eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
🏴 🥀 وقتی مسلم از مسجد 🕌 بیرون امد حتی یک نفر هم با او نمانده بود که راه را به او نشان دهد😔 مسلم کوفه را نمیشناخت در کوچه پس کوچه های شهر سرگردان شد😢 چون خسته و تشنه بود از پیرزنی به نام‌"طوعه" که در انتظار فرزندش بود جرعه ایی اب خواست طوعه مسلم را به خانه خود برد و پناه داد😊 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 قسمت پنجم کلاه آهنی‌اش را از سر برداشت و در حالی که با همان دست، پیشانی‌اش را با آستین پاک می‌کرد، باهام دست داد و گفت: «من هم عبدالرضا هستم، اما به‌ام می‌گویند عبدل.😊 نمی‌دانم چرا آن‌قدر آرام و غمگین صحبت می‌کرد. گفتم: «خوش آمدی به جبهه‌ی ما!😌 باور کردنی نبود ولی این بار لبخند زد. ـ کجا داری می‌روی؟ نگهبانی❓ قبل از این‌که جوابم را بدهد، صدایی از توی کانال آمد. تندی رفتم تا از سرِ پیچ، ببینم جناب آذرخش آمده یا نه. کسی نبود. لجم گرفته بود☹️ حسابی سرِ کار بودم انگار❗️ یکهو کف کانال، چشمم به پرنده‌ی سفید و گنده‌ای افتاد که خودش را رو زمین می‌کشید و پر از گِل بود: ـ ا، این‌جا را! دویدم طرف پرنده. یک مرغِ ماهیخوار بود. همان مرغی نبود که روی کارون پرواز می‌کرد⁉️ نمی‌دانستم. بدجوری ترسیده بود.😟 بال‌بال‌زنان چند قدم عقب عقب رفت. می‌خواست از دستم فرار کند . نتوانست. عبدل هم آمد کمک و دو تایی گرفتیمش. پرنده ‌ی بیچاره، بال بال می‌زد و جیغ می‌کشید. نمی‌گذاشت ببینیم چه‌اش شده. چاره‌ای نبود. من پرنده‌ی زخمی را محکم گرفتم و عبدل، خوب و با وسواس وارسی‌اش کرد: ـ تیر خورده انگار به بالش. زخمش چندان کاری نیست، فقط پوستش را برده. من توی کوله‌م وسایل زخم‌بندی دارم.😊 تو کانال راه افتادیم سمت یکی از سنگرهای اضطراری تا بنشینیم و زخمِ مرغِ ماهیخوار را ببندیم. مرغِ زخمی آن‌قدر وول خورده بود که تمام پیراهنم گِلی شده بود.😩 پناه بردیم به اولین سنگرِ اضطراریِ سرِ راه تا از باران🌧 در امان باشیم. تعجب کرده بودم که چه‌طور عبدل توی کوله‌پشتی‌اش🎒 وسایلِ زخم‌بندی دارد.‼️ اما چیزی نگفتم. مایع قرمزرنگ ضدعفونی کننده را مالید روی زخم؛ جایی که به اندازه‌ی یک بند انگشت، پوست آن رفته بود: ـ شانس آورده که گلوله فقط ساییده به بالش.🙂 بعد هم با باند جنگی ـ که فقط رنگ آن با باندهای معمولی فرق دارد ـ زخم را بست پرنده‌ی بیچاره دیگر وول نمی‌خورد. 😊آرام توی بغل من نشسته بود و زخم‌بندی عبدل را تماشا می‌کرد. عبدل بدون این‌که یک کلمه حرف بزند خونسرد و آرام، کارِ خودش را می‌کرد. 😌 فقط وقتی کارش تمام شد و داشت وسایل را توی کوله‌اش🎒 می‌چید، گفت: «یک هفته‌ای خوب می‌شود. توی این مدت، باید یک جا نگه‌اش داریم و به‌اش غذا و آب🥠 برسانیم.» مانده بودم حیوان را کجا ببریم. سنگر فرماندهی؟! فرمانده پوست کله‌ام را می‌کَند.‼️ عبدل هم که تازه آمده بود و احتمالاً جا و مکانی نداشت. 🙄یکهو فکری به خاطرم رسید: ـ می‌توانیم بگردیم، یک اتاق که خراب نشده باشد، پیدا کنیم. مرغِ ماهیخوار را می‌شود یک مدت آن‌جا نگه داشت.😊 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🥀 این قسمت سرگذشت پس از شنیدن سخنان امام، نافع بن هلال از جمله کسانی بود که امام را خطاب قرار داد : ای امام ما را به هر جا که دوست دارید در مشرق یا مغرب عالم حرکت ده، از ملاقات پروردگارمان هیچ کراهتی نداریم.😊 هر که شما را دوست بدارد ما به او مهر می‌ورزیم و هر که با شما دشمنی کند، ما نیز دشمنش می‌داریم😌 روز عاشورا امام حسین (علیه‌السّلام) حضرت ابوالفضل العباس (علیه‌السّلام) را به حضور طلبید و به ایشان فرمودند که شبانه و به پرچمداری نافع بن هلال با سی سوار🐎 و بیست پیاده، به سوی فرات رفته آب به خیمه‌ها ⛺️برسانند. حضرت عباس (علیه‌السّلام) و یارانش در حالی به سوی شریعه فرات به راه افتادند. عمرو بن حجاج زبیدی، که مامور حراست از فرات بود، فریاد زد: «کیستی⁉️ نافع گفت: «از پسر عموهای تو؛ آمده‌ایم از این آب که ما را از آن منع کرده‌اید، بنوشیم» عمرو گفت: «گوارایت باد بنوش! ولی برای حسین (علیه‌السّلام) از این آب مبر‼️ _ نه به خدا سوگند، قطره‌ای از آن آب نمی‌نوشم، در حالی که حسین (علیه‌السّلام) و خاندان و یاران همراهش، همه تشنه‌اند»😢 سرانجام انها به لطف الهی و ضمن کشته و زخمی کردن چندین تن از دشمنان، آب به خیمه‌های امام (علیه‌السّلام) می رسانند😊 لشکر دشمن نافع را محاصره کرده هدف تیرها🏹 و سنگ‌های خود قرار دادند تا این که بازوان او را شکسته و او را به اسارت گرفتند.😭 شمر و گروهی از یارانش، او را نزد عمر بن سعد آوردند. عمر بن سعد به او گفت: «ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟» نافع گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است.»😇 در حالی که خون بر محاسن نافع جاری بود😭 به او گفتند: «مگر نمی‌بینی که با خود چه کرده‌ای⁉️ نافع گفت: «دوازده نفر از شما را کشته‌ام و خودم را ملامت نمی‌کنم، اگر بازوان من سالم بود نمی‌توانستید مرا اسیر کنید.» پس شمر👹 او را شهید کرد😔 در زیارت ناحیه مقدسه نافع بن هلال از سوی امام معصومش چنین مورد خطاب قرار گرفته شده است: «السّلام علی نافع بن هلال البجلی المرادی🖖 @montazer_koocholo
man emam hosseiniam 13.mp3
4.28M
🏴 🥀 📀داستان صوتی: قسمت دوازدهم: ابوثمامه هم به جمع یاری کنندگان امام حسین علیه السلام می پیوندد 😊 او در راه خانه مختار، پیکی را می بیند که به سوی شام میرود تا یزید را از خبر های کوفه مطلع کند😒 @montazer_koocholo
نمازت را دوباره بخوان!.mp3
7.5M
🌹نماز را دوباره بخوان!🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره فلق 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:قصه های کهن @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
🏴 🥀 از طرفی عبید الله ابن زیاد👹 برای پیدا کردن مسلم جایزه 💰تعیین کرد.😒 پسر طوعه که جوانی دنیا دوست و شرور بود به طمع جایزه مخفیگاه مسلم را به عبید الله نشان داد😞 سپاهیان عبید االه ابن زیاد به خانه طوعه ریختند مسلم با انها درگیر شد ، انها چون نتوانستند مسلم را در جنگ ⚔شکست دهند به او امان دادند❗️ مسلم که دیگر توان مبارزه نداشت قول امان انها را باور کرد و تسلیم شد😢 اما انها بلافاصله صلاح او را گرفتند این علامت شکستن پیمان بود😟 اشک از چشمان مسلم سرازیر شد 😢 او از اینکه امام علیه السلام به سوی مردم خیانت کار کوفه می امد گریه اش گرفته بود😭 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐 روزتون بخیر😍 روز روز زیارتی عزیزمون هسته💚 پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️ @montazer_koocholo
🌤 🏴 💌 امام باقر علیه السلام می فرماید حارث ابن عور از ✨ سوال کرد: فدایت شوم. منظور از معنای آیه شریفه والشمس و ضحیها [سوگند به خورشید و ماه چیست❓ حضرت فرمود: منظور از از خورشید ☀️رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد. پرسید: فدایت شوم! منظور از آیه شریفه «والقمر اذا تلیها» [سوگند به ماه چون پس از آن آید. ] چیست❓ فرمود: منظور از ماه🌙 امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد😇 گفت: منظور از آیه شریفه «والنهار اذا جلیها» [و سوگند به روز و چون آن را روشن سازد ] چیست❓ فرمود: منظور از روز، قائم آل محمد (عج) 🌤است که زمین را پر از قسط و عدل کند» 😍 @montazer_koocholo
man emam hosseiniam 14.mp3
5.5M
🏴 🥀 📀داستان صوتی: قسمت سیزدهم: ابوثمامه به دیدار عبد الله می رود تا او را با بیعت با امام حسین علیه السلام دعوت کند ، اما او شوریدن به خلیفه یزید، را گناه می داند🙄 @montazer_koocholo
🏴 🥀 این قسمت: سوید ابن عمرو سوید بن عمرو مثل حبیب بن مظاهر در دسته یاران ریش سفید👴 سیدالشهدا در میدان رزم بود😊 او بعد از «عابس» با اجازه امام وارد میدان نبرد شد. این شیر مرد ۷۰ ساله همچون شیری غران🦁 بر سپاه عمربن سعد👹 حمله می‌کرد و این رجز را می‌خواند : «پیش بیا‌ای حسین! که امروز در باغ بهشت🌺 پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پدر نیکوکار و بخشنده ات را ملاقات می‌کنی؛ و حسن ماه سیما🌙 و عموی بزرگوار شجاعت حمزه که در راه حقیقت گام برداشت و جعفر طیار که مقامش بالا می‌رود.😇 سوید در ظهر عاشورا تعداد زیادی را به هلاکت رساند تا در نهایت با پیکری پوشیده از زخم و جراحت میان کشته‌های غرق در خون افتاد😥 و با ضربه یک نیزه بیهوش شد.😢 دشمن که خیال می‌کرد سوید کشته شده از او دست کشید.😏 ولی او هنوز جان در بدن داشت. در آخرین لحظات جنگ که هنوز نایی در بدن داشت کمی به هوش آمد و در همان حال شنید که دشمنان به همدیگر مژده می‌دهند و فریاد شادمانی سر می‌دهند و می‌گویند که «حسین کشته شد!😭 عمرو در همین حال با همه بی رمقی اش از شنیدن این خبر سهمگین به خود تکانی داد و از میان پیکر‌های غرق در خون به پا خاست؛ و، چون شمشیرش را بُرده بودند، خنجری🗡 را که در چکمه‌اش داشت درآورد و دوباره به لشکر دشمن👹 تاخت، و آنقدر به کارزار ادامه داد تا سرانجام به شهادت رسید😭 تا او آخرین شهید واقعه روز عاشورا لقب بگیرد که بعد از اباعبدالله الحسین علیه السلام به شهادت رسیده است.😇 @montazer_koocholo
doa-faraj3.mp3
1.72M
منتظر کوچولو های عزیزم😘 بیایین همه با هم هر دعای سلامتی امام زمان (عج) رو بخونیم🤲🤲 🍎🍃🍎🍃🍎🍃 @montazer_koocholo
خدا رو شکر که کفش ندارم!.mp3
6.81M
🌹خدا رو شکر که کفش ندارم🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره تین 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:قصه های کهن @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
🏴 🥀 عبید الله ابن زیاد 👹مسلم و هانی را به قتل رساند😢 و این اتفاق روز نهم ذی حجه بود یعنی یک روز بعد از روزی که امام از مکه به سوی کوفه حرکت کرده بود🙄 امام حسین علیه السلام در راه با یکی از شاعران بزرگ کوفه به نام فرزدق که برای سفر حج🕋 به مکه امده بود برخورد کرد. او از اینکه امام حسین علیه السلام حج🕋 را نا تمام گذاشته و دو روز قبل از عید قربان از مکه خارج شده تعجب کرد 🤔 چون خبر حرکت امام علیه السلام به عبید الله رسید دستور داد همه مردم کوفه برای جنگ اماده شوند 😮 حُصین ابن نمیر را مامور کرد تا دور کوفه را مامور بگذارد و همه جا را زیر نظر داشته باشد.😣 حصین ابن نمیر یکی از فرماندهان سپاه خود را به نام " حر" با هزار سرباز روانه کرد تا هرجا امام علیه السلام‌ را دید دستگیر کند و پیش عبید الله بیاورد😞 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 💢...اگر مي دانيد كه فرزندتان چیزی شكسته يا كاري را انجام داده و قصد دارد آن را انكار كند🙄 نبايد روی اشتباه او متمركز شويد. شكستن گلدان و ريختن آب ميوه 🥤كارهايی هستند كه انجام شده اند و نمي توانيد دوباره به لحظه اي برگرديد كه چنين كارهايي انجام نشده باشد❗️همچنين نمي توان موقعيت ايجاد شده را تغيير داد. اما مي توانيد در مورد نحوه صحبت كردن در مورد آنها پس از روشن شدن حقيقت تغييراتي ايجاد كنيد. 😊 🌟به جاي تمركز كردن به روي اين مسئله كه، «چه کسی این کار را انجام داده❓» باید به این موضوع توجه کنید که «چه كاري را مي توانيد در حال حاضر انجام دهيد❓» زمانی که این‌ سوال را مطرح مي كنيد كودكي كه گلدان را شكسته، سعي مي كند از پول توجيبي💶 خود، پس اندازي را تهيه كرده و براي مادرش گلدان بخرد. و پسری كه شيشه را شكسته ديگر اجازه نخواهد داشت كه در خانه بازي كند.😉 اين دو كودك ديگر نيازي ندارند كه در مواقع ايجاد مشكل، تقصير را به گردن فرد ديگري بيندازند، زيرا از گفتن حقيقت نمي ترسند👌 ✅در مورد مطرح كردن حقيقت باید این را بدانیم که، كودكان قبل ازاينكه به آرامش نياز داشته باشند، بايد احساس امنيت كنند👌 اگر كودكتان از اين مسئله مي ترسد كه در اثر گفتن حقيقت بر سر او فرياد بكشيد، پس تمايلي به گفتن حقيقت نخواهد داشت❗️ @montazer_koocholo
⏰⏰⏰⏰⏰ 📖 قسمت اول 🍀وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ‌ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ‌ أَنَّ الْأَرْ‌ضَ يَرِ‌ثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ🍀 ✨سوره انبیا، ایه ۱۰۵✨ 🍎و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.🍎 امام‌ باقر علیه السلام💫 در تفسیر این ایه میفرماید: که منظور از صالحان، اصحاب حضرت مهدی (ع)⛅️ در آخر الزمان هستند😍 @montazer_koocholo