eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۵ 📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد که پای ماهواره به خانه‌هایمان باز شد؟ فصل2⃣: لذت گرایی و دور ماندن از فضاهای معنوی ⬅️چه کنیم که شیرینی محبّت خدا🕋 را بچشیم؟ 8⃣ یاد کردن نعمت‌های خدا 🔸اوقاتی از روز خود را به تفکّر در بارۀ نعمت‌های الهی💐 اختصاص دهید. اگر اندکی فکر خود را به نعمت‌های الهی مشغول کنیم، خواهیم دید چه اندازه غرق نعمت هستیم؛ امّا از آن جا که تا به حال به این نعمت‌ها فکر نکرده‌ایم، از آن غافل شده‌ایم. طبق آیات صریح قرآن🌺، به قدری نعمت‌های الهی فراوان است که قابل شمارش نیستند. 🔹شناخت خدا، از اصلی‌ترین راه‌های ایجاد محبّت🌸 اوست و شناخت نعمت‌های خداوند مهربان🌸، از بهترین راه‌های شناخت اوست. 🔸بیاییم برای چند روز هم که شده در نعمت سلامت🍎، تفکّر کنیم. وقتی غذا می‌خوریم، خدا را شکر کنیم که می‌توانیم بخوریم. چه بسیار کسانی که قدرت خوردن غذا را ندارند و از طریق بینی به وسیلۀ یک لوله، آب و غذا😔 به آنان داده می‌شود. 🔹ما به قدری از این نعمت غافل📛 هستیم که تا اندکی از آن محروم نشویم، از خواب غفلت، بیدار نخواهیم شد. در همین نعمت‌ سلامت، به قدری نعمت‌های کوچک و بزرگ نهفته که همه از آن غافل‌اند؛ جز کسی که در آن می‌اندیشد🤓. 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان، ص 138 - 140 ... @montazer_koocholo
مسابقه خرگوش ها.mp3
11.62M
🌹🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤 با اجرای : اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت:سوره 🎶تدوین : عمو قصه گو 📚منبع :سایت وولک @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت هفتم آه... این جواد آقا بود؛ پسر بزرگِ حسین آقا کفاش. مردی از محلّه‌ی منصور، از کوچه‌ی منصور، و همسایه‌ی دیوار به دیوارِ منصور. منصور یادش آمد که خودِ حسین‌ آقا ـ پدرِ جواد آقا ـ هم باید توی جمعیت باشد. منصور فکر کرد: «پس این همسایه‌ها هستند که با هم می‌جنگند. چقدر بَد! چقدر غم‌انگیز! من می‌خواهم با شاه بجنگم نه با جواد آقا. ‼️ و خودِ جوادآقا هم همین را می‌خواهد. او حتما ادای تیراندازی را در می‌آورد. تیر نمی‌اندازد...».🙃 صدای فریادِ مردم بلندتر شد و حرکت، تندتر. منصور، دیگر نمی‌توانست چَشم از جوادآقا بردارد. دلش می‌خواست او را صدا کند و بگوید: جوادآقا! منم. نزنی‌ها! اما دیگر دیر شده بود. صدای مسلسل‌ها بلند شد. صدای مسلسل‌ها و صدای جمعیت. همه چیز، ناگهان به هم ریخت. جمعیتِ بزرگ، عقب نشست، امّا منصور، باز هم جلو رفت. او می‌دانست که اگر جوادآقا او را ببیند، او را می‌شناسد، و وقتی بشناسد، دیگر تیر نمی‌اندازد.‼️ دلش می‌خواست توی نگاهِ جوادآقا لبخند😊 بزند و جوابِ لبخندش را بگیرد. دلش می‌خواست جواد آقا به او چشمک بزند و بگوید که این تیراندازی، راست نیست. بگوید که او‌، هیچ‌ وقت، همسایه‌هایش را نمی‌زند. او حتما ادای تیراندازی را در می‌آورد. تیر نمی‌اندازد...». صدای فریادِ مردم بلندتر شد و حرکت، تندتر.   منصور، دیگر نمی‌توانست چَشم از جوادآقا بردارد. دلش می‌خواست او را صدا کند و بگوید: جواد اقا منم لوله‌ی مسلسل جوادآقا، درست رو به سینه‌ی منصور بود که منصور، دست‌هایش را بلند کرد و فریاد کشید: جواد... اما دیگر دیر شده بود؛ خیلی دیر... تنِ منصور از جا کنده شد و زمین خورد.😞 پسرک، هنوز هم به جواد آقا نگاه می‌کرد. دلش می‌خواست دستِ کم،‌ جوادآقا بفهمد که منصور را زده است، بِفهمد و خجالت بکشد.😒 منصور، در یک لحظه، به یاد آن پسربچّه‌یی افتاد که تیر خورده بود و زخمی شده بود. یادش افتاد که او را چقدر دوست دارد ❤️ و همه‌ی بچّه‌های محل او را دوست دارند. به نظرش رسید که توی رختخواب دراز کشیده است و هزار هزار تا بچّه‌ به دیدنش آمده‌اند. اتاق، پر است. حیاط پر است. توی کوچه و خیابان هم پر از بچّه‌هایی‌ست که به دیدنِ او آمده‌اند...💐 و چقدر گُل! چقدر گُل! همه میخکِ سرخِ سرخ. منصور دید که بچّه‌ها یکی یکی جلو می‌آیند،‌ خَم می‌شوند، به او لبخند می‌زنند😊، پدرش را می‌بوسند 😘و به مادرش تبریک می‌گویند. این فکر، لبخندِ ناپیدایی را بر لب منصور آورد؛ آخرین لبخند را. و قصّه، تمام شد. اما راستش، هنوز اولِ قصّه بود... ... @montazer_koocholo
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون این قسمت : شریف پیام اخلاقی: پرهیز از تمسخر دیگران. @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت یازدهم: از بزرگتر ها کمک بگیر به کسانی که دوستت دارند فکر کن ، پدر و مادر، خواهر و برادر، پدربزرگ و مادربزرگ و دوستانت.❤️ انها چطور با خشم شان کنار می ایند⁉️ از انها بپرس چه راهنمایی های درستی برای بیرون ریختن خشم 😡 بلدند . چیز هایی که برایت اهمیت ندارند باعث ناراحتی و خشمت نمیشوند❗️ 🔖 به دیگران بگو به چه چیز هایی اهمیت میدهی ، انوقت کسانی که دوستت دارند سعی میکنند بیشتر مراعات کنند😊 اگر زیاد عصبانی😠 میشوی با کسی که بتواند تو را راهنمایی کند در این باره صحبت کن، آیا اتفاقی در زندگی است که اینقدر حال تو را بد کرده است⁉️ ... @montazer_koocholo
اسراف نکنیم.mp3
6.88M
📚عنوان: اسراف نکنیم💫 🎤گوینده: خانم وزیری دوستهای خداجون🌟 حناجون مهربون امشب هم با یکی دیگه از حکایت های شیرین قرآنی اومدن پیش ما💫🔸🌸 حناجون با این حکایت ها ما رو وارد دنیایی از اطلاعات و آگاهی میکنن و اتفاقاتی رو که در گذشته های دور افتاده، داستانش رو برامون تعریف میکنن🗣 که نه تنها شنیدنش👂 شیرین و جذابه بلکه کلی چیزهای خوب خوب هم ازش یاد می گیریم🧡💚 بریم با هم بشنویم یکی از این حکایت های رنگی رو❓💫 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا