به کجا چنین شتابان.mp3
1.92M
چی میشه بعضي شب ها جهتی واسه نماز صبح هم خواب می مونیم چه برسه به نمازشب؟😔🤔🙄
#استاد_عالی
@monajatnamaz
عالیه👌👌👌
#طاعت_بدون_ڪنترل_نفس_سودے_ندارد.
🍃اگر صد سال هم بگذرد ولے نفس خودت را ڪنترل نڪنے؛ نگاهت را ڪنترل نڪنے؛ در ڪلاس اوّل درجا خواهے زد. وقتے بہ ڪلاس دوّم خواهے رفت ڪہ نفست را ڪنترل ڪنے.
یا باید نفس را بپرستے یا خدا را.
«لا نجاة الا بالطاعة». طاعت چیست؟
طاعت این است ڪہ آنچہ دلت مے خواهد را ڪنار بگذارے.
مرحوم آیت الله حق شناس
@monajarnamaz
✅ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
📝اگر [به بلایی] مبتلا هستیم باید بدانیم استغفار برای همه بلیات [نافع] است، اما بهشرطی که استغفار صادقانه باشد، قلبی باشد، نه اینکه فقط کلمه «استغفرالله» باشد. اگر [استغفار کننده] صادق باشد باید نگاه کند که کجای کار او خلل دارد.
استغفارِ صادق با استغفارِ غیرصادق الی ماشاالله [تفاوت دارد]. [این] روایت، مُسلَّم است که استغفار، تمام بلیّات را رفع میکند، ولو [به این نحو] که در خواب به من بفرمایند تا یک سال باید صبر کنی، این [بلا]، اَمَد (پایان) دارد. ملاحظه فرمودید! بالاخره چیزی که هست در اینجا کذب خریدار ندارد، استغفار هر بلایی را [دفع میکند]، مگر [آنکه] استغفار کاذب باشد.
📚 درس خارج فقه، کتاب حج، جلسه ۴۵٠
@monajatnamaz
✔✔✔✔✔✔✔✔✔✔✔
داستان جذاب
پیرمردی در دامنه کوههای دمشق هیزم جمع میکرد و میفروخت تا مایحتاج زندگی را برطرف کند
روزی حضرت سلیمان پیرمرد را در حال جمع آوری هیزم دید، تصمیم گرفت تغییری در زندگی پیرمرد به وجود بیاورد
او یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا شاید زندگیش بهبود یابد
پیرمرد تشکری کرد و بسوی خانه روان شد وقتی به خانه رسید نگین قیمتی را به همسرش نشان داد
همسرش بسیار خوشحال شد و نگین را در نمکدانی گذاشت اما ساعتی بعد به کلی فراموش کرد که نگین را کجا گذاشته
زن همسایه که به نمک احتیاج پیدا کرده بود به خانه آنها رفت و زن نمکدان را به او داد
اما وقتی زن همسایه به خانهاش رفت و چشمش به نگین افتاد نگین را نزد خود مخفی کرد
پیرمرد از اینکه نگین گم شده بود بسیار مأیوس شد و از دست همسرش بسیار ناراحت و عصبانی، و زن پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردهام
چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت آنجا دوباره با حضرت سلیمان روبرو شد و جریان گم شدن نگین را گفت
حضرت سلیمان نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی
پیرمرد تشکر کرد و خوشحال به خانه رفت، در میانه راه نگین را از جیب خود بیرون آورد و بالای سنگی گذاشت و خودش چند قدم دورتر نشست تا نگین را خوب ببیند و لذت ببرد
در این وقت ناگهان پرندهای نگین را به منقار گرفت و پرواز کرد و رفت
پیرمرد هرچه دوید و هیاهو کرد فایده نداشت، تصمیم گرفت چند روز از خانه بیرون نرود
بعد از چند روز همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی؟
پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت و هیزم جمع آوری کرد که باز هم صدای حضرت سلیمان را شنید و دید که حضرت ایستاده و با حیرت بسوی او مینگرد
پیرمرد باز قصه نگین را تعریف کرد
که پرنده آن را ربود
حضرت سلیمان به او گفت: میدانم که تو به من دروغ نمیگویی، ایرادی ندارد
بیا این نگین از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی و حتماً آن را بفروش تا شاید در حال و روزت تغییری بوجود آید
پیرمرد قول داد که آن را به قیمت خوب بفروشد، پشته هیزم خود را گرفت و بسوی خانه حرکت کرد
در مسیر خانه پیرمرد رودخانهای بود
هنگامی که به رودخانه رسید خواست تا کمی استراحت کند و نفس تازه کند
نگین را از جیب خود بیرون آورد که در آب بشوید، ناگهان نگین از دستش سُر خورد به دریا افتاد اما هر چه کوشش کرد و در آب غواصی کرد چیزی بدستش نیامد
با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت و دیگر از ترس حضرت سلیمان به کوه نمیرفت
همسرش به او اطمینان داد که صاحب نگین هر کسی که هست تو را بسیار دوست دارد
اگر دوباره او را دیدی تمام قصه را برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید
پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت
پشته هیزم را جمع آوری و به طرف خانه روان شد که ناگهان تخت حضرت سلیمان را دید، پشته هیزم را به زمین گذاشت و دوید و فرار کرد
حضرت سلیمان خواست تا مانعش شود اما فرستاده خدا جبرئیل آمد و به او گفت:
ای سلیمان خداوند میگوید که تو چه کسی هستی که میخواهی حالت بنده مرا تغییر دهی و مرا فراموش کردهای
حضرت سلیمان با سرعت به سجده رفت و از اشتباه خود معذرت خواست
خداوند به واسطه جبرئیل به حضرت سلیمان گفت: تو حال بندهٔ مرا نتوانستی تغییر دهی، حال ببین من چگونه اینکار را انجام میدهم
پیرمرد که با سرعت بسوی قریه روان بود
با مرد ماهیگیری روبرو شد!
ماهیگیر به او گفت ای پیرمرد من امروز ماهی بسیاری گرفتهام بیا چند ماهی به تو بدهم
پیرمرد ماهیها را گرفت و برایش دعای خیر کرد
همسرش وقتی شکم ماهیها را پاره کرد، در شکم یکی از ماهیها نگین را یافت و به شوهرش مژده داد که نگین پیدا شده است
شوهر با خوشحالی به او گفت تو ماهی را نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم
هنگامی که زن نام نمک را شنید
ماجرای نگین اول نیز به یادش آمد که در نمکدان پنهان کرده بود سریع به خانه همسایه رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد
وقتی که زن همسایه صحبتهای زن را شنید ملتمسانه عذرخواهی کرد و نگینش را آورد و گفت:
نگینت را بگیر من خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگو چون او شخص پاک نفسی است اگر خبردار شود مرا از خانه بیرون خواهد کرد
از آن طرف پیرمرد در جنگل که بالای درختی رفته بود تا شاخه خشک شدهای را قطع کند
ناگهان چشمش به نگین قیمتی در آشیانه پرنده افتاد با خوشحالی نگین را گرفت و به خانه آمد
فردای آن روز پیرمرد به بازار رفت
و هر سه نگین را به قیمت بالایی فروخت
حضرت سلیمان علیهالسلام که تمام ماجرا را به چشم میدید، یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد مگر آنکه خداوند بخواهد.
@monajatnamaz
#داستان_کوتاه_آموزنده
💰انسان سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمیکرد فرزندی هم نداشت و تنها با همسرش زندگی میکرد.
در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان میداد. روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد. مردم هر چه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد و بروید از قصاب بگیرید.
تا اینکه او مریض شد احدی به عیادت او نرفت این شخص در نهایت تنهایی جان داد هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود. همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد، دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد. او گفت کسی که پول گوشت را میداد دیروز از دنیا رفت!!
✅هرگز در زندگی #زودقضاوت_نکنیم!
@monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاثیرات نماز اول وقت 👌👌👌
#تلنگر
هرگاه که نمازت
#قضا شد و نخواندی
در این فکر نباش که
وقت نماز خواندن نیافتی
بلکه!
فکر کن چه #گناهی را
مرتکب شدی که خداوند نخواست
در مقابلش بایستی!
@monajatnamaz
خدا همیشه همراهته،
اگر تو اونو نمیبینی اون تو رو می بینه ...
@monajatnamaz
#قرار_خوب
دعا در حق دیگری،اثر دارد
از ته دل همدیگر را دعا کنیم...
@monajatnamaz
گاهی فراموش میکنم
که وقتی کسی کنار من نیست
معنایش این نیست که تنهایم!
معنایش این است که
"همه را کنار زدی
که خودم باشم و خودت..."
|مناجات #شهید_دکتر_مصطفی_چمران |
@monajatnamaz
🍃در طالع خویش میزنم خنده هنوز
💔کز بهر #شهادت، نیَّم ارزنده هنوز
🕊گشتند عزیزان به #شهادت نائل
شرمنده منم که ماندهام زنده هنوز😔
@monajatnamaz
🔶امام حسن مجتبى علیه السلام :
🔷أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَهُ.
🔷كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند.
📚كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص62، ح 11.
@monajatnamaz
بچهها..
عصر هالیووده، عصر اینترنته
عصر دهکده جهانیه؛
امروز تو چجوری میخوای فتحش کنی..؟!
با کدوم نفس مطمئِنّه..؟!
با کدوم نماز شب..؟!
حاج حسین یکتا..
@monajatnamaz
همین که گرفتاریش را حل میکنیم
میرود پشت سرش را هم نگاه نمیکند…
انگار نه انگار!
که ما را برای رنجی که دچارش شده بود صدا زد
#سوره_یونس12
@monajatnamaz
سارعوا الی مغفرة الله
و خدایم
خودش فرمود
فرار کنید
به سوی آغوش من
@monajatnamaz
لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ
إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
انبیا/۸۷
از ناامیدی در هرجایی
می شود به خدا پناه برد،
حتی از تاریکیِ شکم نهنگ...
@monajatnamaz
#تلنگر
هر وقت بعد اون گناه
خدا انقدر زنده نگهت داشت
که وضو بگیری
وایستی جلوش و نماز بخونی..
یعنی پذیرفتتت
خدا از تو نا امید نیست..
@monajatnamaz
اگه میبینی
#رفیقت داره
به راه #کج میره
باید #راهنماش بشی
به عنوان #رفیقش مسئولی
وگرنه روز #محشر پات گیره..!
اگه #سکوت کنی
و#کمکش نکنی..
همین آدم که داره
#خطا میره
#روزحسابرسی میاد
#جلوتو میگیره
میگه:
تو که #میدونستی من دارم
#اشتباه میکنم
چرابهم #گوشزد نکردی؟!
چرا #دستمو نگرفتی!!
یومالحسرت...
امر به معروف و نهی از منکر
ما هم مسئولیم...،
@monajatnamaz
از صدام پرسیدند:
چرا بعد از کشتن سید محمد باقر صدر
خواهرش بنت الهدی را کشتی؟!
گفت: من اشتباه یزید را تکرار نمی کنم...
@monajatnamaz
هر وقت خواستی گناه کنی
این سوال رو از خودت بپرس..
ما لَکُم لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارَا..؟
«شما را چه شده است که برای خدا
شأن و مقام و ارزشی قائل نیستید..؟
سوره مبارکه نوح آیه ۱۳
@monajatnamaz