eitaa logo
نمازها و مناجات
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
51 فایل
نمازاول وقت کلید مشکل گشا این کانال به نیت سلامتی ولی عصرعج و تعجیل در فرج آقامون تشکیل شده خدایا قسمت میدهیم به پاکی دل امام زمانمون هوای دلمونو داشته باش که بس محتاجیم🌹 خادم کانال؛ پذیرای نظراتتون @mkh6669 @monajatnamaz لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 📝اگر [به بلایی] مبتلا هستیم باید بدانیم استغفار برای همه بلیات [نافع] است، اما به‌شرطی که استغفار صادقانه باشد، قلبی باشد، نه اینکه فقط کلمه «استغفرالله» باشد. اگر [استغفار کننده] صادق باشد باید نگاه کند که کجای کار او خلل دارد. استغفارِ صادق با استغفارِ غیرصادق الی ماشاالله [تفاوت دارد]. [این] روایت، مُسلَّم است که استغفار، تمام بلیّات را رفع می‌کند، ولو [به این نحو] که در خواب به من بفرمایند تا یک سال باید صبر کنی، این [بلا]، اَمَد (پایان) دارد. ملاحظه فرمودید! بالاخره چیزی که هست در اینجا کذب خریدار ندارد، استغفار هر بلایی را [دفع می‌کند]، مگر [آنکه] استغفار کاذب باشد. 📚 درس خارج فقه، کتاب حج، جلسه ۴۵٠ @monajatnamaz
✔✔✔✔✔✔✔✔✔✔✔ داستان جذاب پیرمردی در دامنه کوه‌های دمشق هیزم جمع می‌کرد و می‌فروخت تا مایحتاج زندگی را برطرف کند روزی حضرت سلیمان پیرمرد را در حال جمع آوری هیزم دید، تصمیم گرفت تغییری در زندگی پیرمرد به وجود بیاورد او یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا شاید زندگیش بهبود یابد پیرمرد تشکری کرد و بسوی خانه روان شد وقتی به خانه رسید نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد و نگین را در نمکدانی گذاشت اما ساعتی بعد به کلی فراموش کرد که نگین را کجا گذاشته زن همسایه که به نمک احتیاج پیدا کرده بود به خانه آنها رفت و زن نمکدان را به او داد اما وقتی زن همسایه به خانه‌اش رفت و چشمش به نگین افتاد نگین را نزد خود مخفی کرد پیرمرد از اینکه نگین گم شده بود بسیار مأیوس شد و از دست همسرش بسیار ناراحت و عصبانی، و زن پیرمرد هم گریه می‌کرد که چرا نگین را گم کرده‌ام چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت آنجا دوباره با حضرت سلیمان روبرو شد و جریان گم شدن نگین را گفت حضرت سلیمان نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی پیرمرد تشکر کرد و خوشحال به خانه رفت، در میانه راه نگین را از جیب خود بیرون آورد و بالای سنگی گذاشت و خودش چند قدم دورتر نشست تا نگین را خوب ببیند و لذت ببرد در این وقت ناگهان پرنده‌ای نگین را به منقار گرفت و پرواز کرد و رفت پیرمرد هرچه دوید و هیاهو کرد فایده نداشت، تصمیم گرفت چند روز از خانه بیرون نرود بعد از چند روز همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه می‌نشینی؟ پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت و هیزم جمع آوری کرد که باز هم صدای حضرت سلیمان را شنید و دید که حضرت ایستاده و با حیرت بسوی او می‌نگرد پیرمرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود حضرت سلیمان به او گفت: می‌دانم که تو به من دروغ نمی‌گویی، ایرادی ندارد بیا این نگین از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی و حتماً آن را بفروش تا شاید در حال و روزت تغییری بوجود آید پیرمرد قول داد که آن را به قیمت خوب بفروشد، پشته هیزم خود را گرفت و بسوی خانه حرکت کرد در مسیر خانه پیرمرد رودخانه‌ای بود هنگامی که به رودخانه رسید خواست تا کمی استراحت کند و نفس تازه کند نگین را از جیب خود بیرون آورد که در آب بشوید، ناگهان نگین از دستش سُر خورد به دریا افتاد اما هر چه کوشش کرد و در آب غواصی کرد چیزی بدستش نیامد با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت و دیگر از ترس حضرت سلیمان به کوه نمی‌رفت همسرش به او اطمینان داد که صاحب نگین هر کسی که هست تو را بسیار دوست دارد اگر دوباره او را دیدی تمام قصه را برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمی‌گوید پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت پشته هیزم را جمع آوری و به طرف خانه روان شد که ناگهان تخت حضرت سلیمان را دید، پشته هیزم را به زمین گذاشت و دوید و فرار کرد حضرت سلیمان خواست تا مانعش شود اما فرستاده خدا جبرئیل آمد و به او گفت: ای سلیمان خداوند می‌گوید که تو چه کسی هستی که می‌خواهی حالت بنده مرا تغییر دهی و مرا فراموش کرده‌ای حضرت سلیمان با سرعت به سجده رفت و از اشتباه خود معذرت خواست خداوند به واسطه جبرئیل به حضرت سلیمان گفت: تو حال بندهٔ مرا نتوانستی تغییر دهی، حال ببین من چگونه اینکار را انجام می‌دهم پیرمرد که با سرعت بسوی قریه روان بود با مرد ماهیگیری روبرو شد! ماهیگیر به او گفت ای پیرمرد من امروز ماهی بسیاری گرفته‌ام بیا چند ماهی به تو بدهم پیرمرد ماهی‌ها را گرفت و برایش دعای خیر کرد همسرش وقتی شکم ماهی‌ها را پاره کرد، در شکم یکی از ماهی‌ها نگین را یافت و به شوهرش مژده داد که نگین پیدا شده است شوهر با خوشحالی به او گفت تو ماهی را نمک بزن من به کوه می‌روم تا هیزم بیاورم هنگامی که زن نام نمک را شنید ماجرای نگین اول نیز به یادش آمد که در نمکدان پنهان کرده بود سریع به خانه همسایه رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد وقتی که زن همسایه صحبت‌های زن را شنید ملتمسانه عذرخواهی کرد و نگینش را آورد و گفت: نگینت را بگیر من خطا کردم خواهش می‌کنم به شوهرم چیزی نگو چون او شخص پاک نفسی است اگر خبردار شود مرا از خانه بیرون خواهد کرد از آن طرف پیرمرد در جنگل که بالای درختی رفته بود تا شاخه خشک شده‌ای را قطع کند ناگهان چشمش به نگین قیمتی در آشیانه پرنده افتاد با خوشحالی نگین را گرفت و به خانه آمد فردای آن روز پیرمرد به بازار رفت و هر سه نگین را به قیمت بالایی فروخت حضرت سلیمان علیه‌السلام که تمام ماجرا را به چشم میدید، یقین یافت که بنده حالت بنده را نمی‌تواند تغییر دهد مگر آنکه خداوند بخواهد. @monajatnamaz
loghmehalal.ali.mp3
2.63M
🔊 تاثیر در نسل 🔴 💠 پیشنهاد دانلود @monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👇👇👇👇👇 @monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💰انسان سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمیکرد فرزندی هم نداشت و تنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان میداد. روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد. مردم هر چه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد و بروید از قصاب بگیرید. تا اینکه او مریض شد احدی به عیادت او نرفت این شخص در نهایت تنهایی جان داد هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود. همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد، دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد. او گفت کسی که پول گوشت را میداد دیروز از دنیا رفت!! ✅هرگز در زندگی ! @monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگاه که نمازت شد و نخواندی در این فکر نباش که وقت نماز خواندن نیافتی بلکه! فکر کن چه را مرتکب شدی که خداوند نخواست در مقابلش بایستی! @monajatnamaz
خدا همیشه همراهته، اگر تو اونو نمی‌‌بینی اون‌ تو رو‌ می بینه ... @monajatnamaz
آماده ‌ ‌بودن... با شهادت‌ داشتن... فرق‌ میکند ! @monajatnamaz
دعا در حق دیگری،اثر دارد از ته دل همدیگر را دعا کنیم... @monajatnamaz
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست معنایش این نیست که تنهایم! معنایش این است که "همه را کنار زدی که خودم باشم و خودت..." |مناجات | @monajatnamaz
🍃در طالع خویش می‌زنم خنده هنوز 💔کز بهر ، نیَّم ارزنده هنوز 🕊گشتند عزیزان به نائل شرمنده منم که مانده‌ام زنده هنوز😔 @monajatnamaz
🔶امام حسن مجتبى علیه السلام : 🔷أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَهُ. 🔷كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند. 📚كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص62، ح 11. @monajatnamaz
بچه‌ها.. عصر هالیووده، عصر اینترنته عصر دهکده جهانیه؛ امروز تو چجوری میخوای فتحش کنی..؟! با کدوم نفس مطمئِنّه..؟! با کدوم نماز شب..؟! حاج حسین‌ یکتا.. @monajatnamaz
همین‌ که‌ گرفتاریش‌ را حل‌ میکنیم میرود پشت‌ سرش‌ را هم‌ نگاه‌ نمیکند… انگار نه انگار! که ما را برای رنجی که دچارش شده بود صدا زد @monajatnamaz
سارعوا الی مغفرة الله و خدایم خودش فرمود فرار کنید به سوی آغوش من @monajatnamaz
لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ انبیا/۸۷ از ناامیدی در هرجایی می شود به خدا پناه برد، حتی از تاریکیِ شکم نهنگ... @monajatnamaz
هر وقت بعد اون گناه خدا انقدر زنده نگهت داشت که وضو بگیری وایستی جلوش و نماز بخونی.. یعنی پذیرفتتت خدا از تو نا امید نیست.. @monajatnamaz
اگه‌ میبینی داره‌‌ به‌ راه‌ میره ‌باید بشی به‌ عنوان‌ مسئولی وگرنه‌ روز پات گیره..! اگه‌‌ کنی و نکنی.. همین‌ آدم‌ که داره‌ میره میاد میگیره میگه: ‌تو که من‌ دارم‌ میکنم چرا‌بهم‌ نکردی؟! چرا نگرفتی!! یوم‌الحسرت... امر به‌ معروف‌‌ و نهی از منکر ما هم‌ مسئولیم...، @monajatnamaz
از صدام پرسیدند: چرا بعد از کشتن سید محمد باقر صدر خواهرش بنت الهدی را کشتی؟! گفت: من اشتباه یزید را تکرار نمی کنم... @monajatnamaz
هر وقت‌‌ خواستی‌ گناه‌ کنی این‌‌ سوال‌ رو از خودت‌ بپرس.. ما لَکُم لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارَا..؟ «شما را چه‌ شده‌ است‌ که‌ برای‌ خدا شأن‌ و مقام‌ و ارزشی قائل‌ نیستید..؟ سوره‌ مبارکه‌ نوح آیه ‌۱۳ @monajatnamaz
جوری‌ زندگی‌ کن‌ کسانی که‌ تو را‌ میشناسند‌ اما.. خدا را‌ نمیشناسند به‌ واسطه‌ی‌ آشنایی‌ با تو‌ با‌ آشنا‌ شوند @monajatnamaz
چه‌ قشنگ‌ گفت‌ شهید‌ شوشتری..: دیروز‌ دنبال‌ گمنامی بودیم امروز مواظبیم‌ ناممان‌ گم‌ نشود جبهه‌ بوی‌ ایمان‌ میداد اینجا‌ ایمانمان‌ بو‌ میدھد.. @monajatnamaz
🔴ریشه و علت ها ‼️ 👈یک حدیث هم از امام صادق علیه السلام است که حضرت می فرماید : مَن اَصبَحَ و أَمسی وَالدُّنیا أَکبَرَ هَمِّهِ. ❌ کسی که و شام کند و بیشتر دنیا و و … باشد. به فکر نباشد. به سه تا گرفتار می شود : 👇 1⃣🔻 ” جعل الله الفقر بین عینیه . ” خداوند را مقابل دوچشمش می آورد. 2⃣🔻دوم پر از غم و می شود. 3⃣🔻 سوم ” شتّت عمله. “ کارهایش می شود. از این اداره به آن اداره. از این آسانسور به آن اسانسور. به هر دری که می زند نمی شود. ده سال است که اختلاف ملکی دارد. هنوز حل نشده. چرا ؟ چون به فکر دنیاست. برعکس .👇 ✅ مَن اَصبَحَ و أَمسی وَ الآخرة أَکبَرَ هَمِّهِ . " کسی که صبح و شام کند و بیشتر همتش باشد.مثل راننده تاکسی که اول ظهر کنار خیابان پارک می کند تا وقت بخواند. با اینکه در آن ساعت اگر بخواهد مسافر ببرد. مسافر زیاد است .و درآمدش هم زیاد است. اما با این حال تاکسی را نگه میدارد. به مسجد می رود. نماز جماعتش را می خواند. بعد سوار می شود و مسافر می برد. ⏪افراد این چنین که مقید به نماز اول وقت هستند. " جَعَلَ اللَّهُ الْغَنَاءَ فِي قَلْبِهِ. " خداوند و بی نیازی را در قلبشان قرار می دهد. یعنی چشمش سیر می شود. 📌مثل " اشیخ محمد حسین زاهد " که چیزی نداشت. اما هر وقت از او می پرسیدی : " حال شما چه طور است ؟ " دو سه بار پشت سر هم می گفت : " " . ◀️ یک الحمدللهی می گفت . مثل اینکه همه تهران برای اوست. من یادم هست. حالا چیزی هم نداشت. دو اتاق اجاره کرده بود ماهی بیست تومان. گلیم هم زیر پایش بود. 📝 اینها را به مردم بگویید تا مردم ریشه و علت گرفتاریشان را بفهمند. ریشه گرفتاری مردم این است که با کاری ندارند. 📚[بررسی گناهان کبیره در مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)، بوستان قرآن ،چاپ ششم ،1395 ، ص 44 و 45 ] @monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از یک محله به یک مدرسه می‌رفتند اما با دو مسیرِ متفاوت.. هرچه‌ دوستش اصرار می‌کرد که‌ بیا از همین کوچه برویم قبول‌ نمی‌کرد.. می‌گفت: این‌‌ کوچه پُر از دختره من نمیام معلوم‌ نیست این کوچه به کجا ختم ‌میشه.. .. @monajatnamaz