دی ۱۴۰۱. دومین سفر استانی آقای #رئیسی به یزد. با بچههای #محفل_نویسندگان_منادی همقلم شدیم برای روایت و حاشیهنگاری از این سفر. ۱۴ نفر پخش شدیم توی شهر. از فرودگاه تا مسیر استقبال و داخل میدان امیرچقماق. حتی در شهرستانها. باورمان نمیشد یک سفر کاری رئیسجمهور اینهمه حاشیه جذاب داشته باشد! بعد از انتشار در فضای مجازی تصمیم گرفتیم در قالب یک سفرنامه چاپ کنیم. به این نیت که این خاطرات در تاریخ بماند. ولی به خوابمان هم نمیآمد بازنشر این خاطرات کمتر از دوسال بعد به چنین روزهایی گره بخورد!
انتشارات شهیدکاظمی زحمت انتشار این کتاب را کشید.
✍️ #محمدعلی_جعفری
#من_ماله_کش_نیستم
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
هدایت شده از محمدعلی جعفری
17.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دی ۱۴۰۱. دومین سفر استانی آقای رئیسی به یزد بود.
دلار و سکه حسابی کشیده بود بالا. دولت گوشه رینگ بود و رسانهها دریغ نمیکردند. من هم گلایهمند. به حسین پارسائیان زنگ زدم؛ معاون استاندار یزد. گفتم که میخوام کارهای دولت رو توی این دو روز ببینم و روایت کنم. بدون تأیید شخص بالاسر. بدون سانسور. هرآنچه دیدم روایت میکنم. گفت: "چی میخوای؟" گفتم: "بذاری یکی دوتامون با تیم هيئت دولت همراه بشیم." قبول کرد. بعد خندید: "علی ما رو به باد ندی!"
با بچههای #محفل_منادی جلسه گذاشتم. چهارده نفر آمدند پای کار.
فقط به خودم اجازه حضور در حلقه هيئت دولت دادند. بچهها از فرودگاه تا میدان امیرچقماق پخش شدند و دیده و شنیدهها را در مجازی روایت میکردند.
دو روز بیستوچهارساعته روایت نوشتیم. گوشهگوشه سفر. ظهر روز دوم، بعد از نماز ظهر در فرمانداری خاتم، استاندار صدایم زد. گفت: "بعضی از مطالبتون رو خوندم!" دستم را گرفت برد کنار آقای رئیسی. ماجرای روایتنویسیمان را گفت. حاجآقا خیلی خوشش آمد. گفت: "هی میگن رسانهمون ضعیفه؛ این رسانه!" مدل را توضیح دادم که میشود در تمام سفرهای استانی پیاده کرد.
وقتی آمدم کنار دوباره استاندار صدایم زد. گفت: "میتونید این روایتها رو شستهرفتهش و پیوستهش کنی؟ یهچیزی شبیه سفرنامه!"
با بچههای منادی داشتهها را گذاشتیم وسط. خروجیاش شد: #من_ماله_کش_نیستم. این کتاب را انتشارات شهید کاظمی حوالی اسفند ۱۴۰۱ چاپ کرد. زمان حیات آقای رئیسی!
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200