eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
🏴 🥀 و بعد از ان کاروان کوچک🐫 امام حسین علیه السلام به راه خود ادامه داد😊 ظهر همان روز در ادامه راه امام علیه السلام در محلی به نام ذو خسم با سپاه حر مواجه شد😟 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 داستان ویژه🥀 منتظر و بیقرار صدای اذان ظهر🗣 در گوش دختر پیچید یکی از یاران پدر بود که داشت اذان میگفت 😊 رقیه از جا برخاست و مثل همیشه جا نماز پدر را توی خیمه پهن کرد ، رو به قبله نشست و منتظر امدن پدر شد 😔 نگاهش با در خیمه ⛺️بود که دید چادر خیمه بالا رفت و سایه کسی دیده شد 😒 رقیه با شادی گفت: پدر❗️ اما صدایی نشنید . شمر👹 مقابل دختر ایستاد و با خشم به او نگاه کرد 😡 رقیه پرسید: پدرم را ندیدی⁉️ شمر به غلامش اشاره کرد و گفت: این دختر را بزن😣 غلام عقب عقب رفت و با چشمانی پر از اشک به دختر خیره شد😢 شمر 👹غلام را روی زمین هل داد ، سپس سیلی محکمی به گونه رقیه زد 😭 عرش خدا لرزید و آه رقیه به اسمان رفت 😭فرشته ها زبان به نفرین شمر گشودند 😔 منتظر کوچولو های عزیزم فرارسیدن شهادت حضرت رقیه (س) 🥀، دردانه سه ساله امام حسین علیه السلام را به شما و امام زمان عزیزمون تسلیت میگیم🏴 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنجشنبه_های_شهدایی🌷 قسمت ششم از کانال رفتیم بیرون و چند تا از خانه‌ها🏠 را گشتیم. دیوارها و سقف‌ها ریخته بود😟 و باید از این خانه آن خانه می‌رفتیم تا بتوانیم جای مناسبی پیدا کنیم😊 بالاخره آن‌چه را که می‌خواستیم، پیدا کردیم: ـ این اتاق خوب است. شیشه‌ی در و پنجره شکسته ولی خوبی‌اش این است که حفاظ آهنی دارد و دیوارهاش هم سالم است.😊 پرنده‌ی زخمی 🐦را گذاشتیم توی اتاق و آمدیم بیرون. تا وقتی در را نبستیم، حیوانِ بیچاره خودش را توی سه‌کنجِ اتاق قایم کرد.🙂 راه افتادیم تو کانالِ خیس. باران 🌧خیالِ قطع شدن نداشت و هوا دم کرده بود. پرسیدم: «کجا می‌روی حالا⁉️ دست، جلو را نشان داد. برگشتم و سر تا ته کانال را نگاه کردم. از آمدنِ آذرخش ناامید شده بودم😩 دل به دریا زدم و گفتم: «با هم برویم.» عبدل گفت: «چه‌قدر امروز همه جا ساکت است!» گفتم: ـ توی روزهای عادی باید باشی و ببینی که چه بریز و بپاشی دارند، این‌قدر خمپاره می‌زنند😄 یک قدم جلوتر، ایستاد به تماشای خانه‌ای🏠 که روی هم رمبیده بود و از میان تلِ آجر و سیمان و خاک، سرِ تیرآهن‌ها زده بود بیرون. نفهمیدم چرا آن‌طور غمگینانه زل زده بود و ازش چشم برنمی‌داشت. 😔 گفتم: «موشک خورد. چند شب پیش زدند. صدای وحشتناکی داشت. صبح دیدیم چی شده😣 راه که افتادیم، گفتم: «نکند نگهبانِ سمت رودخانه هستی❓ سرش را تکان داد و آهسته گفت: «آره. می‌روم آن‌جا.» تندی با خوشحالی😃 گفتم: «خب، زودتر می‌گفتی. برویم، خودم همه جا را به‌ات نشان می‌دهم و می‌برمت تا سنگرِ نگهبانی☺️ من جلو جلو ‌می‌رفتم و او از پشت سرم می‌آمد. آرام می‌رفتیم؛ مبادا لیز بخوریم و همه‌ی تن‌مان از گل شود. هر چند مرغِ ماهیخوارِ زخمی، تمام پیراهنم را گل‌مالی کرده بود.😉 پرسیدم: « عبدل، نگفتی اهلِ کجا هستی❓ آرام و زیرلبی ـ به طوری که به زور توانستم بفهمم چه می‌گوید ـ جواب داد: «خرمشهر!» تند برگشتم، نگاهش کردم و گفتم: «راست راستی؟!» سرش را به علامت تأیید تکان داد. گفتم: «از اولش حدس زدم که باید بچه‌ی خرمشهر باشی. خرمشهری‌ها توی این جبهه کم نیستند.🙂 از وقتی شهرشان اشغال شده، آمده‌اند این‌ورِ کارون و این‌جا سنگر گرفته‌اند. حتماً می‌شناسی‌شان.😌 من یک‌بند و با هیجان حرف می‌زدم ولی او هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌داد. پرسیدم: «الان کجا زندگی می‌کنی؟ یعنی... یعنی خانواده‌ات کجا هستند⁉️ ایستاد، زل زد تو چشم‌هام ولی جوابم را نداد. یک لحظه احساس کردم که دو قطره اشک ـ مثل دو تا تیله‌ی کوچولوی شیشه‌ای ـ گوشه‌ی چشم‌هاش جمع شد.😢 وقتی باز هم من را منتظر دید، گفت: «خودم این‌جا هستم و آن‌ها...» ادامه نداد. راستش من هم ترسیدم این جور سؤال و جواب کردن را ادامه بدهم. آن چشم‌های خیس، احتمالاً خبرهای خوشی به آدم نمی‌دادند.😟 رسیدیم به انتهای کانال؛ لب کارون. این‌جا، کانال دو قسمت می‌شد. یک قسمت به چپ می‌رفت و یک قسمت به راست. دو طرف کانال، سنگرهای اجتماعی و مهمات و تدارکات ما بود و بالای سنگرهای نگهبانی و دیدبانی.👮‍♂ سنگرِ فرماندهی، سمت چپ بود. پل هم همان سمتی بود. پلِ بزرگ خرمشهر که روی کارون بود و قبل از جنگ، ماشین‌ها و آدم‌ها از روی آن به دو سمت کارون می‌رفتند. گفتم: «بیا برویم توی یکی از سنگرهای دیدبانی تا آن طرف کارون🌊 را به‌ات نشان دهم.» @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🕯 ویژه دختر ۳ساله امام حسین علیه السلام در حرم مطهرشون🌷 🕊 ❤️ روبفرستیم کنار حرم حضرت رقیه(س) 🎤 حاج منصور ارضی @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
man emam hosseiniam 20.mp3
11.99M
🏴 🥀 📀داستان صوتی: قسمت نوزدهم: ربیع و همسرش به کوفه سفر میکنند تا بدانند خبر شهادت هانی بن عروه درست است یا نه⁉️ @montazer_koocholo
سگ طمع کار.mp3
8.16M
🌹سگ طمع کار🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره فیل 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:قصه های کهن @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
🏴 🥀 امام حسین علیه السلام با اینکه میدانست لشکر حر دشمن انها هستند❗️ اما چون دید همه تشنه اند و اب همراه ندارند به همراهان خود دستور داد اب بیاورند و لشکر را سیراب کنند😇 اما بعدا همین ها در کربلا اب را بر امام و همراهانش بستند🙄 وقتی هنگام نماز شد حر و لشکرش با امام نماز خوانند😊 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐 روزتون بخیر😍 روز روز زیارتی عزیزمون هسته💚 پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️ @montazer_koocholo
🌤 🏴 امام حسین علیه السلام درباره می فرماید: ایشان کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند، چنان که پر از ستم شده باشد😍. پس از آن که دوران [طولانی] فاصله ای از حضور امامان بگذرد، او خواهد آمد، ☺️ چنان که رسول خدا(ص) پس از فاصله ای از حضور پیامبران گذشته به پیامبری انتخاب شدند😊 @montazer_koocholo
doa-faraj3.mp3
1.72M
منتظر کوچولو های عزیزم😘 بیایین همه با هم هر دعای سلامتی امام زمان (عج) رو بخونیم🤲🤲 🍎🍃🍎🍃🍎🍃 @montazer_koocholo
لاک‌پشت فداکار.mp3
11.55M
🌹لاکپشت فداکار🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره عصر با صدای مصطفی کریم نیا 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:سایت وولک @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
عاقبت دروغ گویی.mp3
6.72M
🌹عاقبت دروغ🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا (عموقصه گو) 🗣قرائت : سوره فلق 🎶تدوین:عمو قصه گو 📚منبع:قصه های کهن @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
🏴 🥀 پس از نماز امام با لشکر حر صحبت کرد و به انها گفت که من با شما جنگی ندارم ، من بخاطر نامه✉️ های شما به اینجا امده ام ، اکنون اگر نظرتان عوض شده بر میگردم‼️ حر گفت که از نامه ها بی اطلاع است🙄 امام علیه السلام دستور داد نامه ها✉️ را بیاورند حر گفت: که از نامه ها بی اطلاع است و فقط امده تا امام را پیش ابن زیاد ببرد😒 امام به همراهانش دستور داد که به مدینه برگردند اما حر با لشکریان جلوی انها را گرفت و نگذاشت که باز گردند 😞 @montazer_koocholo