدا می خواهد؟
رفته ام چون دل ایوب به راه دل دوست
تا ببینم که دلت باز چه ها می خواهد
از خداوند تو را خواسته ام با این حال
من سپردم به خودش هرچه خدا می خواهد
#امیر_سهرابی
👳 @mollanasreddin 👳
روزی یــک بــار در هفتــه منتظــر بــود تــا جناب صمصــام بیایــد وبگوید
سهم گوشت امام زمان را بده،میخواهم برایش ببرم.
بــه محــض ورود، صندلــی میگذاشــت تــا ســید بنشــیند. بعــد بــدون چون وچرا،مقداری گوشت خرد میکرد،توی پاکت کاغذی میپیچید و میداد دســتش . به همۀ همســایه های دکانش هم گفته بود:نفس
این سید، رحمانی است.من مطمئنم او از اولیای خداست.
دو هفتــه ای مریــض بــود و مغــازه نرفــت. درعــوض پســرش امــورات رامیچرخانــد. تــوی ایــن مدت هم هــربار جنــاب صمصام رفتــه بود دم مغــازه تــا ســهم امام را بگیرد،پســراز همه جــا بیخبر و اتفاقــا
خسیس، آقا را دست خالی برگردانده بود.
هفتۀ دوم دزدآمد ومقداری اموال مغازه را برد.
حالش که خوب شــد برگشــت ســر کار. جناب صمصام که آمد دم مغازه به او گفت:سهم امام زمان را ندادید،مغازه تان را بردند.
#صمصام
👳 @mollanasreddin 👳
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
ای کشتۀ سوزاندۀ بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج
👳 @mollanasreddin 👳
دریچه نگاهت را بگشا
آفتاب، تا افق روشنایی
بالا آمده است
آن را میهمان آسمان دلت کن
غصّه های دیروز را
در چاه شب دفن کن و
برای امروز، مثل خورشید،
دوباره از نو آغاز کن.
و با یاد پروردگار
به امروزت برکت ببخش.
سلام. صبحتون پربرکت❤️
👳 @mollanasreddin 👳
📚 #حکایت
روزی روزگاری، بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالاهای گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است.
فکر می کنید آن مرد چه کرد؟ خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟
و یا اشک ریخت؟
نه...
او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : خدایا می خواهی که اکنون چه کنم؟
مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود:
مغازه ام سوخت، اما ایمانم نسوخته است.
فردا باز هم شروع به کار خواهم کرد
👳 @mollanasreddin 👳
ای کاش بجز رنگ خدا رنگ نباشد،
در ملک خدا فقر و بلا ، جنگ نباشد
ای کاش که در سینۀ کس غصّه نبینند
با این همه نعمت ، دل کس تنگ نباشد
ای کاش وفا جای جفا شیوۀ ما بود
اندیشۀ کج ، حقه و نیرنگ نباشد
ای کاش دلی در قفس نفس نبینی
تا سینه چو آیینۀ پر زنگ نباشد
ای کاش اگر دست نیازی به تو رو کرد
از لطف بگیری ، دلت از سنگ نباشد...
👳 @mollanasreddin 👳
#هفت_درس_مولانا
درس اول
عشق را بیمعرفت معنا مکن
زر نداری، مشت خود را وا مکن
درس دوم
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا نکن
درس سوم
پیرو خورشید یا آیینه باش
هرچه عریان دیدهای، افشا مکن
درس چهارم
ای که از لرزیدن دل آگهی!
هیچکس را، هیچ جا رسوا مکن
درس پنجم
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با کس ار بد کردهای، حاشا مکن
درس ششم
زر به دست طفل دادن ابلهیست
اشک را نذر غم دنیا مکن
درس هفتم
خوب دیدن، شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
👳 @mollanasreddin 👳