eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
241.6هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
65 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
📚سبیل کسی را چرب کردن از ابتدای حکومت صفویه ریش و سبیل بلند رواج زیادی پیدا کرد ولی بتدریج از ابهت ریش کم و به ابهت سبیل اضافه شد تا جایی که در دوران شاه عباس اول دیگر ریش تقریبا محو شد و در عوض سبیل‌های کلفت و چخماقی و بلند باب شد. سبیل‌های از بنا‌گوش در رفته محبوب سلطان بود و همه سعی میکردند در بلند کردن سبیل با یکدیگر رقابت کنند تا محبوب سلطنت باشند و راحت‌تر به مرادشان برسند. اما برای رو به بالا نگهداشتن این سبیل‌ها باید روزی چند بار آن را چرب میکردند و جلا میدادند و برای این کار مستخدم‌هایی داشتند و هر گاه این مستخدمان کار خود را خوب انجام میدادند و صاحب سبیل از زیبایی و ابهت سبیل خود شاد میشد، اطرافیان هر تقاضایی که داشتند میگفتند و صاحب سبیل نیز اجابت میکرد. بنابراین عبارت " سبیل کسی را چرب کردن" در آن زمان بین مردم معنایی معادل اخاذی کردن و گرفتن چیزی از صاحب سبیل داشت. اما امروزه این اصطلاح به معنای رشوه دادن است. یعنی کسی به صاحب سبیل رشوه میدهد تا وی کارش را انجام دهد. دقیقا معنایی برعکس معنای آغازین آن. 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام صبح بخیر😍 برای امروزتان از خدا می‌خواهم هر آنچه صلاحتان هست برایتان رقم بزند من به دستان خدا ایمان دارم بهترین‌ها سهمتان خواهدشد❤️ 👳 @mollanasreddin 👳
📘 🐴 ملانصرالدین الاغش را به بازار الاغ فروشان برد و آنرا 30 اشلون فروخت... خریدار بر بالای سکویی رفت و تا توانست از سجایا و مزایای الاغ گفت و آنرا به مزایده گذاشت. یکی گفت: من آنرا 40 اشلون میخرم . دیگری گفت: 50 اشلون باشد مال من. از آن سو مرد دیگری گفت: 60 اشلون ختم کلام ... ملا با خودش گفت: یقینا این الاغی که فروخته ام بیشتر از اینها می ارزد که خلق الله حاضرند تا 60 اشلون بابتش پول بدهند. لذا گفت: 90 اشلون مال خودم مجددا. 90 اشلون یک... 90 اشلون دو ... و الاغ را دوباره با 90 اشلون خرید. 👳 @mollanasreddin 👳
. فدای سرت اگر آنچه میخواستی نشد . اگر چرخ دنیا با چرخ تو نمیچرخد . تو چایت را بنوش روی ایوان خانه مادربزرگت بنشین و با او گپ بزن. برای پرنده ها دانه بریز و بعد، از دیدن نوک زدن آنها به دانه های گندم لذت ببر. میشود دقایقی را برای مادرت کنار بگذاری و چند لحظه را در آغوش او سپری کنی میبینی که چقدر آرامش بخش است. میشود از زندگی لذت برد . میشود از ثانیه ها نهایت استفاده را کرد. مگر چقدر عمر میکنیم که بخواهیم آن را هم صرف سر و کله زدن با این و آن بکنیم و از شکل راه رفتن همراهمان تا آبی بودن رنگ آسمان و گردی زمین ایراد بگیریم... چه خوب میشد اگر میتوانستیم به زمین و زمان گیر ندهیم و سخت نگیریم.خوب میشد اگر زندگی میکردیم . بیایید همه با هم زندگی کنیم 👌🌿 👳 @mollanasreddin 👳
📕 فردی از کشاورزی پرسید: آیا گندم کاشته‌ای؟ کشاورز جواب داد: نه، ترسیدم باران نبارد. مرد پرسید: پس ذرت کاشته‌ای؟ کشاورز گفت: نه، ترسیدم ذرت‌ها را آفت بزند مرد پرسید: پس چه چیزی کاشته‌ای؟! کشاورز گفت: هیچ‌چيز، خیالم راحت است! 🌟همیشه بازنده‌ترین افراد در زندگی، کسانی هستند که از ترس هرگز به هیچ کاری دست نمی‌زنند... 👳 @mollanasreddin 👳
حال دنيا را چو پرسيدم من از فرزانه ای؟ گفت: يا آب است؛ يا خاک است يا پروانه ای! گفتمش احوال عمرم را بگو؛ اين عمر چيست؟ گفت يا برق است؛ يا باد است؛ يا افسانه ای! گفتمش اينها که ميبينی؛ چرا دل بسته اند؟ گفت يا خوابند؛ يا مستند؛ يا ديوانه ای! گفتمش احوال جانم را پس از مردن بگو؟ گفت يا باغ است؛ يا نار است؛يا ويرانه ای! 👳 @mollanasreddin 👳
گر نپرسی حال من تا زنده ام گریه و زاری و نالیدن چه سود؟ زنده را در زندگی قدرش بدان ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟ گرنکردی یاد من تا زنده ام سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود؟ 👳 @mollanasreddin 👳
مثل عقـاب باشید شما خـلق شده اید تا مثل عقاب باشید، اوج بگیرید و کارهای بــزرگ انجام دهید. همه ما کلاغ هایی را در اطــرافمان داریم که بر سرمان جیغ می کشند، مرغ هایی که به ما نوک می زنند و شاهین هایی که به ما حمله می کنند. آنها سعی دارند مــا را وارد جنگ های بی اهمیت کنند و شما باید زرنگ باشید و در جنگی شرکت نکنید که اهمیت ندارد. هرگــز در دام چنین مبارزاتی نیفتید. مزیت شما این است که عقابید و می توانید در اوج پرواز کنید، جایی که هیچ پرنده دیگری به آن نمی رسد. کلاغ ها خیلی دوست دارند عقاب ها را اذیت کنند. کلاغ با اینکه از عقــاب کوچکتر است اما چون چابک تر است می تواند سریع تر بچرخد و مانور دهد. گاهی اوقات مــوقع پرواز بالای سر عقاب قرار می گیرد و به سمت آن شیرجه می رود، اما عقاب می داند که می تواند اوج بگیرد. عقاب، به جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتــر اوج می گیرد و سرانجام کلاغ عقب می افتد. وقتی کسی از روی حسادت و غــرض ورزی اذیت تان می کند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت ســرتان رها کنید و او را نادیده بگیرید ‎‎‌‌‎‎ 👳 @mollanasreddin 👳
گفت:حاجی، شنیدم اگر انسان درنماز متوجه شود کسی درحال دزدیدن کفش اوست.. میتواند نماز را بشکند و کفشش را پس بگیرد، درست است!؟ شـیخ گفت: بله، نمازی که درآن حواست به کفش باشد اصلا باید شکست!! 👳 @mollanasreddin 👳
شخصی نزد سقراط آمد و گفت: میدانی راجع به شاگردت چه شنیده ام؟ سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن. آیا کاملا مطمئنی که آنچه که می خواهی بگویی حقیقت دارد؟ مرد: نه، فقط در موردش شنیده ام. سقراط: آیا خبرخوبی است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس. سقراط: آیا آنچه که می خواهی بگویی، برایم سودمند است؟ مرد: نه واقعا. سقراط: اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟ 🔹مراقب نقل قولهایمان باشیم . 👳 @mollanasreddin 👳
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت! من همه، محو تماشای نگاهت... 👳 @mollanasreddin 👳
روحانــی اول از منبــر آمد پاییــن. جناب صمصام بلند شــد و رفت پیش سـخنران دوم نشســت و گفت: اجازه میدهید چنــد دقیقه وقت منبر شــما را من بگیرم؟ســخنران اخمی در هم کشید و جواب داد:نخیر،من وقت اضافی ندارم. جناب صمصام گوشۀ عبای آن آقا را گرفت. گره زد به پایۀ منبر و گفت:تا شما این گره را باز میکنید،من یک توسل کوتاه پیدا میکنم. روضــۀ ســید که تمام شــد گره هنوز باز نشــده بود،از بــس روضۀ جناب صمصام سوزناک بود و سخنران محو روضه. 👳 @mollanasreddin 👳