#قصه_های_نماز
قسمت چهارم
🌸علی و زهرا دیروز از پدر بخاطر نمره های عالیشان یک بسته ماژیک🖍 بیست و چهارتایی جایزه🎁 گرفته بودند. امروز توی اتاق مشغول کشیدن نقاشی بودند که صدای اذان ✨را شنیدند
دفترشان را بستند و برای رسیدن به اشپزخانه مسابقه گذاشتند .😇
مادربزرگ داشت #وضو میگرفت.😌
علی گفت : من اول وضو میگیرم😄
زهرا گفت : نه اول من❗️
مادر بزرگ قرعه کشید و قرعه به نام علی افتاد😍
تا علی امد# وضو بگیرد چشم زهرا به دست های علی افتاد و گفت : مادربزرگ وضو علی درسته🤔
مادربزرگ گفت: چیز هایی که مانع #وضو میشه مثل ماژیک🖍 چربی و کرم ها اگر #جرم داشته باشند باید جرم اونها گرفته بشه، ولی بدون جرم اشکال نداره🌾
علی پرسید: #جرم چیه؟
مادربزرگ با لبخند گفت: هر چیزی که مانع رسیدن اب #وضو به پوست بشه🌞
زهراکف دستش که پر از ماژیک🖍 بود را با خنده علی نشان داد و گفت: پس علی اقا فکر کنم بهتره اول دستامونو با اب و صابون بشوریم☺️ #ادامه_دارد... 📚 نماز کله گنجشکی، نوشته علی بانشی 🌷 منتظر کوچولو های عزیز❤️ در این لحظات قشنگ نماز برای سلامتی و فرج #امام_زمان_عج 💐 دعا کنیم🤲 🍎🍃🍎🍃🍎